اهمیّت نماز
نماز، ستونِ دين و يکي از مهمترين راههاي بندگي خداوند متعال در دين و راه و رسم انبياء عظام(ع) است؛ نماز ياد كردن خدا به پاكى، يگانگى و بزرگداشت مقام اوست؛ نماز توشة مؤمنين در دنيا و آخرت، شفيع بندگان در قيامت و ماية نجات آدميان است. نماز ماية هدايت و ايمان، باعث دوستي فرشتگان، عامل شناسايي حق و بهاي بهشت است و نماز، معراج مؤمن است.
نماز، از جمله عبادات بسيار ارزشمندي است که در احكام عملي اسلام، از افضل اعمال به شمار ميرود. بعد از اعتقاد به اصول دين، نماز از بارزترين نشانههاي متّقين بوده و قرآن شريف، متّقين را با اين علامت، معرّفي و توصيف فرموده است:
(الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ)
(پرهيزكاران) کساني هستند که به غيب ايمان دارند و نماز را برپا مىكنند و از آنچه به آنها روزى دادهايم، انفاق مىنمايند.
قرآن مجید در این آیات، از ایمان به غیب (امور پنهان از حواس مانند خدا، وحى، فرشتگان، معاد و قضيۀ حضرت وليعصر«ارواحنافداه») و زنده نگه داشتن نماز و اهمیّت به انفاق، بهعنوان ويژگيهاي انسان مؤمن و با تقوا یاد میکند و این صفات را از صفات متّقین بر میشمرد.
همچنين قرآن شريف دستور ميدهد که مؤمنين بايد هرچه ميتوانند، مقيّد به نماز و ذکر خدا باشند:
(يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثيراً ، وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصيلاً)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، خدا را ياد كنيد، يادى بسيار. و صبح و شام او را به پاكى بستاييد.
در مورد معناي «ذکر کثير»، هر کسي مطلبي گفته است؛ امّا قدر متیقّن اين دستور، نماز است. مفسّرین، علمای علم اخلاق و افرادی که از نظر فلسفی به قرآن نگاه کردهاند، همگي قدر متیقّن و نمونة کامل این آیة شریفه را نماز ميدانند.
این آیه میفرماید: اي مؤمنين! تا میتوانید نماز بخوانيد؛ یعنی اگر مشغول کار دنیا هستيد، بايد نمازهای یومیّه را اوّل وقت، با جماعت و با صفای دل بخوانيد. اگر میتوانيد در دل شب، نماز شب بخوانيد و اگر کاری هم ندارید و فراغت و فرصت برايتان مهيّاست، افضل همة اعمال، نماز است:
«الصَّلَاةُ خَيْرُ مَوْضُوعٍ فَمَنْ شَاءَ اسْتَقَلَّ وَ مَنْ شَاءَ اسْتَكْثَرَ»
نماز بهترين عمل است، هركه خواست كمتر بخواند و هر كس كه مايل باشد، بسيار به جا آورد.
از پيامبر گرامي اسلام(ص) و ائمّة اطهار(ع) نيز در اهميّت نماز روایات فراواني نقل شده است. پیغمبر اکرم(ص) و اميرالمؤمنين(ع) میفرمایند:
«الصَّلَاةُ قُرْبَانُ كُلِّ تَقِي»
نماز وسيلة قرب هر پرهيزكار است.
امام صادق(ع) ميفرمايند:
«مَا أَعْلَمُ شَيْئاً بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ أَفْضَلَ مِنْ هَذِهِ الصَّلَاةِ»
بعد از معرفت خداوند، عبادتي را بالاتر از نماز نميشناسم.
نماز مانند نهر روان و چشمة زلال و پاكيزهاي است كه انسان مؤمن هر روز روح و روان خود را در آن ميشويد. اميرالمؤمنين(ع) فرمودند:
«شَبَّهَهَا رَسُولُ اللَّهِ(ص) بِالْحَمَّةِ تَكُونُ عَلَي بَابِ الرَّجُلِ فَهُوَ يَغْتَسِلُ مِنْهَا فِي الْيَوْمِ وَ اللَّيْلَةِ خَمْسَ مَرَّات»
پيامبر(ص) نماز را به چشمه زلال آب گرمي تشبيه فرمودند که نمازگزار در شبانه روز پنج نوبت در آن شستشو ميكند. نماز بسياري از فضيلتها و نيكوييها را براي انسان تحصيل و بسياري از رذائل و زشتيها را از او دور ميكند. چنانچه قرآن شريف نيز ميفرمايد:
(إنَّ الصَّلوةَ تَنهَي عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنكَرِ وَ لَذِكْرُ اللهِ أكْبَرُ وَ اللهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعونَ)
همانا نماز آدمي را از فحشا و منكر باز ميدارد و ذكر خدا بزرگتر است و خدا به كارهايي كه ميكنيد، آگاه است.
نماز معلم اخلاق انسان است؛ معلّمی که همه جا حضور دارد و همه ميتوانند از آن بهره ببرند، به تدريج روح و اخلاق انسان را پاكيزه ميكند و موجب نجات انسان از گمراهيها و هدايت او به سوي رستگاري ميشود؛ معلّمي كه انسان را به راه راست كه راه سعادت است، هدايت ميكند.
وظيفة معلّم اخلاق، به وجود آوردن قلب مطمئن در وجود شاگرد و کشاندن او به سمت یک سکینة مطلق است. وي باید نهال رذيلت را از دل شاگرد بركند و به جاي آن، درخت فضيلت بنشاند. استاد، شاگرد را از ظلمت نفس اماره، به عقل مطلق و از ظلمات صفات رذیله، به نور فضیلت میکشاند. همچنين او، شاگرد خود را به سوي خداوند و به سمت نور مطلق رهبري ميكند، تا جايي كه نور الهي در دل شاگرد جلوهگر شود و رفتار او و به عبارت روشنتر، وجود او را خدايی میکند. نماز واقعي نيز مانند معلّم اخلاق، انسان را به معراج حقيقي، قرب معنوي و وصول به حق رهبري ميكند. دوري كردن از كارهاي ناروا، چه در پنهان و چه در آشكار، از آثار و خواص نماز است. نماز با حضور قلب انسان را از ارتكاب گناهان كبيره و صغيره باز ميدارد. نماز موجب ميشود مرگ براي انسان راحت باشد و حتّي با نشاط خاصّي از دنيا برود. نماز مانند فرشتة نجاتي در شب اوّل قبر، عالم برزخ و روز قيامت به فرياد انسان ميرسد و کمک کار و مونس او خواهد بود. نماز بهترين وسيلة تأمين آسايش و آرامش روح و روان انسان در دنيا و برخورداري از نعمتهاي بهشتي در آخرت است. قرار گرفتن در كنار حوض كوثر با پيامبر گرامي(ص) و ائمّة اطهار(ع) با نماز امكان پذير ميشود.
فوائد نماز
احياء و اقامة نماز، اثرات فراواني در دنيا و آخرت براي انسان دارد و چنانچه در متن زندگي قرار گيرد و هنگام نماز همه چيز جز نماز فراموش شود، برکات بسياري خواهد داشت که در ادامه، به برخي از آثار، برکات و فوائد آن به صورت مختصر اشاره ميگردد.
ـ يکي از فوائد مهم اهميّت و توجّه به نماز، خصوصاً وقتي با خضوع و خشوع همراه باشد و در اوّل وقت و با جماعت خوانده شود، اين است که حسن عاقبت با تمام معاني و مراتب آن، براي مقيّدين به نماز فراهم خواهد شد.
عاقبت به خيري سه معناي مهم دارد: اوّل اينکه انسان در اواخر عمر و بعد از دوران عزّت، ذليل و خوار نشود. نعوذ بالله به جايي نرسد که همه از دست او خسته شوند و خود نيز آرزوي مرگ کند.
معناي ديگر، آن است که يک دفعه جرقۀ سقوط و انحراف براي انسان جلو نيايد. نماز حقيقي، باعث ميشود جرقّههاي انحرافي، افکار شيطاني و نظرات گمراه کننده که در اجتماع ايجاد شده است، روي دل آدمي اثر نگذارد. گاهي اوقات ديده شده است که بعضي از افراد با آنکه سر و کار با مسجد، روحانيّت و معنويّت دارند، امّا ناگهان منحرف ميشوند و به جايي ميرسند که حتّي نماز هم نميخوانند! اين سوء عاقبت، در زمان حاضر که شبهات و فساد اخلاقي زياد شده است، به وفور ديده ميشود و بسيار خطرناک است.
معناي سوم از عاقبت به خيري اين است که هنگام مرگ، اميرالمؤمنين(ع) را ببينيم و نزد آن حضرت، سرفراز و روسفيد باشيم. بنابراين لازم است با دعا کردن و توجّه بيشتر به نماز در طول زندگي، از خداوند بخواهيم عاقبت امور ما را ختم به خير گرداند.
ـ نماز اوّل وقت و با جماعت و آن هم در مسجد و همچنين توجّه به نوافل خصوصاً نماز شب، موجب تأمين آتيه براي اولاد و فرزندان ميگردد.
ـ نمازِ با توجّه، موجب پاک شدن نمازگزار از گناهان و بخشش و غفران الهي ميشود:
«مَنْ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ وَ لَمْ يُحَدِّثْ فِيهِمَا نَفْسَهُ بِشَيْءٍ مِنْ أُمُورِ الدُّنْيَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ»
كسي كه دو ركعت نماز بگزارد و در آن دو ركعت در انديشة امري از امور دنيا نباشد، تمام گناهان او بخشيده ميشود.
ـ اگر نماز، واقعاً نماز باشد، در رفع گرفتاريها به انسان کمک ميکند. بسيار ديده شده در گرفتاريهاي سخت، دو ركعت نماز با حضور قلب، باعث رفع گرفتاريهاي مهمِّ زندگي انسانها شده است. از روايات اهل بيت(ع) نيز استفاده ميشود که نماز بهترين چيزها براي رفع حوائج (اعمّ از مادي و معنوي) است. بهترين ختمها، اذکار و اوراد، نماز است. در روايات داريم انسان وقتي جداً گرفتار ميشود، اگر دو رکعت نماز بخواند و بعد از نماز حاجتش را از خداوند بخواهد، پروردگار عالم، حاجتش را به او عنايت ميکند.
اگر ميبينيم که بعضاً گرفتاريهاي زيادي در جامعه وجود دارد، دليل آن، عدم اهتمام اجتماع، به اقامة نماز است. به عبارت ديگر، وقتي که بايد همه چيز فداي نماز شود و جامعة ديني، نماز را در اولويّت کارهاي خود قرار دهد، ولي متأسّفانه در وقت نماز مسجدها خلوت است، گرفتاريها نيز به سوي اجتماع ما روي ميآورد. در حقيقت، وجود گرفتاريها، به خاطر اهميّت ندادن به نماز است؛ همانگونه که رفع گرفتاريها و مشکلات نيز به وسيلة نماز خواهد بود.
ـ خلاصه اينکه نماز در دنیا و آخرت، به یاری مؤمن میشتابد و در بنبستها آنان را نجات میدهد:
(وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَي الْخاشِعين)
اگر بخواهيم در زندگي سعادتمند شويم، نيازمند صبر و استقامت هستيم؛ امّا اين صبر و استقامت، متوقّف در امر نماز است. نماز در همة شئون زندگي به انسان کمک ميکند و نميگذارد او در معضلات مادّي و مسائل معنوي، سقوط پيدا کند.
ـ نماز باعث ايجاد و گسترش سعة صدر در وجود انسان ميشود:
(إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً ، إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً ، وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً ، إِلاَّ الْمُصَلِّينَ)
انسان معمولاً سبکسر است؛ مانند اسپند روی آتش، با یک ناراحتی کوچک فرياد کرده و با يک موقعيّت مناسب، خود را فراموش میکند. اگر مشکلی براي انسان پيش آيد، جزع و فزعش بلند میشود و اگر نعمتی نصیب او گردد، معمولاً خودش را گم میکند؛ به قدري خود را گم ميکند که دوستانش را فراموش ميکند و حتّي نسبت به همسر و فرزندانش تکبّر ميورزد! چنين انساني وقتي در يک موقعيّت يا جايگاه ويژه قرار گيرد، يا وقتي کمي مستغني شود، اوّل کسي را که فراموش ميکند، خداست! انسان اگر بخواهد گرفتار چنين حالتي نشود و ضدّ آن يعني «سعة صدر» را تحصيل کند، بايد نماز بخواند: (إِلاَّ الْمُصَلِّينَ). اگر کسي اهل نماز شد، در برابر نعمتهاي الهي بيتفاوت نخواهد بود و در فراز و نشيبهاي زندگي، خودش را گم نميکند و روحية خود را نميبازد.
ـ يكي ديگر از فوايد نماز، آن است كه نگراني، اضطراب و افسردگي ـ كه بيماري رايج در عصر حاضر است ـ را در مؤمنان حقيقي و نمازگزاران واقعي از بين ميبرد؛ چنانكه قرآن كريم ميفرمايد:
(ألاَ بِذِكرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلوبُ)
آگاه باشيد كه ياد خدا دلها را آرامش ميبخشد.
این آیه شريفه، بسيار مختصر است، امّا اوّل با کلمه «ألا» و بعد هم با عبارت «ذِكرِ اللهِ» که جار و مجرور است و در جمله مقدم شده است، دلالت بر حصر و تأکید دارد و میفرمايد: هیچ کسی، هیچ چیزی جز یاد خدا و جز نماز نمیتواند نور اطمینان و نور سکینه را به انسان بدهد.
در زمان پيامبراكرم(ص) در برخي جنگها كه نزديك بود سپاه اسلام با شكست روبهرو شود، حضرت دستور نماز ميدادند و دو ركعت نماز ميخواندند و سپس با توكل بر خداوند و قلبي مطمئن، بر دشمن پيروز ميشدند.
در طول دوران حيات اميرالمؤمنين علي(ع) مشکلي سختتر از شهادت حضرت زهرا(س) وجود نداشت. با آنکه حضرت علي(ع) در مشکلات و مصائب فراواني بزرگ شده بودند، اما از دست دادن حضرت زهرا(س) واقعاً براي ايشان طاقتفرسا بود؛ لذا در هنگام تشييع، غسل، کفن و دفن حضرت زهرا(س) چند مرتبه، دو رکعت نماز خواندند و از نماز براي تحمّل اين مصيبت عظيم کمک گرفتند. اين مطلب به ما ميفهماند که نماز تا چه حدّي ميتواند در سختيها و مشکلات کمککار ما باشد. بنابر اين اگر به کسي غم و غصّهای هجوم آورد، براي تحمّل آن، بايد فوراً دو رکعت نماز بخواند.
بزرگان نيز به تأسّي از آموزههاي دين و معارف اهل بيت(ع)، هرگاه در برابر پیشامدهای سخت و امور مشکل قرار ميگرفتند، بیدرنگ دو رکعت نماز میخواندند. شيخالرّئيس ابوعلي سينا)، فيلسوف و دانشمند مشهور، در کتاب شفا و بعضي ديگر از کتب خود ميگويد: در هر علمي چند روز شاگردي ميکردم و بعد از چند روز استاد من، شاگرد من ميشد، ولي در علوم الهي بعضی اوقات چهل مرتبه مسئلهای را بررسی میکردم و شبهۀ آن حل نمیشد و نهایتاً با پناه به عالم ملکوت، شبهه حل ميشد. ابوعبيدة جوزجاني که يکي از شاگردان شيخ و ملازم با او ميباشد، نیز ميگويد: مسجدی نزديک خانۀ شیخ الرّئیس بود. او به آن مسجد ميرفت و با نماز و رابطه با عالم غيب، شبهات و مشکلات علمي خود را حل ميکرد.
ـ نماز با حضور قلب، گرفتاريها را بر طرف کرده و بالاترين لذّت را دارد. نماز، غم و غصّه و اضطراب خاطر را از بين ميبرد و نمازگزار، افسردگي و پيري زودرس هم ندارد. دل نمازگزار به یاد خدا مطمئن است و حق تعالی بر دل او حكومت ميكند. خداوند در قرآن شريف ميفرمايد:
(أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون)
در این آیۀ شریفه خداوند با تأکید فراوان میفرماید: يقين داشته باشيد كه اوليای خدا، هيچ غم و غصّهاي ندارند و ترس و افسردگي هم در آنها راه ندارد.
جایگاه نماز در سیرۀ معصومین(ع)
نماز در سیرۀ معصومين(ع) نقش برجستهای دارد. پیامبر گرامی(ص) در طول بیست و سه سال که مسئولیّت سنگین و طاقتفرسای رسالت را بر عهده داشتند، بسیار از نماز استمداد میکردند. انصافاً به منزل رساندن بار سنگين رسالت و نبوّت، با وجود موانع متعدّد و مختلفی که بر سر راه پیامبر(ص) وجود داشت، فقط با استعانت از نماز امکانپذیر بود. و در آخرین لحظات عمر شریف نیز با سفارش مسلمانان به نماز، از دنیا رحلت فرمودند. امیرالمؤمنین(ع) نقل میکنند در حالی که سر مبارک پيامبر(ص) در دامن من بود، مرتّب ميفرمودند: «اللَّهَ اللَّهَ فِي صَلَاتِكُمْ وَ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ» تا از دنیا رفتند.
دو نکتۀ مهم در آخرین وصیّت پيامبر اکرم(ص) مشاهده میشود. اوّل: اهمیّت به نماز و دوّم: خوشرفتاری با زیردستان. در واقع پیامبر(ص) قصد دارند با این وصیّت، به مسلمانان بفهمانند که با دو بال رابطه با خداوند و رابطه با مردم، میتوان به سوی سعادت و رستگاری صعود کرد.
همسران پیامبر اکرم(ص) نقل میکنند که وقتي مؤذّن اذان میگفت، آن حضرت به اندازهاي تلاطم درونی پیدا میکردند و تغییر حالت میدادند که گويي ما ایشان را نميشناختيم و آن حضرت نیز ما را نمیدیدند.
سیري در سیرۀ سایر حضرات معصومین(ع) نیز، اهمیّت و توجّه فوقالعادۀ آن ذوات منوّر به نماز را روشن میسازد. مثلاً در مورد اميرالمؤمنين علي(ع) نقل شده است که هرگاه وقت نماز مىرسيد، حضرت بر خود مىلرزيدند و رنگشان دگرگون ميگرديد. وقتي علّت را از ايشان جويا ميشدند، ميفرمودند: وقت اداى امانت خدا فرا رسيده است ـ همان امانتى كه خداوند به آسمانها و زمين عرضه كرد و آنها از برداشتن آن امتناع كرده و ترسيدند، ولى انسان آن را برداشت ـ و من نمىدانم آيا امانتى را كه به عهده دارم نيكو ادا خواهم كرد يا نه؟
همچنين در تاريخ آمده است: اميرالمؤمنين (ع)هنگام جنگ صفيّن، در حالي كه فرماندهي جنگ را بر عهده داشتند و در وسط ميدان نبرد، از نماز غافل نبودند. حتّي در «ليلة الهرير» که شب سختي برای امیرالمؤمنین(ع) و یاران ایشان بود نيز نماز شب ايشان ترک نشد و در صحنة نبرد، مرتّب از نماز كمك ميگرفتند.
حضرت زهرای مرضیّه(س) بسیاری از شبها، خصوصاً شبهاي جمعه از اوّل شب تا به صبح نماز ميخواندند و بعد از نماز هم اوّل به دیگران دعا میکردند. ايشان به اندازهاي روی پا ميايستادند و نماز مستحبّی ميخواندند که پاهای مبارکشان ورم کرده بود:
«مَاكَانَ فِي الدُّنْيَا أَعْبَدَ مِنْ فَاطِمَةَ(س) كَانَتْ تَقُومُ حَتَّي تَتَوَرَّمَ قَدَمَاهَا»
امام حسن مجتبی(ع) وقتي قصد رفتن به مسجد داشتند، غسل میکردند، بهترین لباسها را میپوشیدند و نظیر دامادی که به حجله میرود، به سمت مسجد حرکت ميکردند. هنگام ورود به مسجد، با بدن لرزان، پای راست را داخل مسجد میگذاشتند و میفرمودند: «إِلَهِي ضَيْفُكَ بِبَابِكَ، يَا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاكَ الْمُسِيءُ فَتَجَاوَزْ عَنْ قَبِيحِ مَا عِنْدِي بِجَمِيلِ مَا عِنْدَكَ يَا كَرِيم» و سپس وارد مسجد میشدند.
در تاریخ آمده است که حضرت سیّدالشهداء(ع) و یاران ایشان، در سختترین شرایط و در اوج مصیبت و بلا در روز عاشورا، نه تنها ارتباط با خداوند و مناجات با او را فراموش نکردند، بلکه بر میزان آن افزودند. صدای زمزمههای مناجات با خدا در نماز شب یاران با وفای امام حسین(ع)، در شب عاشورا، فضای کربلای معلّی را پر کرده بود. در روز عاشورا در بحبوحۀ جنگ، امام حسین(ع) در وقت نماز، به اقامۀ نماز جماعت ظهر پرداختند و این فریضۀ اساسی و مهم را فدای جنگ نکردند.
راجع به حضرت امام زينالعابدين(ع) نقل شده است: هرگاه حضرت به نماز ميايستادند، رنگشان زرد مىشد و مانند بيد به لرزه در مىآمدند:
«كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) إِذَا حَضَرَتِ الصَّلَاةُ اقْشَعَرَّ جِلْدُهُ وَ اصْفَرَّ لَوْنُهُ وَ ارْتَعَدَ كَالسَّعَفَةِ»
همچنين در هنگام نماز، وقتي حضرت به آية شريفة (مالِكِ يَوْمِ الدِّين) ميرسيدند، آن را مرتّباً تکرار ميفرمودند. حضرت سجّاد(ع) به قدري عبادت میكردند که نزديکان ايشان، تقاضاي کاستن از ميزان عبادات را داشتند، ولي حضرت در پاسخ با گریه ميفرمودند: من وقتي به ياد نمازها و عبادات علي(ع) ميافتم، از عبادات خود خجالت ميكشم و کجا توان عبادات اميرالمؤمنين(ع) را دارم.
امام باقر و امام صادق' نيز وقتي به نماز ميايستادند، رنگشان تغيير ميکرد و آنچنان به نماز و مناجات مشغول ميشدند که گويي با کسي مناجات ميکنند که او را ميبينند.
امام هفتم حضرت موسي بن جعفر(ع) وقتي كه وارد زندان هارون شدند، مکرّر در دعاهاي خود ميفرمودند: خدايا جاي خلوتي ميخواستم كه بتوانم رابطهام با تو را مستحکمتر کنم و به عبادت بپردازد، الحمدلله پيدا شد. در تاريخ نقل شده است كه حضرت موسي بن جعفر(ع) در زندان بسیار نماز ميخواندند و مرتّب در حال سجده بودند.
هنگامی که دعبل به محضر امام علیابن موسیالرّضا(ع) رسید و آن اشعار تاريخي را خواند و به حضرت تقديم نمود، امام رضا(ع) نيز عباي خود را به او هدیه کردند و فرمودند: من شبها در اين جبّه بسيار نماز خواندهام.
از این قبیل روایات، در سیرۀ پیامبر اکرم(ص) و اهلبیت عصمت و طهارت(ع) فراوان یافت میشود و در این مجال فرصت بازگوئی مفصّل آن نیست؛ ولی در همین بیان مختصر، میزان توجّه و اهمیّت دادن آن ذوات نورانی به نماز، روشن میگردد. مؤمنين باید در طول زندگي خود، از سیرۀ معصومین(ع) سرمشق بگیرد و براي تکامل دنيوي و اخروي خود، نماز را در متن زندگی و مقدّم بر همۀ امور مادّی و معنوی خويش قرار دهد. مسلمان واقعی کسی است که در هنگام اداي فريضة نماز، یک تلاطم درونی پیدا کند و بهجز نماز، به امر دیگری توجّه نداشته باشد. همانطور که یکی از وجوه مشترک سیرۀ بزرگان دين و طلایه داران اخلاق و عرفان اسلامی با تأسّي به سيرة معصومين(ع)، اهمیّت دادن آنان به نماز، خصوصاً نماز اوّل وقت و به جماعت است.
هنگامی که استاد بزرگوار ما حضرت امام خمینی! در فرانسه بودند، يك كنفرانس مهمِّ خبري با حضور ایشان برگزار شد. خبرنگاران رسانههای مختلف بینالمللی در آن کنفرانس شرکت داشتند و حضرت امام! در حال ایراد مطالب مهمِّ سياسي دربارۀ انقلاب و اوضاع ايران بودند که وقت نماز ظهر شد. امام مصاحبه را رها كردند و گفتند: هنگام نماز است. هر چه ديگران اصرار کردند که ايشان آن مصاحبۀ اساسی را ادامه بدهند، نپذیرفتند.
نماز اوّل وقت
دربارة فضيلت و اهميّت خواندن نماز اوّل وقت، آيات و روايات فراواني وارد شده است. قرآن كريم در سورة مؤمنون، در وصف مؤمنان ميفرمايد:
(وَ الَّذِينَ هُم عَلَي صَلَوَاتِهِم يُحَافِظُونَ)
و آنانكه [اوقات] نمازهاي خود را حفظ ميكنند.
بنابراين، يكي از ويژگيهاي مؤمنان اين است كه نمازهاي خود را در اوّل وقت بهپا ميدارند و در اين مورد به شدّت مراقب هستند. امام صادق(ع) در فضيلت نماز اوّل وقت ميفرمايند:
«إنَّ فَضلَ الوَقتِ الاَوَّلِ عَلَي الاَخِيرِ كَفَضلِ الآخِرَةِ عَلَي الدُّنيَا»
برتري اوّل وقت نسبت به آخر وقت، مانند برتري آخرت نسبت به دنياست.
همچنين حضرت فرمودند: «كسي كه نمازهاي واجب را اوّل وقت به جا آورد و شرايط آنها را به درستي مراعات كند، فرشتگان نماز وي را به سوي آسمان بالا ميبرند، در حاليكه سفيد و پاكيزه است. آن نماز به صاحب خود ميگويد: خداوند تو را حفظ كند، چنانكه مرا حفظ كردي. مسلماني كه بدون علّت نمازها را اوّل وقت آنها بهجا نميآورد و حدود آنها را رعايت نميكند، نماز او در حاليكه سياه و تاريك است، به سوي او برميگردد و فرياد ميزند: خداوند تو را ضايع كند، همانطور كه مرا ضايع كردي!»
تأکيد بر اقامة نماز اوّل وقت به حدّي است که تأخير در اقامة آن، موجب لعن اهل بيت(ع) ميشود. فردي خدمت امام زمان«ارواحنافداه» رسيد. حضرت فرمودند: لعنت خدا بر كسى كه هنگام مغرب همه ستارهها پيدا شده باشد، امّا او نماز مغرب و عشاء خود را نخوانده باشد. سپس فرمودند: لعنت خدا بر آن كسى كه صبحگاهان همة ستارهها پنهان شوند، امّا وي هنوز نماز صبح را نخوانده باشد:
«مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَخَّرَ الْعِشَاءَ إِلَى أَنْ تَشْتَبِكَ النُّجُومُ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَخَّرَ الْغَدَاةَ إِلَي أَنْ تَنْفَضَّ النُّجُومُ»
در برخي از جوامع اسلامي، عدّهاي از مردم ناآگاه، برخي از امور مستحبّي و گاه بعضي سنّتهاي معمولي جامعه را بر اقامة نماز اوّل وقت مقدّم ميدارند و به جاي اينکه نماز را بر همۀ امور مقدم بدارند، امور ديگري ـ اعمِ از مستحب يا مادي و معنوي ـ را برتر بر ميشمرند! يكي از مستحبّات مورد تأکید، سفر به اماكن مقدّس و زیارتی است. ولی نزد برخي از مردم، زيارت مكانهاي متبرّك، از به جا آوردن نماز مهمتر است و حتّي در ميان راه اين سفرهاي مقدّس، از گزاردن به موقع نماز غفلت ميورزند! اين افراد، گاهي امري واجب را فداي امري مستحبّ ميكنند و غافل از آنند كه نماز همواره بر انسان واجب است و هيچ امر ديگري نميتواند جايگزين آن شود.
گاهي مشاهده ميشود كه در ايّام سوگواري امام حسين(ع) عدّهاي از محبّان آن حضرت، مراسم سينهزني و نوحهخواني را به اقامة نماز در اوّل وقت ترجيح ميدهند! در حاليكه امام حسين(ع) و ياران ايشان، براي زنده نگهداشتن نماز و تعظيم شعائر اسلام به شهادت رسيدند و امام(ع) در آن بحبوحة جنگ، نماز اوّل وقت و جماعت را حتّي به ادامة جنگ ترجيح دادند. شرکت در مجالس عزاداری حضرت سیّدالشّهداء(ع)، بسیار پسندیده و نيکو است و برای مؤمنين امری لازم محسوب میشود، ولی در وقت نماز، هیچ امر پسندیدهای نمیتواند جایگزین نماز شود. شايسته است كه شيعيان ائمة هدي(ع)، توجّه به اداي فريضة نماز را از پيشوايان بزرگ خود بياموزند.
يكي از راويان حديث به نام قزار نقل ميكند: «روزي امام رضا(ع) به استقبال يكي از علويان، از شهر خارج شدند. هنگام نماز فرا رسيد. آن حضرت به كنار صخرهاي آمدند و فرمودند: قزار اذان بگو! عرض كردم: منتظر بمانيم تا دوستانمان به ما ملحق شوند. حضرت فرمودند: خداوند تو را بيامرزد، هرگز نماز را بدون علت از اوّل وقت تأخير مينداز. بر تو باد كه همواره نماز را اوّل وقت بخواني! پس اذان گفتم و نماز خوانديم.»
در بسياري از شهرهاي اسلامي، هنگام اذان، مسلمانان به سوي مساجد ميشتابند و نماز را اوّل وقت و به جماعت برگزار ميكنند. كساني كه به شهرهاي مكّه و مدينه مشرف شدهاند، حركت زيبا و شورانگيز مردم و روانه شدن آنها را، يك ساعت قبل از اذان صبح، به سوي مسجدالحرام و مسجدالنّبي(ص) مشاهده كردهاند. اين جمعيت انبوه در آن مساجد شريف با شكوه فراواني نماز جماعت برگزار ميكنند كه به راستي براي مسلمانان ماية افتخار و براي پيامبراكرم(ص) زينت و ماية شادماني است.
نماز جماعت
قرآن کریم همواره برای امر به نماز، از واژۀ «اقامه» بهره میگیرد. به جز در موارد نادري، قرآن شريف عبارت «نماز خواندن» را به کار نبرده است. بلكه در آیات مختلف ميفرمايد: (أقِيمُوا الصَّلَوةَ) يعني نماز را بهپا داريد. به پا داشتن نماز به معناي صرفاً خواندن آن نيست، بلكه به معناي زنده نگهداشتن روح و هدف نماز در زندگي فردي و اجتماعي است. بنابراین نماز باید در متن زندگی آدمی جریان داشته باشد و یک امر مهم و زنده تلقّی شود.
با توجّه به روايات فراوان، از آیاتی که امر به اقامة نماز مینماید، به تأکید قرآن کریم بر «نماز جماعت» تعبیر ميشود؛ زيرا اقامة نماز به معناي زنده نگهداشتن نماز و برپا داشتن آن در اجتماع مسلمانان است.
شخصي كه نماز را به صورت فُرادا و با حضور قلب بهجا ميآورد و مستحبّات و تعقيبات نماز را نيز انجام ميدهد، ميتوان گفت نماز خوانده، ولي آن را اقامه نكرده است و در فرهنگ قرآني چنين نمازي كامل نيست؛ نماز بايد در مسجد، در ميان مردم و با جماعت خوانده شود. نماز بايد در اجتماع مسلمانان زنده و پويا باشد. نماز جماعت يك شعار است و اين شعار بايد زنده نگه داشته شود.
در برخي از آيات، شواهد روشنتري در زمينة نماز جماعت وجود دارد. به عنوان نمونه در سورة بقره ميفرمايد:
(وَ أقيِمُوا الصَّلَوةَ وَ آتُوا الزَّكَوةَ وَ اركَعُوا مَعَ الرَّاكِعيِنَ)
و نماز را بر پا داريد و زكات بدهيد و با ركوع كنندگان ركوع كنيد.
در زمان پیغمبر اکرم(ص) مردم به جز در ضرورت و موارد خاص، نماز فرادا نميخواندند؛ لذا در روايت آمده است که فردي نابينا خدمت آن حضرت رسيد و گفت: یا رسول الله! نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را در مسجد و با جماعت میخوانم، امّا برای نماز صبح کسی نیست که مرا بیاورد، اجازه دهید که نماز صبح را فرادا و در خانه بخوانم. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: نه! ريسماني از خانه تا مسجد به دیوارها بکش و هنگام نماز صبح، با کمک آن به مسجد بیا!
بنابراين، نماز بايد در جامعه و زندگی مسلمانان احياء شود و همگان مخصوصاً جوانان عزيز، در اوّل وقت نماز، در مسجد و در بين جماعت مسلمين حضور يابند و به اقامۀ نماز بپردازند.
در باب نماز جماعت و اهميّت آن، احاديث فراواني از پيامبر اسلام(ص) و ائمة اطهار(ع) نقل شده است. از مضمون کلّي اين احاديث، چنين برداشت ميشود كه اگر شخصي بدون دليل نماز جماعت را ترك كرد، با او همنشيني، معاشرت و داد و ستد نكنيد و با او پيوند ازدواج نيز برقرار ننماييد. در مقابل، کساني که به نماز و نماز جماعت اهميّت ميدهند و آن را برپا ميدارند را داراي مقام و منزلت بالايي دانسته و گرامي داشته است.
پيامبر اكرم(ص) دربارة نماز جماعت ميفرمايند: كسي كه نمازهاي پنجگانه را به جماعت بگزارد، هر خير و نيكي را به او گمان ببريد:
«مَنْ صَلَّي الصَّلَوَاتِ الْخَمْسَ جَمَاعَةً فَظُنُّوا بِهِ كُلَّ خَيْرٍ»
امام صادق(ع) نيز فرمودند:
«مَنْ صَلَّي الْغَدَاةَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ فِي جَمَاعَةٍ فَهُوَ فِي ذِمَّةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ ظَلَمَهُ فَإِنَّمَا يَظْلِمُ اللَّهَ وَ مَنْ حَقَّرَهُ فَإِنَّمَا يُحَقِّرُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ»
مسلماني كه نمازهاي صبح و عشا را به جماعت بخواند، در پناه خداوند عزّوجل است؛ كسي كه به چنين شخصي ستم روا دارد، به خدا ستم كرده است و كسي كه او را كوچك شمارد، خدا را كوچك شمرده است.
مؤمنان نبايد به خواندن نماز فُرادا اكتفا كنند. آن چيزي كه مورد تأكيد اسلام است، زنده نگهداشتن نماز است. در جامعة اسلامي، هنگامي كه مؤذّن اذان ميگويد، بايد همة كارها تعطيل شود، همة مردم به مسجد روي آورند و در نماز جماعت شركت كنند. همه با هم تكبير بگويند و با هم ركوع و سجود را انجام دهند. اين يك وظيفة مهم براي مسلمانان است.
پيامبراكرم(ص) فرمودند:
«إذَا رَاَيتُمُ الرَّجُلَ يَعتَادُ المَساجِد فَاشهَدوا لَهُ بِالاِيمانِ»
وقتي ديديد مردي به حضور در مسجد مداومت دارد، به ايمان او شهادت دهيد.
در روايتي نيز نقل شده است: «چون قيامت برپا ميشود، قومي محشور ميشوند كه صورتهاي آنها مانند ستاره ميدرخشد. ملائكه از آنها ميپرسند، اعمال شما چه بوده است؟ آنها پاسخ ميدهند: ما با شنيدن اذان براي گرفتن وضو حركت ميكرديم و به كار ديگري مشغول نميشديم. بعد دستهاي ديگر محشور ميشوند كه چهرههاي آنان مانند ماه درخشان است. از آنها نيز همان سؤال ميشود، جواب ميدهند: ما قبل از اذان وضو ميگرفتيم و براي اداي نماز آماده ميشديم. سپس طايفة ديگري محشور ميشوند كه چهرههاي آنان همچون خورشيد ميدرخشد؛ آنان در پاسخ فرشتگان ميگويند: ما قبل از اذان وارد مسجد ميشديم و اذان را در مسجد ميشنيديم.»[44]
همچنين در روايت آمده است از جمله چيزهايي كه نزد خداوند شکايت ميكند، مسجد خرابي است كه مردم در آن نماز برپا ندارند.
مراتب نماز
نماز صحيح، نمازي است كه مقدّمات و مقارنات آن مطابق دستورهاي اسلام انجام شود؛ در مقابل اين نماز، نماز باطل قرار دارد و آن نمازي است كه نمازگزار عبارتهاي آن را به طور صحيح ادا نميكند؛ حمد و سوره را اشتباه ميخواند، ركوع و سجود را درست انجام نميدهد، نماز را تند تند ميخواند و كلمات آن را شمرده و درست ادا نميكند. چنين نمازي صاحب خود را نفرين ميكند و شخصي كه مورد نفرين نماز قرار گيرد، از رحمت خداوند دور ميشود و در روز قيامت، مورد شفاعت رسول اكرم(ص) و امامان معصوم(ع) قرار نميگيرد. از پيامبراكرم(ص) نقل شده است كه فرمودند: «شخصي كه نماز را سريع ميخواند و ركوع و سجود آن را ناقص انجام ميدهد، مانند مرغي است كه از زمين دانه بر ميچيند.»
نماز صحيح، داراي مراتب و اقسامي است: «نماز عوام»، «نماز خواص» و «نماز اخصّ الخواص». در ذيل به طور مختصر، به شرح آنها پرداخته ميشود.
نماز عوام
مرتبۀ اوّل نماز كه معمولاً مربوط به انسانهاي عادي است، همان لقلقۀ زبان میباشد و اصطلاحاً به آن «نماز لساني» گفته میشود. كلمات آن درست ادا میشود و قيام، قعود، ركوع و سجود آن به درستي انجام میپذیرد. اين نماز براي انسان رفع تكليف ميكند و باعث میشود چنين انساني «تارك الصلاة» نباشد؛ يعني جزء كافران به شمار نرود و به اندازۀ وسعش هم ميتواند نيروي كنترل كننده از گناهان باشد. شاید بتوان گفت نود درصد مردم همين نماز لساني را ميخوانند.
طبق تحقيقات و برّرسيهايي كه به عمل آمده است، تعداد افرادي كه به خواندن نماز مقيّد بودهاند و جرم و جنايت مرتكب شدهاند، نسبت به افراد «تارك الصّلاة» كه مرتكب اعمال خلاف شدهاند، خيلي كمتر است. اين نتيجه نشان ميدهد كه همين نماز زباني و اينكه شخصي اهل نمار جماعت و مسجد باشد، و لو اينكه آن مسجد رفتن هم ظاهري و نماز فقط با لقلقة زبان باشد، بالأخره او را در جاهايي نجات ميدهد و به نفع انسان عمل ميكند. اين مرتبة نماز، از نظر فقهي صحيح است و قضا هم ندارد.
نماز خواص
مرتبۀ دوّم نماز كه از اهميّت بالاتري برخوردار است، نمازي است كه همراه با خضوع و خشوع باشد. یعنی علاوه بر آنکه نمازگزار رعایت آداب ظاهری را در نماز میکند و به اداي صحيح کلمات و حرکات نماز اهميّت ميدهد، دل او نیز به ياد خدا خاشع باشد. در حالي كه زبان نماز ميخواند، دل او هم نماز بخواند. وقتي شخص با زبان خود ميگويد: (إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ)، دل او نيز واقعاً همين آية شریفه را بخواند؛ يعني به آن باور داشته باشد، در برابر خداوند خاشع بوده و تنها به او اميد ببندد و فقط از او استعانت بطلبد.
در اين صورت، خشيت خداوندي بر دل چنین نمازگزاری حكمفرما میشود، او را در شمار مؤمنین قرار میدهد و تمام گناهان گذشتة او را ميآمرزد:
«مَنْ صَلَّي رَكْعَتَيْنِ وَ لَمْ يُحَدِّثْ فِيهِمَا نَفْسَهُ بِشَيْءٍ مِنْ أُمُورِ الدُّنْيَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ»
كسي كه دو ركعت نماز بگزارد و در آن دو ركعت در انديشهي امري از امور دنيا نباشد، تمام گناهان او بخشيده ميشود.
خداوند متعال در قرآن شريف در توصيف مؤمنان ميفرمايد:
(بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحيِمِ، قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ، الَّذينَ هُمْ في صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ، وَ الَّذينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون)
به نام خداوند بخشنده مهربان. حقّا كه گروندگان رستگار شدند؛ آنان كه در نمازشان فروتنند و آنان كه از هر بيهوده و زشتي رويگردانند.
در اين مرتبه از نماز، دل انسان در برابر خدای سبحان، مؤدّب است. همانگونه که نمازگزار مراعات ادب ظاهری را در نماز میکند؛ به اطراف نگاه نمیكند و نظير كسي كه در مقابل بزرگي ايستاده است، دستها را با احترام روي دو پا میگذارد و نماز میخواند. به اين نماز، نماز همراه با خضوع و خشوع ميگويند و رستگار آن كسي است دل خود را در نماز همراه کند و خودش و دلش در برابر پروردگار متعال مؤدّب باشند.
از پيامبر اكرم(ص) سؤال شد: خشوع چيست؟ حضرت فرمودند:
«التَّوَاضُعُ فِي الصَّلَاةِ وَ أَنْ يُقْبِلَ الْعَبْدُ بِقَلْبِهِ كُلِّهِ عَلَي رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»
«خشوع» عبارت است از: تواضع و فروتني در نماز و اينكه بنده قلب خود را به طور كامل متوجّه خدا سازد.
حَمّاد كه يكي از راويان جليلالقدر، مورد اعتماد و از اصحاب اجماع است ـ يعني روايتهايش را تمام اصحاب قبول دارند ـ ميگويد: روزي خدمت امام صادق(ع) شرفياب شدم. امام(ع) فرمودند: حمّاد! آيا نماز خواندن ميداني! گفتم: بلي اي فرزند رسول خدا! حضرت فرمودند: برخيز دو ركعت نماز بخوان.
حمّاد ميگويد: دو ركعت نماز معمولي خواندم، ديگر باقي روايت ذكر نشده است؛ اما معلوم ميشود كه نماز او صحيح بوده، ولي خشوع را مراعات نكرده است. حمّاد ميگويد: نماز را تمام كردم؛ چهرة مبارك حضرت امام صادق(ع) درهم كشيده شد و فرمودند: حيف است يك مسلمان پس از شصت ـ هفتاد سال نماز خواندن، شيوة صحيح آن را نداند. حمّاد ميگويد: در برابر امام صادق(ع) شرمنده شدم. امام(ع) فرمودند: من دو ركعت نماز ميخوانم. امام(ع) ابتدا اذان و اقامه گفتند و سپس نماز را با حضور قلب و با رعايت آداب ظاهري و باطني بهجا آوردند. بعد فرمودند: حمّاد اينگونه نماز بخوان.
حضور قلب در عبادات، روح و روان آنها محسوب ميشود و نورانيّت و مراتب كمال عبادتها به خشوع و مراتب آن بستگي دارد. هيچ عبادتي بدون حضور قلب، مقبول درگاه احديّت واقع نميشود و مورد لطف و رحمت ربوبي قرار نميگيرد:
(إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقين)[51]
خدا فقط از متّقين مىپذيرد.
«متّقى» كسى است كه قبل از ورود به نماز، خود را آماده كرده باشد؛ با دلى پاك و جسمى دور از گناه و معصيت و در وقت نماز، در حالى كه تلاطم درونى دارد، وارد مسجد شود و با قلبي خاشع، به اقامة نماز جماعت بپردازد.
خواندن نماز واقعي برای کسانی كه به مقام خشوع نرسيده باشند، دشوار و سنگين است:
(وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعينَ)
از صبر و نماز ياري جوييد، و اين كار، جز براي خاشعان، دشوار و گران است.
اگر انسان به مقام خشوع دست نيافته باشد، صرفاً به خاطر ترس از جهنّم و طمع بهشت نماز ميخواند، در حالي که نماز خواص، با هدفي بالاتر و برتر از اين، بايد اقامه شود.
هرکسی ميتواند در نماز، خضوع و خشوع را مراعات كند، به شرط آنكه در اين زمينه تمرين كافي داشته و نيز داراي ارادهاي قوي باشد. البته توجّه به اين نکته که اینگونه توفیقات را خدا بايد بدهد، ضروري است.
نماز اخصّ الخواص
مرتبه سوّم از نماز، «نماز مبرور» است. نماز مبرور بدين معناست که نماز ما علاوه بر اينکه صحيح است، خداوند متعال آن را قبول کند، و علاوه بر اينکه قبول ميشود، پروردگار عالم به اقامه کنندة آن تبريک و آفرين بگويد.
وقتي نماز به اين درجه از کمال ميرسد که نمازگزار از اول تا آخر نماز، با خداوند مکالمه داشته باشد. مکالمه با خدا، يعني اينکه وقتي انسان حمد و سوره ميخواند، به راستي توجّه داشته باشد که خدا با او حرف ميزند. وقتي ذکر رکوع، سجود و مابقي اذکار را ميگويد، توجّه داشته باشد که با خداوند متعال حرف ميزند. خلاصه اينکه خود را در محضر خدا مييابد و علاوه بر اينكه با دل خود درمييابد در محضر خداست و خدا با او حرف ميزند، درك ميكند که او نيز با خداوند حرف ميزند.
اگر ائمّة طاهرين(ع) فرمودند: نماز افضل اعمال است، براي آن است که نماز، يک مکالمه با خداست. انسان در وقتي تکبير ميگويد و دستها را بلند ميکند، بدين معناست که خداوند در جلو و همه چيز پشت سر قرار دارد. خود را در محضر خدا بيابد و همه چيز، جز ذات لا يتناهي الهي را فراموش کند. در حقيقت بيابد که در محضر خداوند است، نه اينکه بداند در محضر خداست؛ يابيدن بالاتر از دانستن است. انسان ميتواند در نماز به آنجا برسد که خدا را بيابد و خدا را ببيند. چنانکه پيامبراكرم(ص) نيز اينگونه عبادت کردن را از ما خواستهاند:
«اعبُد الله كَاَنَّكَ تَراهُ وَ إِن لَم تَكُن تَراهُ فَإنَّهُ يَراكَ»
خداوند را آنچنان پرستش كن كه گويي او را ميبيني و اگر تو او را نميبيني، پس مسلّماً او تو را ميبيند.
از اميرالمؤمنين علي(ع) سؤال شد: آيا پروردگار خود را ديدهايد؟ حضرت فرمودند: آيا چيزى را كه نبينم، مىپرستم؟ سپس توضيح دادند که ديدن، با چشم منظور نيست، بلکه بايد خداوند را درک کرد و يابيد:
«لَا تُدْرِكُهُ الْعُيُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِيَانِ وَ لَكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَانِ»
امام حسين(ع) نيز در فرازي از دعاي پر فيض عرفه ميفرمايند:
«عَمِيَتْ عَيْنٌ لَا تَرَاك»
کور باد چشمي که تو (خدا) را نبيند.
معناي اين عبارات اين است که انسان وقتي نماز ميخواند، بايد خدا را با چشم دل، نه با چشم سر، ببيند و او را بيابد. در اين صورت وقتي با خداوند گفتگو ميکند، خدا نيز به او توجّه دارد و به او آفرين ميگويد.
وقتي نماز به اين مراحل برسد، بالاترين لذّتها را براي نمازگزار خواهد داشت؛ بنابر اين اگر از من بپرسند: بالاترين لذّت براي پيغمبر اکرم(ص) چه بود؟! ميگويم: «نماز»؛ زيرا خود آن حضرت فرمودند:
«قُرَّةُ عَيْنِي فِي الصَّلَاة»
روشنى چشم من در نماز است.
بالاترين لذّت براي اميرالمؤمنين(ع) اين است که در دل شب، همراه با گريههاي شوق، نماز بخوانند و با خداوند مناجات کنند و در حالت مدهوشي قرار گيرند. همانگونه که در مواقع بسياري در نماز، «مدهوش» ميشدند. لازم به ذکر است که حضرت، «بيهوش» نميشدند، بيهوشي و عدم توجّه مخصوص ماست، بلکه ايشان «مدهوش» ميشدند. معناي مدهوشي آن است که به جايي ميرسيدند که هيچ چيز و هيچ کسي را جز خداوند تعالي نميديدند و در نظر نميگرفتند. معلوم است که اين حالت، بالاترين لذّت را براي يک انسان است.
وقتي نماز به صورت يک گفتگو و مكالمه با خداوند ميگردد، هرچه انسان در اين راه جلوتر برود، نماز او به صورت يك معاشقة عميقتر و محکمتر در ميآيد.
آدمی به هر درجه از كمال و معرفت برسد، خداوند نيز به همان اندازه به او توجّه مينمايد. اگر نماز کسی زباني شد، به همان اندازه خدا او را ياد ميكند و اگر نماز او، قلبي شد، به همان میزان، توجّه حق تعالی را به همراه دارد. در واقع ميتوان گفت در مرتبۀ سوّم نماز که نمازگزار عاشق و شيفتة خداوند ميشود، بالتّبع، خداوند نيز عاشق او خواهد بود؛ زيرا او باز نماز خود، در راه حق و به سوي حقيقت محض گام برداشته است:
«مَنْ طَلَبَنِي بِالْحَقِّ وَجَدَنِي وَ مَنْ طَلَبَ غَيْرِي لَمْ يَجِدْنِي»
در حقیقت، كسي كه خداوند را كه مستجمع جميع كمالات است مييابد، مطمئنّاً عاشق او ميشود و به جايی ميرسد كه بابت اين عشق، نفس امّارۀ خود را ميكشد و چنين انساني خدايي ميشود و به كمك و لطف خودِ خداوند تبارک و تعالی، كليۀ صفات رذيله را در وجود خود نابود ميكند. پاداش اين نابودي صفات رذيله، به دست آوردن خود خدا، يعني رسيدن به مقام لقاء الله و مقام فناست.
اگر کسی به چنين مقامی نائل آید، خداوند بر دلش حكومت ميكند و قلب او، عرش خداي رحمان ميشود:
«قَلْبَ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَن»
در اين موقعيّت، به جز خداوند، هيچ موجودی در نظر او جلوه ندارد و همهجا را در محضر خداوند متعال ميبيند.
بـه دريا بنـگـرم دريـا تـو بينم به صحـرا بنگرم صحرا تو بينم
بههرجابنگرم،كوه و در و دشت نشان از روي زيبـاي تـو بيـنم
مرگ در راه خدای سبحان، برای چنين انساني از عسل شیرینتر است. شهادت در راه خداوند، بالاترين لذّتها را براي او دارد. وقتي انسان به واسطۀ نماز به اين مراحل برسد، مسلّماً ديگر گناه نميكند و چنين نمازي، همان است كه قرآن کریم دربارۀ آن میفرماید:
(وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهي عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما تَصْنَعُون)
و نماز را برپا دار؛ زيرا نماز از گناهان بزرگ و آنچه ناپسند است باز مىدارد، و البته ياد خدا بودن بزرگتر است، و خدا مىداند چه مىكنيد.
اين نماز باعث ميشود نمازگزار همه جا را محضر خداوند بیابد. چنين انساني در محضر خدا است و مانند انسان تشنه که آب مینوشد و سيراب بودن را حس میکند، خداوند را مييابد. «يابيدنيها» قابل وصف نيستند.
بعضی چیزها دانستنی است، نظیر اینکه بايد همۀ جوانها به مطالعۀ اصول دين بپردازند و آن اصول را بدانند تا شبهات دینی و مذهبی در آنان اثر سوء نگذارد. ولی این دانستنیها به تنهايی کافی نیستند و کاربرد ندارند. موقعي «دانستنيها» كاربرد پيدا ميكند كه «يابيدني» شود. صرفاً با عبادت و ارتباط مستمر با حق تعالی، علوم دانستنی به علوم یافتنی مبدّل میشود. قرآن کریم در اين مورد میفرماید:
(وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّي يَأْتِيَكَ الْيَقينُ)
پروردگارت را پرستش كن تا يقين پيدا کني.
خداوند میفرماید: اي انسان! ابتدا بايد مقام «عبوديّت» پيدا كني تا بعد از آن به مقام «يقين» نائل آيي؛ يعني مرتبۀ يقين، وابسته به عبادت است. بعد از رسيدن به مقام عبوديّت و يقين، اصول دين و عقايد تشيّع، براي مؤمن، يابيدني ميشود. رسیدن به اين مرتبه و مقام، احتياج به سواد و علم آموزي خاصّي نيز ندارد. در روايتي آمده است كه رسول خدا(ص) صبح هنگام جواني را در مسجد ديدند و با نگاهي به او، متوجّه شدند اين جوان در حال سير در عالم ديگري است. پیامبر(ص) به او فرمودند: «كَيْفَ أَصْبَحْتَ؟» جوان جواب داد: «أَصْبَحْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مُوقِناً!» يعني من به جایي رسيدهام كه همه چيز را باوركردهام و به مقام يقين رسيدهام و حقيقت دين را يافتهام. سپس مقداري از برداشتهاي معنوي و آنچه را يابيده بود، بيان نمود. پس از آن پیامبر اکرم (ص) به اصحاب خود فرمودند: «هَذَا عَبْدٌ نَوَّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالْإِيمَان»، خداوند، قلب این جوان را به نور ایمان روشن کرده است.
اين چنين عبادت و نماز خواندن، موجب برون رفت انسانها از ورطۀ غفلت و رسیدن آنان به مقام توجّه و بیداری ميشود و بشر را به مقام آدمیّت میرساند.
آداب نماز
نماز گرچه افضل اعمال و از جمله عبادات بسيار ارزشمند است، ولى ارزندگى آن، وابسته به مراعات مقدّمات و مؤخّرات نماز در كنار اهتمام به انجام صورت ظاهرى آن مىباشد و اگر آن مقدّمات و مؤخّرات به خوبى مراعات نشود، همة فوايد و بركاتى كه براى اين عبادت ارزنده ذكر كردهاند، عايد نمازگزار نخواهد شد.
آداب نماز بر دو قسمِ کلّيِ «آداب ظاهري» و «آداب باطني» تقسيم ميشود.
آداب ظاهري آن است كه نمازگزار بايد آن را در ظاهر رعايت كند. از جمله اين كه هنگام اذان، همه چيز را رها كند و مهيّاى انجام فريضه روحبخش نماز شود؛ اوّل وقت نماز در مسجد حاضر شود و خود را براى اقامة نماز جماعت آماده كند. و با توبه و انابه به درگاه پروردگار متعال، به پيشواز نماز كه همان معراج مؤمن است، برود.
نمازگزار در حين نماز، بايد بدن خود را در حالت سكون و آرامش قرار دهد، به اطراف خود نگاه نكند و نگاه خود را از محلّ سجده برندارد و هيچ حركتي غير از اعمال نماز انجام ندهد. در حالت كسالت و خوابآلودگي و در حال سنگيني نماز نخواند و هيچيك از مكروهات نماز را بهجا نياورد. نمازگزار بايد خود را در پيشگاه خداوند متعال احساس كند.
قرآن شريف در آيات مختلف به آداب نماز اشاره ميكند و از مؤمنين خواسته است که نماز با ترتيل باشد؛ يعني كلمات آن شمرده شمرده ادا شود، ركوع و سجود آن به طور كامل انجام شود، بعد از ركوع و بين دو سجده بدن آرام گيرد و مستحبّات نماز بهجا آورده شود.
مرحوم فيض کاشاني) در كتاب شريف «المحجّة البيضاء» با ذكر مثالي زيبا، نقش اجزاي مختلف نماز را تبيين كرده است؛ وي ميگويد: «كمال انسان وابسته به دو چيز است: موجوديّت باطني و اعضاي ظاهري؛ موجوديّت باطني انسان همان روح او و ظاهر جسماني آدمي، اعضا و جوارح او است. بعضي از اعضای بدن آدمي مانند قلب، كبد و مغز داراي چنان اهميّتي هستند كه با از بين رفتن آن، حيات انسان از بين ميرود. بعضي از اعضاء نظير چشم، دست، پا و زبان در موقعيّتي هستند كه با نبود آنها، حيات آدمي از دست نميرود، ولي مقاصد حيات مخدوش ميگردد. بعضي از اعضاء نیز چنانند كه با از دست رفتن آنها، نه حيات انسان و نه مقاصد آن، هيچيك آسيبي نميبينند، امّا به زيبايي انسان لطمه وارد ميشود، نظير ابرو، ريش و سفيدي پوست. همچنین برخي از اعضاء چنانند كه از دست رفتن آنها به اصل جمال آدمي لطمهاي وارد نميكند، امّا از كمال آن ميكاهد، مانند كماني بودن ابرو، سياهي موي سر و صورت و سرخبودن گونههاي صورت.
صورت عبادتهايي كه در شرع مقدّس واجب شمرده شده است نیز همينگونه است؛ روح و حيات باطني نماز، خشوع، نيّت، حضور قلب و اخلاص است. ركوع، سجود و قيام آن به منزلة قلب، كبد و مغز ميباشد كه اگر از دست برود، نماز از دست ميرود. قرائت و اذكار نماز در حكم دست، پا، چشم و زبان است كه با وارد شدن خدشه به آنها حيات نماز از دست نميرود، امّا بعضي از مقاصد آن مخدوش ميشود. مستحبّات نماز به مثابۀ زيباييهاي مو، پوست و صورت است كه وجود آنها موجب جمال و زيبايي ميشود. رعايت لطايف آداب در اين مستحبّات، بهمنزلة كماني بودن ابرو و تناسب اندام است كه موجب كمال زيبايي است.»[62]
نماز براي بنده، به مثابة هديهاي است كه بهوسيلة آن به پيشگاه ربّالارباب تقرّب ميجويد، همانطور كه مردمان با تقديم هداياي گرانقيمت، نزد بزرگان تقرّب ميجويند. اين هديه به خداوند عرضه ميشود و روز قيامت به نمازگزار برميگردد. بنابراين، بنده در زيباسازي يا زشت و ناقص كردن نماز اختيار دارد، اگر آن را زيبا و نيكو سازد، خير و خوبي آن به خود او باز ميگردد و اگر آن را زشت نمود، بدي آن بهخودش بر ميگردد.
از جمله آداب نماز، داشتن خضوع و خشوع در نماز است. خضوع يعني رعايت ادب در پيشگاه پروردگار و خشوع يعني توجّه قلبي به خداوند در هنگام نماز و فروتني باطني در هنگام راز و نياز با او. خشوع بدين معني است كه انسان در هنگام اداي نماز حضور قلب داشته باشد و به امور دنيوي فكر نكند. خشوع قلب موجب خشوع اعضاء و جوارح ميشود.
پيامبر اكرم(ص) يكي از مسلمانان را در حال نماز ديدند كه با ريش خود بازي ميكند، حضرت فرمودند: «اگر قلب اين شخص خاشع بود، اعضاي او نيز خاشع بودند.»
وقتي مسلمان بداند كه رستگاري وي در گرو رعايت آداب باطني و داشتن خشوع در نماز است، ميكوشد تا هنگام اداي نماز، مراتب خضوع و خشوع را رعايت كند؛ بدين معني كه در هنگام خواندن حمد و سوره، تمام توجّه خود را متوجّه معبودي ميكند كه در حال راز و نياز با اوست و هنگام ركوع و سجود، خداي متعال را به راستي تنزيه و تسبيح ميكند.
امام صادق(ع) فرمودند: «هنگامي كه رو به قبله نمودي، دنيا و آنچه در آن است را به فراموشي بسپار و مردم و امور مربوط به آنها را از ياد ببر، قلبت را از آنچه به خود مشغول ميسازد، خالي كن؛ عظمت خداوند را به ديدة باطن بنگر و روزي را بهيادآور كه هركس در برابر پروردگار خود ميايستد و آنچه را انجام داده است، ظاهر ميكند و به سوي مولاي راستين خود باز ميگردد، ايستادن در چنان روزي بر گامهاي ترس و اميد استوار است. پس هنگامي كه تكبير گفتي، آسمانها و زمين و آنچه را ميان آنهاست در برابر عظمت پروردگار كوچك و حقير شمار! پس آن گاه خداي تعالي بر قلب بندة خود آگاه ميشود، در حاليكه بنده با لفظ خدا را بزرگ ميشمارد، اما در قلبش از حقيقت تكبير رويگردان است، خداوند ميفرمايد: اي دروغگو! آيا مرا فريب ميدهي؟ به عزّت و جلالم سوگند كه تو را از شيريني يادم محروم ميسازم و از مقام قرب و لذّت مناجاتم دور ميكنم. بدانكه او (خداوند) به تعظيم و كرنش تو محتاج نيست و از عبادت و دعاي تو بينياز است و دعاي تو وسيلهاي است كه از فضل و رحمت او به تو رسيده تا به واسطة آن، از عقوبت او دور شوي و به رحمت و بخشش او نايل گردي.»[64]
خضوع و خشوع در نماز، موجب قبول شدن نماز آدمی میگردد. نماز مقبول آن است كه آداب ظاهري و باطني در آن مراعات شود؛ یعنی با خضوع و خشوع همراه باشد. چنین نمازی موجب تزكية نفس و پاكي روح و روان ميشود و تأثير تربيتي و اخلاقي فراواني دارد. از اينرو چنين نمازي را نماز اخلاقي نيز ميگويند؛ نمازي كه فرشتگان آن را با درخشندگي خاصي به پيشگاه خداوند متعال ميبرند و پروردگار عالم اين نماز را ميپذيرد. در حالي که نماز صحيح، تنها موجب رفع تكليف ميشود و به سبب آن انسان در جهان آخرت مورد بازخواست قرار نميگيرد. چنين نمازي را «نماز فقهي» نيز ميگويند. نمازي كه فرشتگان آن را در حالي كه نورانيّت و درخششي ندارد، به محضر ربوبي ميبرند و معلوم نيست مورد قبول خداوند قرار گيرد.
پيامبراكرم(ص) فرمودند:
«إِنَّ مِنَ الصَّلاةِ لَمَايُقبَلُ نِصفُها وَ ثُلُثُهَا وَ رُبُعُهَا وَ خُمُسُهَا إلَي العشرِ وَ إِنَّ مِنهَا لَمَايُلَفُّ كَمَايُلَفُّ الثَّوبُ الخَلقُ فَيُضرَبُ بِهَا وَجهُ صَاحِبِهَا وَ إِنَّمَا لَكَ مِن صَلَاتِكَ مَا أقبَلتَ عَلَيهِ بِقَلبِكَ»
بعضي از نمازها نيمي از آن پذيرفته ميشود، بعضي يك سوم آن، برخي يك چهارم و بعضي يك پنجم تا آنجا كه برخي يك دهم آن قبول ميشود و بعضي از نمازها همچون جامهاي كهنه، پيچيده و بر صورت صاحبش زده ميشود و نمازگزار بهرهاي از نمازهايش نميبرد، مگر به اندازهاي كه در هنگام خواندن آنها به خداوند توجّه داشته است.
نمازي كه با حضور قلب خوانده شود، ارزشمند و بسيار بااهميّت است. ممكن است در بعضي از نمازها، شخص نتواند خشوع و حضور قلب را کامل در آن مراعات كند؛ در چنين مواقعي، نمازگزار با رعايت خضوع ظاهري و بهجا آوردن مستحبّات، نظير گفتن اذان و اقامه و خواندن ذكرهاي اضافه بر ذكر اصلي در ركوع و سجدهها كه در رسالههاي عمليّه و كتب ادعيه آمده است و نيز خواندن نوافل، ميتواند موجبات قبولي نماز خود را فراهم آورد:
«إِنَّ الْعَبْدَ لَيُرْفَعُ لَهُ مِنْ صَلَاتِهِ نِصْفُهَا وَ ثُلُثُهَا وَ رُبُعُهَا وَ خُمُسُهَا فَمَا يُرْفَعُ إِلَّا مَا أَقْبَلَ عَلَيْهِ مِنْهَا بِقَلْبِهِ وَ إِنَّمَا أُمِرُوا بِالنَّوَافِلِ لِيُتَمَّمَ لَهُمْ بِهَا مَا نَقَصُوا مِنَ الْفَرِيضَةِ»
همچنين نمازگزار ميتواند در نماز و بعد از نماز، با صلوات بر پيامبر اكرم(ص) و خواندن تعقيبات ـ يعني دعاهايي كه بعد از نمازهاي يوميّه وارد شده است ـ بخشي از كاستيهاي نماز خود را جبران كند. آنگاه آن نماز را به خداوند متعال عرضه نمايد تا پروردگار با فضل و كرم خود آن را بپذيرد. در ميان تعقيبات نماز، تسبيحات حضرت زهرا(س) فضيلت بسياري دارد. امام صادق(ع) ميفرمايند:
«تَسْبِيحُ فَاطِمَةَ(س) فِي كُلِّ يَوْمٍ فِي دُبُرِ كُلِّ صَلَاةٍ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ صَلَاةِ أَلْفِ رَكْعَةٍ فِي كُلِّ يَوْمٍ»
تسبيح جدّهام حضرت زهرا(س) بعد از نمازهاي روزانه، نزد من از هزار ركعت نماز در هر روز برتر و محبوبتر است.
مرحوم آقاي حصّهاي) که يكي از وعّاظ مشهور اصفهان بود، در مورد تعقيبات نماز، تشبيه زيبايي نقل ميکرد. ايشان نماز را به بادبادك كاغذي تشبيه کرده و ميگفت: وقتي بادبادك دنباله نداشته باشد به آسمان نميرود. نمازي هم كه تعقيب نداشته باشد، به عالم ملكوت نميرود.
حضور قلب در نماز
وقتی ادب ظاهری و ادب باطنی در نماز مراعات شود و نماز انسان همراه با خضوع و خشوع باشد، توفیق حضور قلب در نماز به وی عطا میشود. در اين صورت است كه نماز به صورت يك معاشقه در ميآيد. وقتی نماز گزار سورۀ حمد را میخواند، با تمام وجود درك میکند كه خدا در حال صحبت با او است و باید خود را در محضر خدای سبحان بیابد تا كلام نورانی حق تعالي را از زبان خودش بشنود. در سایر ارکان و اذکار نماز نیز واقعاً احساس بندگي میکند و در مییابد که او در حال صحبت با خدای خویش است. يك «الله اكبر» چنین نمازی به دنيا و آنچه در دنياست، ارزش دارد. از امام صادق(ع) در مورد معناي «تكبيرة الاحرام» پرسيدند، ايشان فرمودند: يعني اي نفس و اي دنيا، اكنون موقع صحبت با خداست. در نماز با حضور قلب، ذهن آدمی به این سو و آن سو نمیرود، بلکه فقط و فقط خداوند بر ذهن او حكومت میكند.
اين چنين نمازي دعاي مستجاب به همراه دارد؛ همانگونه که در روايات ميخوانيم اگر کسي نماز خوب بخواند و نمازش مقبول باشد، يک دعاي مستجاب دارد:
«مَنْ أَدَّى فَرِيضَةً فَلَهُ عِنْدَ اللَّهِ دَعْوَةٌ مُسْتَجَابَة»
ولی اگر کسی توفیق حضور قلب پیدا نکرد، لااقل بايد در نماز مؤدّب باشد و شمرده شمرده نماز بخواند و مراقب فکر و ذهن خود باشد که به هر سوئی نرود. نقل میکنند امام جماعت یک مسجد، روایتی با این مضمون مشاهده کرد که اگر كسي دو ركعت نماز بخواند، دعايش مستجاب ميشود. چون حاجت خيلي مهمّي داشت به مسجد آمد و شروع به خواندن نماز كرد. وقتي «بسم الله الرحمن الرحيم» گفت و وارد نماز شد، يادش آمد مسجدی که در آن نماز میخواند، گلدسته ندارد و تا آخر نماز، فکر و ذهن او به دنبال ساخت گلدسته بود. وقتی نماز را سلام داد، ساخت گلدستۀ مسجد نیز به پایان رسید. بعد از نماز دست خود را براي دعا بالا كرد و انتظار اجابت داشت که ناگهان متوجّه شد چه نمازی خوانده است. از این رو خجالت کشید و گفت: روایت میفرماید هرکس دو رکعت نماز بخواند، دعای مستجاب دارد، نه هرکس گلدسته بسازد!
راهکارهاي تحصيل حضور قلب
خداوند تبارک و تعالی در سورۀ مؤمنون، صفاتي را براي اهل ایمان ذكر مینمايد. مقصود خداوند از بیان آیۀ شریفۀ (وَ الَّذينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون)، بعد از آیۀ شریفۀ (الَّذينَ هُمْ في صَلاتِهِمْ خاشِعُون) فهماندن ارتباط مستقیم «اعراض از لغو» و «خشوع در نماز» به بندگان است. به عبارت روشنتر، رستگار كسي است كه در نمازش خاضع و خاشع باشد و از هرگونه لغو و بيهودگي، اعراض كند. اگر مؤمنين بتوانند از لغویّات رویگردان باشند، توفیق حضور قلب پیدا میکنند. همچنین اگر طالبان معرفت الهي، نماز خود را پس از صحيح بودن، به مرتبۀ دوّم يا سوّم برسانند، ديگر اعمال لغو و بيهوده در زندگی آنها راه نمییابد. خصوصاً قادر میشوند زبان خود را از لغویّات محافظت کنند. در مقابل، کساني كه مدام حرف بيهوده ميزنند، معلوم است كه مرتبۀ نماز آنها از نماز لساني بالاتر نمیرود و باید پاسخگوی اعمال و گفتار بینتیجه و بیهودۀ خود باشند.
نقل کردهاند پيامبراکرم(ص) كفن و دفن جواني را خودشان انجام دادند، مادر آن جوان گفت: ديگر براي فرزندم گريه نميكنم، زيرا به دستان پيامبر(ص) در قبر آرميده است. سپس رو به قبر فرزندش گفت: خوشا به حالت، مرگ براي تو آسان باشد و رفت. پيامبر اکرم(ص) روي قبر را پوشاندند و بعد به اطرافيان خود فرمودند: قبر چنان فشاري به او داد كه استخوانهاي سينهاش درهم شكسته شد. به عبارت ديگر زير منگنۀ الهي له شد. اطرافيان گفتند: يا رسول الله آدم خوبي بود!؟ ايشان فرمودند: بله آدم خوبی بود، بهشتي هم هست؛ امّا حرف بيهوده زياد ميزد.
در تعالیم اسلامی، بر مواظبت از زبان، تأکید فراوانی شده است. بعضي از حرفها، نه نتيجۀ دنيايي دارد و نه نتيجة آخرتي. گفت و شنود بیهوده، ديدنيهای بیثمر(فضول العين) و اعمال بيهوده، قساوت قلب ميآورد. انسان قسیّالقلب نيز نه فقط در نماز حضور قلب ندارد، بلکه معمولاً از عبادات لذّت نميبرد. لذا خواب را بر نماز مقدّم میدارد. تخيّلها و توهّمهاي بيهوده يكي پس از ديگري در دل چنین انسانی وارد ميشود، دل او را مكدّر ميكند و پس از چندی، قلب او، نظیر يك آيينۀ گرد گرفته ميشود. بنابراین گاهی اوقات آدمی گناه نکرده است، ولی اعمال لغو و گفت و شنود بیهوده، موجب کدورت قلب وی میگردد.
نتیجۀ حضور قلب، «شرح صدر» است. اگر کسی به واقع نمازگزار شود، خداوند متعال به او شرح صدر عنایت میکند:
(أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولئِكَ في ضَلالٍ مُبين)
پس آيا كسى كه خداوند سينه او را براى (پذيرش) اسلام گشاده، پس او بر پايه نورى از پروردگار خويش است (مانند انسانى تاريك دل است؟) پس واى به حال كسانى كه دلهايشان در اثر غفلت از ياد خدا سخت گرديده، آنها در گمراهى آشكارى هستند.
هر بخشی از نماز که با حضور قلب ادا شود، مورد پسند و قبول خداوند تبارک و تعالی قرار میگیرد. اگر حضور قلب فقط در «اللهاكبر» باشد، همان را خداوند ميپسندد. گاهي ثلث نماز با حضور قلب است كه همان ثلث، مورد قبول خداوند واقع میشود. خوشا بهحال آن كسی که همۀ نمازش مورد پسند و قبول حقتعالی قرار ميگيرد.
پيامبر اكرم(ص) فرمودند:
«إِنَّ مِنَ الصَّلاةِ لَمَا يُقبَلُ نِصفُها وَ ثُلُثُهَا وَ رُبُعُهَا وَ خُمُسُهَا إلَي العشرِ وَ إِنَّ مِنهَا لَمَا يُلَفُّ كَمَا يُلَفُّ الثَّوبُ الخَلقُ فَيُضرَبُ بِهَا وَجهُ صَاحِبِهَا وَ إِنَّمَا لَكَ مِن صَلَاتِكَ مَا أقبَلتَ عَلَيهِ بِقَلبِكَ»
بعضي از نمازها نيمي از آن پذيرفته ميشود، بعضي يك سوّم آن، برخي يك چهارم و بعضي يك پنجم تا آنجا كه برخي يك دهم آن قبول ميشود و بعضي از نمازها همچون جامهاي كهنه، پيچيده و بر صورت صاحبش زده ميشود و نمازگزار بهرهاي از نمازهايش نميبرد، مگر به اندازهاي كه در هنگام خواندن آنها به خداوند توجّه داشته است.
نماز همراه با حضور قلب، دل انسان را نورانی میکند و او را به جايي ميرساند كه خدای متعال، در دلش رسوخ پيدا ميكند. وقتي «لا اله الاّ الله» ميگويد، اين ذكر عظيم در تمام وجودش مشاهده شود و گويی تمام وجود او «لااله الاّ الله» میگوید. پس از واقعۀ عاشورا، وقتی اهل بیت(ع) در شام حضور داشتند، در مجلس يزيد، هنگامي که امام سجاد(ع) خطبه ميخواندند، مؤذّن اذان گفت. امام سجاد(ع) فرمودند: گفتن «اشهد ان لا اله الاّ الله» برای تو لفظی است. ولی گوشت و پوست و استخوان من به اين شهادت، گواهي ميدهد. يعني اي مؤذّن، اگر واقعاً به اين اذکاري که ميگويي باور داري، باید قلب و دل تو نیز به وحدانیّت خداوند شهادت بدهد.
آثار سوء اعراض از نماز و سبک شمردن آن
در آموزههای وحیانی و تعالیم قرآن و عترت(ع)، اعراض از نماز به شدت مذمّت شده است. قرآن شريف در هنگام بيان گفتگوي بهشتيان با اهل جهنّم ميفرمايد:
(فِي جَنّاتٍيَتَسائَلونَ، عَنِ المُجرِميِنَ مَا سَلَكَكُم فِي سَقَرَ، قَالُوا لَم نَكُ مِنَ المُصَلّيِنَ وَ لَم نَكُ نُطعِمُ المِسكِينَ وَ كُنَّا نَخوضُ مَعَ الخَائِضِينَ)
روز قيامت بهشتيان از گناهكاران سؤال ميكنند چه چيز شما را به جهنم كشانيد؟ پاسخ ميدهند: ما از نماز گزاران نبوديم و به مستمندان طعام نميداديم و با آنان كه سخن باطل ميگفتند همآواز ميشديم و با گناهکاران همنشين بوديم.
سپس در ادامة اين آيات ميفرمايد:
(فَمَا تَنفَعُهُم شَفَاعَةُ الشّافِعيِنَ)
شفاعت شفاعتكنندگان سودشان نبخشد.
از رسول خدا(ص) نقل شده است كه فرمودند: نماز ستون دين است. پس هركس نماز را از روي عمد ترك كند، پايههاي دين خود را ويران ساخته است و آنكس كه نماز را در وقت آن بهجا نياورد، داخل «ويل» ميشود كه سرزميني در جهنّم است؛ چنانكه خداي تعالي در قرآن كريم فرمود: ويل براى نمازگزارانى خواهد بود كه از نماز خويش غافلند.
از نظر قرآن و روايات، مسلماني كه نماز نخواند، روز قيامت با غير مسلمانان محشور ميشود و در صف كافران قرار ميگيرد:
«مَنْ تَرَكَ الصَّلَاةَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ كَفَر»
کُفر و شرک به سه دسته تقسيم ميشود: «کفر اعتقادي»؛ مثل کسي که اصلاً خدا و معاد را قبول ندارد و يا منکر است. «کُفر لفظي»؛ مانند اينکه نفساً خدا را قبول دارد، امّا اقرار نميکند، و قسم سوّم «کُفر عملي» است. «کفر عملي» بدين معناست که شخص خدا و معاد را قبول دارد و حتّي نماز ميخواند و در مشکلات به خداوند متوسّل ميشود، ولي در عمل، کم کاري ميکند؛ چنين فردي در حقيقت، مشرک است.
در آيات بسياري از قرآن کريم، به مصاديق کفر و شرک عملي پرداخته شده است؛ مثلاً قرآن شريف، اعمالي مانند بياهميِّتي به نماز، ريا در عمل، ترک حج، نپرداختن زکات و ... را کفر و شرک ميداند؛ از اينرو در روايات شريف اهل بيت(ع) سفارش شده است كه با ترك كنندة نماز، معاشرت نكنيد.
مرحوم كليني) در کتاب شريف کافي، از عبيد بن زُراره روايت ميكند كه گفت: به خدمت امام صادق(ع) شرفياب شدم و عرض كردم: «اي فرزند رسول خدا! گناهان كبيره را براي من بيان كنيد.» امام(ع) فرمودند: «گناهان كبيره هفتتاست: كفر ورزيدن به خداوند، كشتن انسانهاي بيگناه، عاقّ والدين؛ يعني موجبات ناخشنودي پدر و مادر را فراهم كردن، رباخواري، مال يتيم را به ناحق خوردن، از جبهة جنگ فرار كردن و تعرّب بعد از هجرت؛ يعني بازگشت به آيين پيشين بعد از تشرّف به اسلام.» زُراره ميگويد: از امام(ع) پرسيدم: «اي فرزند رسول خدا! خوردن مال يتيم گناهش بيشتر است يا ترك نماز؟» حضرت فرمودند: «ترك نماز گناهش بيشتر است. نخستين گناه كفر ورزيدن به خداوند است كه شامل ترك كنندة نماز نيز ميشود، زيرا كسي كه عمداً نماز را ترك كند از كافران است.»
قرآن کریم، از نماز به عنوان یکی از مصادیق ذکر خدای سبحان یاد میکند و میفرماید:
(أقِمِ الصَّلوةَ لِذِكرِي)
به ياد من نماز برپا دار.
بنابراین هرکس از نماز رویگردان باشد، در واقع از یاد و ذکر خدای تعالی رویگردان شده است. چنین کسی بنابر تعبیر قرآن شریف، در دنيا به یک زندگی همراه با عسرت و تنگی دچار میشود و در روز قيامت نابينا محشور ميگردد:
(وَ مَن أعرَضَ عَن ذِكرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكاً وَ نَحشُرُهُ يَومَ القِيامَةِ اَعمَي قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرتَنِي اَعمَي وَ قَد كُنتُ بَصِيراً قَالَ كَذلِكَ أتَتكَ آيَاتُنَا فَنَسيِتَهَا وَ كَذلِكَ اليَومَ تُنسَي)
اوّلين مصیبتی كه در دنيا براي اشخاص بينماز و يا كاهل نماز پيش ميآيد، اين است كه در زندگي عادي دچار مشكل و تنگنا ميشوند و راهي براي حل مشكلات خود نميیابند. يك زندگي همراه با غصّه و ناراحتي به سراغ آنان میآید و زير منگنۀ حوادث، له میشوند و راه گريزي نیز ندارند.
در برخی موارد افراد بینماز از وضعیّت مالی خوبی برخوردارند، امّا فشار روحی، اجازۀ لذّت از زندگي به آنان نمیدهد. زندگی برای چنین افرادی، مرگ تدریجی است و بعد از مرگ نیز، كور وارد صف محشر ميشوند. شخص بینماز وقتی محشور میشود و خود را نابینا مییابد، میگوید: خدايا من در دنيا چشم داشتم، چرا اکنون كور هستم؟ از جانب حق تعالي خطاب ميرسد: چون تو در دنيا خداوند و نماز و قرآن را فراموش كردي، اکنون نيز ما تو را فراموش كردهايم. فراموشي خداوند يعني كوري در قيامت و عذاب جهنّم.
بينايي و روشنايي چشم در آخرت، به اعمال اين دنيا بستگي دارد، بستگي به نماز اوّل وقت دارد. بستگی به ارتباط همۀ افراد خانواده با نماز، مسجد و روحانیّت دارد. در غير اين صورت، زندگي پوچ میشود. وقتي انسان در دنيا، با خدای سبحان رابطه نداشته باشد، شيطان با او رابطه پيدا ميكند و او را به درّۀ تباهی پرتاب میکند.
آنچه از آيات و روايات برداشت ميشود اين است كه نماز در مقايسه با ساير عبادتها، از اهميّت بيشتري برخوردار است و در قیامت معیار قبولی سایر اعمال خواهد بود؛ همانگونه که امام صادق(ع) فرمودند:
«أوّل مَايُحاسِبُ بِهِ العِبد عَنِ الصَّلوة فَإذَا قُبِلَت مِنهُ قُبِلَ سَائِر عَمَلِهِ وَ إذَا رُدَّت عَلَيهِ رُدَّ سَائِر عَمَلِهِ»
اوّلين امري كه به واسطۀ آن بنده بازخواست ميشود، نماز است. چنانچه از او پذيرفته شود، ساير اعمال او نيز پذيرفته ميشود و اگر قبول نشود، ساير اعمال او نيز رد ميشود.
سورۀ ماعون، تهدید تکاندهندهای برای غافلان از نماز دارد و حتّي آنان را مسلمان نمیداند:
(بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، أَ رَأَيْتَ الَّذي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ، فَذلِكَ الَّذي يَدُعُّ الْيَتيمَ، وَ لايَحُضُّ عَلي طَعامِ الْمِسْكينِ، فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ، الَّذينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ، الَّذينَ هُمْ يُراؤُنَ، وَ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ)
خداوند متعال در این آیات، غافلان از نماز را بیدین معرفی مینماید و ميفرماید: واي بر اين نامسلمانها که اهمیّت به نماز نمیدهند و در وقت نماز غافل از نمازند.
غفلت جامعة اسلامي از نماز، یعنی شلوغ بودن بازارها و خیابانها در وقت نماز، و بدبختی بالاتر در چنین جامعهای، این است که سینماها و اماکن تفریحی، در وقت نماز پرجمعیّت باشد. قرآن کریم چنین ملّتی را مسلمان واقعی نميداند؛ زیرا مسلمان در فرهنگ قرآن و عترت(ع) کسی است که در موقع نماز کاملاً متوجّه نماز باشد و به هیچ امر دیگری غیر از نماز توجّه نداشته باشد.
حضرت زهرا(س) از پيامبر اكرم(ص) در مورد اثرات بيتوجّهي به نماز و سبک شمردن آن سؤال کردند؛ رسول خدا(ص) در جواب فرمودند:
اگر كسي در نماز «تهاون» كند، نه اينكه نماز را ترك نماید، بلكه براي نماز، اهميّت خاصّي قائل نشود و در آن سستي ورزد، پانزده پیامد ناگوار در دنيا و آخرت برای او خواهد داشت:
اوّلین پيامد این است که خداوند بركت را از عمرش بر ميدارد! «يَرْفَعُ اللَّهُ الْبَرَكَةَ مِنْ عُمُرِهِ» شخص عمرش را صرف كرده، ولي وقتي از دنیا میرود، اندوختهاي در نامة اعمالش نيست.
دوّم اينكه خداوند بركت را از رزق او بر ميدارد؛ يعني پيوسته در گرفتاري و مشکلات اقتصادي است. روزیش تنگ میشود و گرفتار غم و غصّههاي مادي ميگردد: «يَرْفَعُ اللَّهُ الْبَرَكَةَ مِنْ رِزْقِهِ». در عوض، كسي كه باتقوا باشد، خداوند متعال، از راه بيگمان، رزق و روزي او را تأمين ميكند:
(وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا ، وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ)
شخصی ممکن است از صبح تا شب تلاش کند، ولي زندگي او تأمين نشود و رونق نداشته باشد؛ اين مسائل به خاطر اين است كه در نماز سستي ميكند.
سوّم اين كه: چهرة نوراني صالحين و اولياي خدا را ندارد: «يَمْحُو اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ سِيمَاءَ الصَّالِحِينَ مِنْ وَجْهِهِ».
اثر چهارم كاهلي و سستي در نماز، این است که هر عمل ديگري كه انجام دهد، اجر و پاداش ندارد: «وَ كُلُّ عَمَلٍ يَعْمَلُهُ لَا يُؤْجَرُ عَلَيْهِ»؛ زيرا نماز ستون دین است و محور قبولی سایر عبادات، به شمار ميرود؛ همانگونه که پيامبر اکرم(ص) فرمودند:
«اِنْ قُبِلَت قُبِل ما سِواها و اِنْ رُدَّت رُدَّ ما سِواها»
اگر نماز مورد قبول واقع شود، ساير عبادات مانند قرآن، روزه، حج و جهاد هم قبول ميشود و الاّ مابقي عبادات او نيز بيثمر خواهد بود.
پنجمين اثر بیتوجّهی به نماز، آن است که دعاي شخص بالا نميرود و مستجاب نميشود: «وَ لَا يَرْتَفِعُ دُعَاؤُهُ إِلَى السَّمَاءِ».
اثر ششم بیاهمیّتی به نماز، اين است كه فرد کاهل، از دعای صالحان و نيکان، بهرهای نمیبرد: «لَيْسَ لَهُ حَظٌّ فِي دُعَاءِ الصَّالِحِينَ».
در ادامة روایت، پیامبر گرامی اسلام(ص) به سه اثر بیتوجّهی به نماز، در هنگام مرگ، اشاره نموده و ميفرمايند: «وَ أَمَّا اللَّوَاتِي تُصِيبُهُ عِنْدَ مَوْتِهِ فَأُولَاهُنَّ أَنَّهُ يَمُوتُ ذَلِيلًا وَ الثَّانِيَةُ يَمُوتُ جَائِعاً وَ الثَّالِثَةُ يَمُوتُ عَطْشَاناً فَلَوْ سُقِيَ مِنْ أَنْهَارِ الدُّنْيَا لَمْ يَرْوَ عَطَشُهُ»؛ افراد سهلانگار در مورد نمار، با كمال «خفّت و ذلّت» و در حال «گرسنگي» و «تشنگي» ميميرند.
وقتی بینماز با این حالات سخت از دنیا رفت، خداوند فرشتهاي را مأمور ميكند كه در قبر او را شكنجه دهد، قبر را براي او تنگ گرداند و سپس تاريكي و وحشت، بر قبر او حاكم ميشود: «وَ أَمَّا اللَّوَاتِي تُصِيبُهُ فِي قَبْرِهِ فَأُولَاهُنَّ يُوَكِّلُ اللَّهُ بِهِ مَلَكاً يُزْعِجُهُ فِي قَبْرِهِ وَ الثَّانِيَةُ يُضَيَّقُ عَلَيْهِ قَبْرُهُ وَ الثَّالِثَةُ تَكُونَ الظُّلْمَةُ فِي قَبْرِهِ».
اثر ديگر تهاون در نماز، آن است که: وقتی این شخص در قیامت بر انگیخته میشود، خداوند فرشتهاي را مأمور ميكند كه زنجيري بر او بيندازد و او را در برابر خلائق به زمين کشیده و ببَرند: «يُوَكِّلَ اللَّهُ بِهِ مَلَكاً يَسْحَبُهُ عَلَى وَجْهِهِ وَ الْخَلَائِقُ يَنْظُرُونَ إِلَيْهِ»؛ چنانچه در قرآن کریم نیز ميفرمايد:
(خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ، ثُمَّ الْجَحيمَ صَلُّوهُ ، ثُمَّ في سِلْسِلَةٍ ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً فَاسْلُكُوهُ)
او را بگيريد و در زنجير كنيد. آنگاه به دوزخش در آوريد. سپس او را در زنجيري كه طول آن هفتاد ذراع است در بند كشيد.
با خفّت و خواري او را ميكشانند و به طرف جهنّم ميبرند و در موقع حسابرسي هم بسيار به او سخت ميگيرند: «يُحَاسِبُهُ حِسَاباً شَدِيداً». پس از طی اين دوران سخت و سؤال و جواب، خداوند نظر رحمتش را از او ميگيرد و این شخص، همچنان ناپاك ميماند. نتیجة این ناپاکی نیز، چیزی جز عذاب الهی نخواهد بود: «لَا يَنْظُرُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ لَا يُزَكِّيهِ وَ لَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ».
سختيها و فشارهايي که در اين روايت براي متهاون در نماز بيان شد، فقط قسمتی از آثار و پیامدهایی است که برای سبک شمردن نماز در یک روایت بیان شده است، اثرات بيتوجّهي به نماز، بيش از اينهاست که در اين مجال فرصت پرداختن به تمام آنها نيست.
روایت شده است که امام صادق(ع) در آخرین لحظات حیات، همة خويشان و اطرافيان خود را فراخواندند، بهطوري كه همه تصوّر كردند امام(ع) وصيّت جديدي دارند. پس از آنكه خويشان و بستگان امام ششم(ع) به بالين ايشان حاضر شدند، حضرت فرمودند:
«انَّ شَفاعَتَنَا لاتَنَالُ مُستَخِفّاً بِالصَّلَوةِ»
كسي كه نماز را سبك بشمارد، به شفاعت ما اهلبيت نميرسد.
مصداق سبك شمردن نماز اين است كه انسان نماز را اوّل وقت و به جماعت بهجا نياورد و نماز را فداي خواستههاي خود كند. نماز را در حاشية زندگي خود قرار دهد و زماني كه به گمان خود به كار مهمّي اشتغال دارد، نماز را ترك نماید.
كسي كه نماز را سبك بشمارد، مورد لطف پروردگار قرار نميگيرد، به شفاعت اهلبيت(ع) نميرسد، دعاي او مستجاب نميشود و در عالم برزخ و روز قيامت گرفتار ميشود. پيامبر اكرم(ص) ميفرمايند:
«لَيسَ مِنّي مَن استَخَفَّ بِالصَّلَوةِ، لاَيَرِدُ عَلَيّ الحَوضَ، لاَ وَ اللهِ»[90]
از من نيست كسي كه نماز را سبك بشمارد، چنين كسي در كنار حوض كوثر بر من وارد نميشود، نه به خدا سوگند وارد نميشود.
نماز شب
نماز شب از ديدگاه قرآن
قرآن شريف راجع به شب بيدارى، تهجّد، عبادت نيمه شب، سحر و طلوع فجر، اهميّت فوقالعادهاي قائل شده است. در اهميّت بيداري هنگام سحر و نماز شب، خصوصاً نماز شفع و نماز وتر، همين بس كه خداوند در ابتداي سورة فجر به آنها سوگند ياد كرده است و مىفرمايد:
(بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، وَ الْفَجْرِ، وَ لَيالٍ عَشْرٍ، وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ، وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ ، هَلْ في ذلِكَ قَسَمٌ لِذي حِجْرٍ)[91]
معناي آيات اين است: قسم به طلوع فجر، قسم به شبهاى دهگانه، قسم به نماز شبى كه در دل شب خوانده مىشود، خصوصاً سه ركعت آخر آن به نام شفع و وتر، قسم به شب وقتى كه پشت كند، يعنى قسم به سحر و آخر شب هنگام طلوع فجر؛ اگر كسى تعقّل داشته باشد، مىفهمد كه چرا اين قسمها خورده شده است و چه مقدار اهميّت دارد.
در اين سورة مباركه، به آخر شب و قبل از بين الطّلوعين، يعني سحر و فجر و همچنين به آن كارى كه در دل شب و در موقع سحر انجام داده مىشود، يعنى نماز شب نيز قسم خورده شده است. در قرآن کريم، اين نوع قسم تكرار شده است؛ مثلاً ميفرمايد:
(وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ ، وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ)[92]
در اينجا گرچه عبارت فرق كرده، ولي از نظر معنى و مفهوم، تفاوتي با آيات قبلي ندارد و به يك معناست: قسم به آخر شب و قسم به بين الطّلوعين.
همين جمله و معنا و مفهوم، باز در جاى ديگر قرآن تكرار شده و مىفرمايد:
(وَ اللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ ، وَ الصُّبْحِ إِذا أَسْفَرَ)[93]
در اين آية شريفه نيز به فجر و بين الطّلوعين سوگند ياد شده است.
از تکرار اين قسمها در قرآن شريف، به خوبى استفاده مىشود كه زمان آخر شب و سحر، فوقالعاده عجيب و عظيم است و همچنين برداشت مىشود كه در آموزههاي اسلام، طلوع فجر، فوقالعاده بااهميّت است و بايد به آن توجّه نمود.
قرآن شريف راجع به نماز شب و نماز صبح در اوّل وقت، اهميّت بسياري قائل شده و با كمال صراحت مىفرمايد كه اين نمازها به انسان نيرو مىدهد و افراد مىتوانند براي سير و حرکت به سوي پروردگار متعال، از اين نيرو استفاده كرده و به مقام محمود برسند:
(أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى غَسَقِ اللَّيْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُوداً ، وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً)
در آية اوّل، نمازهاى پنجگانه تعيين شده است و ميفرمايد: از اوّل ظهر تا نصب شب، چهار نماز، به نام نماز ظهر، نماز عصر، نماز مغرب و نماز عشاء وجود دارد و سپس نماز صبح را مشخّصاً و با نام (قُرْآنَ الْفَجْرِ) ياد ميکند و امتياز آن را «مشهود بودن» براي خداوند و ملائکة آسمان برميشمرد. نماز صبحى كه اوّل وقت خوانده مىشود، تمام امتيازات آن نمازها را دارد و خداوند و ملائکه بر آن شهادت ميدهند و بر همگان معلوم است.
سپس در آية بعدي مىفرمايد: (وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ)؛ اي پيامبر! قسمتي از شب را بيدار شو و آخر شب را زنده بدار، زيرا آخر شب (نماز شب) براى تو نافلهاى است که تو را به مقام «محمود» ميرساند: (عَسي أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً)؛ خداوند دوست دارد پيامبر اکرم(ص) به مقام محمود، يعني مقامي که همه بپسندند، دست يابند؛ پس اگر ايشان مىخواهند به اين مقام پسنديده برسند، بايد نماز شب بخوانند.
اين آية شريفه به خوبى مىفهماند كه اگر كسى بتواند قبل از طلوع فجر بيدار باشد، اگر به نماز شب در وقت سحر پايبند باشد و بتواند نماز صبح خود را اوّل وقت بخواند، بر نفس امّاره تسلّط پيدا مىكند و در مبارزه با نفس، سرافراز بيرون مىآيد و به تعبير قرآن، به «مقام محمود» دست مييابد.
«مقام محمود» مقامي است که در قيامت همگان به آن غبطه خواهند خورد. «مقام محمود» يعنى تسلط بر نفس امّاره، يعنى پيروز شدن در جنگ درون و بالأخره «مقام محمود» يعنى اين كه انسان بتواند بُعد حيوانى خود را كنترل كند و افسار آن را در اختيار داشته باشد.
نماز شب از ديدگاه معصومين(ع)
بنابر آنچه بيان شد، اهميّت، استحباب و جايگاه رفيع نماز شب و شب بيداري در آموزههاي ديني مشخّص ميشود. به جز آيات شريفة قرآن کريم، کلمات نوراني ائمة معصومين(ع) نيز سرشار از تأکيدات فراوان و تشويقات مسلمين براي عمل به اين دستور بزرگ است.
انس بن مالك ميگويد از رسول خدا(ص) شنيدم كه فرمودند:
«لَرَكْعَتَانِ فِي جَوْفِ اللَّيْلِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا»
دو ركعت نماز در دل شب، نزد من از دنيا و آنچه در آن است، محبوبتر است.
وقتي مؤمن در نيمههاي شب، با صرف نظر كردن از لذّت و شيريني خواب، از جاي خود برميخيزد و نماز شب ميخواند، مورد عنايت خاصّي از سوي پروردگار عالم قرار ميگيرد.
از وصاياي پيامبراكرم(ص) به حضرت علي(ع) اين است كه ميفرمايند:
«يَا عَلِيُّ! ثَلاثٌ فَرَحَاتٌ لِلمُؤمِنِ: لِقاءُ الاِخوَانِ وَ تَفطيِرُ الصّائِمِ وَ التّهَجُّدُ مِن آخِرِ اللَّيل»
اي علي! براي مؤمن سه شادي است: ديدار برادران، گشودن روزه هنگام افطار و شبزندهداري و نماز در آخر شب.
امام صادق(ع) از پدران بزرگوار خويش، از رسول خدا(ص) نقل ميكنند كه فرمودند:
«وَ مَا زَالَ يُوصِينِي بِقِيَامِ اللَّيْلِ حَتَّي ظَنَنْتُ أَنَّ خِيَارَ أُمَّتِي لَنْ يَنَامُوا»
جبرئيل هميشه قيام به عبادت در شب را به من توصيه ميكرد، آنچنان كه گمان نمودم ديگر نيكان امّت من شبها نميخوابند.
همچنين امام حسن عسكري(ع) ميفرمايند: وقتي انسان بخواهد منازل طريقت را طي كند و به مقام «لقاءالله» برسد، بايد از نماز شب ياري جويد كه پيمودن راه سير و سلوك بدون نماز شب، ناممكن است:
«إِنَّ الْوُصُولَ إِلَي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَفَرٌ لَا يُدْرَكُ إِلَّا بِامْتِطَاء اللَّيْل»
بنا بر فرمايش امام عسکري(ع) معقول نيست كسي بتواند بدون تهجّد و نماز شب، راه رسيدن به خدا و کمال را بپیماید. اهمیّت نافلۀ شب در سيره و کلام معصومين(ع) به قدری است که ائمّۀ طاهرین(ع) در برخی روایات فرمودهاند: اگر کسی موفّق به خواندن نماز شب نشد، شایسته است قضای آن را به جا آورد. همچنين در بیان ائمّۀ اطهار(ع) ترک نماز شب بسیار مذمّت شده است.
برکات نماز شب
نماز شب گرچه مستحب است، امّا هر امر مستحبّی را نمیتوان ترک کرد. اگر بنده بداند که خداوند متعال به نماز شب او، نزد فرشتگان مباهات میکند و به واسطۀ نافلۀ شب، گناهان او را میآمرزد، هیچگاه از خواندن آن غافل نمیشود. مهمترين فايد و برکت نماز شب، اين است كه موجب آمرزش و غفران الهي است.
رسول گرامي اسلام(ص) میفرمایند:
«إذَا قَامَ العَبدُ مِن لَذِيذِ مَضجَعِهِ وَ النُّعاسُ فِي عَينَهِ لِيُرضِي رَبَّهُ بِصَلاةِ لَيلِهِ بَاهَي اللهُ بِهِ المَلائِكَةَ وَ قَالَ: امَا تَرونَ عَبدي هَذَا قَد قَامَ مِن لَذِيذِ مُضجَعِهِ لِصَلاةَ لَم أفرِضهَا عَلَيهِ، اشهَدُوا أنِّي قَد غَفرتُ لَهُ»
آنگاه كه بنده از بستر گرم و خوشايند خود برميخيزد، تا خشنودي پرودگارش را با برپاداشتن نماز شب به دست بياورد، در حالي كه خواب آلودگي در چشمان او باقي است، خداوند متعال به خاطر او به فرشتگان مباهات ميكند و ميفرمايد: آيا نميبينيد اين بندة مرا! او از بستر گرم خويش برخاسته است تا نمازي را كه بر او واجب نگردانيدهام، برپا دارد؛ شاهد باشيد كه من او را آمرزيدم.
اثر بزرگ ديگري که نماز شب در زندگي انسان دارد، اين است که موجب تقويت اراده ميگردد. چنانچه خداوند متعال، به پيامبر اکرم(ص) دستور ميدهد که براي انجام رسالت و مأموريت بسيار مهم خود، از تهجّد و شب بيداري استفاده کند و کمک بگيرد:
(إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قيلاً)[102]
اي پيامبر! اگر ارادة قوي و تقويت اراده ميخواهي تا در كار رسالت خود موفّق باشي و اگر ميخواهي راه پرمشقّت و سختي كه براي هدايت مردم در پيش رو داري، تو را از پا در نياورد، نماز شب و تهجّد بهترين راه تقويت اراده است.
اگر کسي مىخواهد ارادهاي قوى، نفوذ كلمه، ابهّت و عزّت داشته باشد و دشمنان جنّى و انسى از او حساب ببرند، و همچنين اگر مىخواهد هنگام برخورد با مشكلات، مقاومت کند، بايد آخر شب و سحرگاهان را بيدار باشد و به نماز شب بپردازد. بيداري در هنگام طلوع فجر، باعث ميشود که انسان متهجّد بتواند در برابر مشکلات ايستادگي کند و در مسائل مختلف، ارادهاي پولادين را از خود به نمايش بگذارد.
همچنين نافلۀ شب، در سیر و حرکت به سوي خداوند متعال، جایگاه والايي دارد و عنایاتی از جانب حق تعالی برای عامل رقم خواهد زد. چنانچه امام عسکري(ع) فرمودند: بدون تهجّد و نماز شب، کسي نميتواند راه رسيدن به خدا و کمال را بپیماید. در نماز شب، انسان توفیق راز و نياز با خداوند تبارک و تعالی و نجوای عاشقانه با او را پیدا میکند و میتواند از جاذبههای عالم ملكوت برای سیر عرفانی خود استفاده نماید. دل مؤمن در اثر خواندن نماز شب، مهیّای پذیرایی از صاحب اصلی خود یعنی خدای مهربان میشود.
نماز شب موجب تابش انوار ربوبي است و باعث ميشود آن نور بر چهرة نمازگزاران نيز متجلّي گردد و بر همگان آشكار شود.
از امام سجاد(ع) پرسيدند: «چرا مداومتكنندگان نماز شب از زيبايي خاصي برخوردارند؟ آن حضرت در پاسخ فرمودند: زيرا آنان با خدا خلوت كردهاند و خداوند هم پرتوي از نور خود را بر چهرة آنان تابانيده است:
«لِأَنَّهُمْ خَلَوْا بِاللَّهِ فَكَسَاهُمُ اللَّهُ مِنْ نُورِه»
جذبههاي الهي شامل بندگاني ميشود كه در دل شب براي خواندن نماز قيام ميكنند. چنين بندگاني در معرض رحمت الهي و نسيم ربوبي قرار ميگيرند و نور حق تعالي در چهرة آنان نمايان ميگردد.
وقتي نماز شب انسان را به نور خداوند متّصل کرد، او را نزد پروردگار محبوب مینماید. هنگامي که چنین شد، چشم و گوش و زبان و دست وی خدائی میشود. افزون بر این، مستجاب الدّعوه میگردد و هرچه از خدای سبحان طلب نماید به او عطا میفرماید.
نمازشب، موجب حسن خلق ميشود و غم و اندوه را از دل بندة شبزندهدار زايل مينمايد؛ چنانکه در روايات آمده است: نماز شب، روزي را زياد، صورت را زيبا و اخلاق را نيکو ميكند و موجب ميشود گرفتاري و غم و غصّهها از بين برود:
«صَلَاةُ اللَّيْلِ تُحَسِّنُ الْوَجْهَ وَ تُحَسِّنُ الْخُلُقَ وَ تُطَيِّبُ الرِّيحَ وَ تُدِرُّ الرِّزْقَ وَ تَقْضِي الدَّيْنَ وَ تَذْهَبُ بِالْهَمِّ وَ تَجْلُو الْبَصَر»
اين موارد، فقط نمونههايي از فوايد، برکات و آثار عظيم نماز شب هستند که ذكر شد. مداومت بر نافلۀ شب فوائد فراوانی دیگری نیز دارد که بندگان از بیان و درک آن فوائد، عاجزند. خداوند در قرآن كريم ميفرمايد:
(... فَلاَ تَعلَمُ نَفسٌ مَا اُخفِيَ لَهُم مِن قُرَّةِ اَعيُنٍ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعمَلُونَ)
... كسي نميداند كه در عالم غيب آنچه مايۀ روشني چشمهاست، براي شبزندهداران آماده شده است و اين پاداش عملي است كه انجام دادهاند.
مسلمانان براي درک فضيلت اين عبادت عظيم، باید اوّل شب را به استراحت بپردازند و خود را برای شب زندهداری در دل شب آماده کنند. ولی متأسّفانه در زمان ما، برخی از افراد عکس آن عمل میکنند؛ به گونهای که رسم شده است از اذان مغرب و عشاء تا نیمۀ شب بیدار باشند و از نصف شب تا صبح بخوابند.
دستور اسلام که در قرآن مجید و روایات شریف اهل بیت(ع) آمده و سيرة پيامبر اکرم(ص) و اهل بيت(ع) نيز بر آن استوار بوده است، استراحت در دو سوّم اوّل شب و بيداري در يک سوّم ديگر از شب ميباشد:
«... يَنَامُونَ فِي أَوَّلِ اللَّيْلِ فَإِذَا ذَهَبَ ثُلُثَا اللَّيْلِ أَوْ مَا شَاءَ اللَّهُ فَزِعُوا إِلَي رَبِّهِمْ رَاغِبِينَ رَاهِبِينَ طَامِعِين...»
مراعات حضور قلب در نماز شب، شرط اساسي است. نمازي كه در آن حضور قلب نباشد، مقبول نيست و موجب صعود و عروج به سوي خداوند متعال نميشود. رعايت اخلاص و مجاهدت در نماز شب نيز از اركان اصلي آن محسوب ميشود.
. بحارالأنوار، ج 79، ص 308
. تهذيب الاحکام، ج2، ص 40
. الإحتجاج، ج 2، ص 479؛ من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 220؛ وسائل الشّيعة، ج 4، ص 201
. بحارالأنوار، ج 83، ص 21
. البقرة / 43 و 83 و 110، النّساء / 77، الأنعام / 72، يونس / 87 و ...
. تهذيب الأحكام، ج 3، ص 266
[43]. مستدرک الوسائل، ج3، ص 362
. بحارالأنوار، ج 67، ص 26
. بحارالأنوار، ج 55، ص 39
. عوالياللئالي، ج 2، ص 224
[83]. من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 208
. الطلاق / 3-2: «و هر كه از خدا پروا كند، براي او راه خروجي [از گناه و مشكلات] پديد ميآورد. و او را از جايي كه گمان نميبرد، روزي ميدهد.»
. فلاحالسائل، ص 22؛ بحارالأنوار، ج 80، ص 21 ؛ مستدركالوسائل، ج 3، ص 23