از نظر علمای علم اخلاق، فضیلت خلوص، زیربنایی است؛ اگر در اعمال باشد، ذره، دریا میشود و کاه، کوه میشود و اگر نباشد؛ دریا، ذره میشود و کوه، کاه میشود، گردوی پوچ میشود. خلوص باید به اعمال انسان بخورد، تا کم کم به دل بخورد. کم کم به آنجا برسد که ما خداگونه بشویم و اعمال ما رنگ خدا به خود بگیرد: «صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً»؛ رنگ خدا چه رنگ خوبی است، اما پیدا شدنش کاری بسیار مشکل است. اگر نباشد، اعمال انسان پوچ است. اگر دل برای خدا خالص نباشد، شرک است. اگر ما رنگ خلوص نداشته باشیم، شیطان ما را میشناسد و ما را میبرد. تحصیل فضیلت خلوص تا رسیدن به جایگاهی که خلوص به اعمال بخورد و گفتار و کردار انسان صددرصد خدایی شود، مشکل است. از آن مشکلتر، آن است که خلوص به دل بخورد و ما موحّد شویم، خلوص به خود ما بخورد و ما اهل عالم ملکوت شویم. به قول قرآن رنگ خدا پیدا کنیم.
ادامه...