جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت


 
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت مرحوم آيت‌الله نمازى«رضوان‌الله‌علیه»

  • -->

    تفسیر قرآن کریم / معارف اسلام در سوره يس / حالات انسان
    حالات انسان گنهكار

    گناه در زندگي انسان همراه با سه حالت است. البته گاهي يكي از سه حالت، گاهي دو حالت و گاهي هر سه حالت به انسان مي‌دهد و هر كدام از اين حالت‌ها، براي انسان ضررهاي فراوان دارد.

    1ـ حالت غفلت: اگر انسان از خودش غافل شود نسبت به خود سازيش هم غافل مي‌شود و اگر غافل شد كه از كجا آمده، به كجا مي‌رود، براي چه آمده و چه مي‌شود، ديگر حالت انساني خود را از دست مي‌دهد.

    حضرت اميرالمؤمنين(ع) مي‌فرمايد: «رَحِمَ الله امْرَاً عَرِفَ مِنْ اَيْنَ و في اَيْنَ وَ اِلي اَيْنَ»

    خدا رحمت كند آن كسي را كه بداند از كجا آمده، براي چه آمده و به كجا مي‌رود. شايد هم دعا نباشد و معنايش اين باشد كه رحمت خدا شامل حال آن كسي مي‌شود كه اين چنين باشد.

    انسان گاهي از قيامت و خدا غافل مي‌شود. قرآن مي‌گويد: اين حالت غفلت است كه انسان را از حيوان پست‌تر مي‌كند و عاقبتش هم جهنم است.

    «وَ لَقَدْ ذَرَأنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الجِنِّ وَ الاِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُم اَعْيُنٌ لا يَبْصِرونَ بِها وَ لَهُمْ اذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها اُولئِكَ كَالاَنْعامِ بَلْ هُم اَضَلُّ اُولئكَ هُمُ الغافِلونَ[1]»

    عاقبت بسياري از جن و انس به جهنم منتهي مي‌شود، يعني مثل اينكه راه جهنم را در پيش گرفته‌اند و جلو مي‌روند. اينها چه كساني هستند؟ «لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها» دل دارند اما فهم ندارند، دلشان مرده است. «وَ لَهُمْ اَعْيُنٌ لا يُبْصِروُنَ بِها» چشم دارند، اما نمي‌بينند. «وَ لَهُمْ اذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها» گوش دارند اما گوش شنوا ندارند. «اُولئِكَ كَالاَنْعامِ» اينها ديگر آدم  نيستند اينها ديگر چهار پا و حيوانند، «بل هم اضل» از حيوان هم پست‌ترند. براي اينكه الاغ اقتضاء و زمينه ندارد تا عالم ملكوت را تسخير كند، اما وضع انسان بدين ترتيب است كه اگر در مسير ماديات قدم بردارد، فضا را تسخير مي‌كند و اگر در معنويات پيش رود از عالم ملكوت فراتر مي‌رود و ملائكه مي‌آيند و با او حرف مي‌زنند. بنابر آنچه كه قرآن مي‌گويد، انسان اين است، حالا اگر گناه بي‌تفاوتي او را بيچاره كرد «اولئك كالانعام بل هم اضل» بعد مي‌فرمايد: «اُولئكَ هُمُ الغافِلُونَ» اينها افرادي هستند كه غافل و بي‌تفاوتند، از خدا و از قيامت غافلند و در گفتار و كردارشان عاقبت‌انديش نيستند.

    اين انسان استعدادهايي دارد كه مي‌تواند به خيلي جاها برسد اما اين غافل است و بالاخره مثل كرم‌ابريشم به دور خود تار مي‌تند تا خفه شود. اين يكي از حالتهاي بد انسان است.

    2ـ حالت لجاجت و عناد: حالت دوم كه از حالت اول بدتر مي‌باشد، اين كه غافل نيست، اما لجوج و عنود است. بنا دارد كه تسليم حق نشود و تصميم گرفته است كه حق را زير پا بگذارد. قرآن‌كريم اسم اين را اعراض مي‌گذارد. در اين مورد آيات زيادي داريم، از جمله در اينجا كه مي‌فرمايد، اينها مغرضند، يعني از حق اعراض مي‌كنند، حق را مي‌بينند اما از روي لجاجت و عناد چشمشان را مي‌بندد.

    همانطور كه قبلاً اشاره‌اي شد، اين حالت اگر براي عالم پيدا شود، قرآن او را تشبيه به سگ كرده است: «فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الكَلْبِ اِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ اَوْتَتْرُكُهُ يَلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ القَومِ الَّذينَ كَذَّبُوا بِاياتِنا»[2]

    اگر هم براي انسان‌هاي عادي اين حالت پيدا شود، سابقاً او را تشبيه فرمود به كسي كه به غل كشيده باشد و نتواند هيچ حركتي بكند: «اِنا جَعَلْنا في اَعْناقِهِمْ اَغْلالاً فَهِي اِلي الاَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ[3]»

    سراسر روح اين آدم را لجاجت، و خودمحوري، تكبر، حسادت، كينه‌توزي و قساوت مي‌گيرد. گناه روي گناه برايش قساوت مي‌آورد، و وقتي اين صفت رذيله در او به وجود آمد به جايي مي‌رسد كه اگر در مقابلش انساني را پوست بكنند، مي‌خندد.

    درباره حجاج‌بن‌يوسف ثقفي مي‌گويند. وقتي كه مي‌خواست ناهار بخورد، دستور مي‌داد يكي از شيعيان علي(ع) را بياورند. او را مي‌آوردند. مي‌گفت: تكه فلز پهني را در آتش بگذارند تا گداخته شود، سپس با يك ضربت سريع آن مرد خدا را گردن زنند و آن فلز گداخته را روي گردنش بگذارند، تا خون جاري نشود و اين شخص قدري بيشتر دست و پا بزند. آن وقتي همراه با دست و پا زدن او، حجاج ناهار مي‌خورد و قاه قاه مي‌خنديد و مي‌گفت: لذت ناهار خوردن من اين است كه ببينم كسي در خونش دست و پا مي‌زند.

    مي‌بينيد كه انسان سقوط كرد تا كجا مي‌رود. راستي عجيب است. مي‌گويند در واقعه «حرّه»[4] دو سه نفر بظاهر مسلمان يزيدي، به خانه يك انصاري ريختند، ديدند فقط يك زن در خانه است. زن يك بچه كوچك در دامنش بود. به او گفتند: به ما چيزي بده و گرنه بچه‌ات را مي‌كشيم. گفت: قبل از شما ريختند و هر چه كه در خانه بود، بردند. شوهرم را كه يكي از اصحاب رسول‌الله‌(ص) بود را كشتند و ديگر چيزي در اين خانه به غير از من و اين بچه نيست. يكي از آنها بلندبلند خنده‌اي كرد و دوباره گفت: چيزي به ما بده و گرنه بچه‌ات را مي‌كشيم. گفت: به خدا ندارم و به التماس افتاد. يكي از آنها ناگهان پاهاي بچه را گرفت، او را از آغوش مادرش بيرون كشيد و آنچنان سرش را به ديوار كوبيد كه مغز بچه در مقابل چشم مادرش به زمين ريخت.

    انسان چنين مي‌شود، آن قدر پست مي‌شود كه هيچ درنده‌اي به پاي او نمي‌رسد. اگر مرتب قرآن مي‌گويد كه: آمده‌ام تا قساوت، كينه‌توزي و خود محوري را از بين ببرم، به خاطر اين است كه ولو يكي از اينها، مثل قساوت و سنگدلي، بر انسان حاكم شود انسان را بيچاره مي‌كند و بسيار بيچاره.

    3ـ حالت توجيه گناه: حالت سوم كه از حالت اول و دوم خيلي بدتر است، اين است كه گناه بكند و گناهش را توجيه نمايد. جرق جرداق نصراني در كتاب امام علي(ع)، جمله خيلي عالي و جالبي دارد. تقاضا دارم كه اين جمله را بخصوص جوانهاي عزيز، هميشه در ذهن خود داشته باشند و به عنوان يك يادگاري كه از من پيش آنهاست، فراموش نكنند. «جرداق» مي‌گويد:

    «انسان يك وقت به جايي مي‌رسد كه ولي خدا را در خانة خدا «قربهً‌ً الي الله» مي‌كشد.»!!

    گاهي انسان غافل است و آدم مي‌كشد، گاهي از روي لجاجت و عناد مي‌كشد و چه بسا بعد هم از كار خويش پشيمان شود، اما يك وقت انسان لجوج است، آدم مي‌كشد و بعد هم مي‌گويد: به به چه كار خوبي انجام دادم. چنين آدمي «ابن‌ملجم» مي‌شود. علي‌(ع) را مي‌كشد. قربهً الي الله. ابن‌ملجم آن وقتي كه مي‌خواست شمشير را فرود آورد، كار خود را وسيله‌اي براي نزديكي به خدا به حساب مي‌آورد. مثل اين كه ما مي‌گوئيم: نماز مي‌خوانيم قربه الي الله. او هم در خانه خدا شمشير بر فرق مبارك ولي خدا فرود مي‌آورد، قربهً الي الله.

    چه وقت چنين حالتي براي انسان پيدا مي‌شود؟ وقتي كه توجيه‌گر شود. تقاضا دارم گناه نكنيد. گناه در زندگي‌تان نباشد، زيرا گناه انسان را بدبخت مي‌كند. اگر گناه هم كرديد، آن را توجيه نكنيد، كه اگر توجيه در گناه آمد، راه توبه بسته مي‌شود و چنين كسي ديگر نمي‌تواند توبه كند، بلكه خودش را آدم حسابي هم مي‌داند. پيش خودش هم قيافه حق به جانب مي‌گيرد و خدا نكند كه يك آدم خودش را ذي حق بداند. اين ديگر جهل مركب است.

    قرآن مي‌فرمايد: اين جهل مركب از همة صفت‌ها بدتر است «هل ننبئكم بالاخسرين اعمالاً» مي‌خواهيد به شما خبر دهم كسي را كه ورشكسته‌ترين افراد از نظر عمل و از نظر بدبختي در روز قيامت است.

    «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالَاخْسَرينَ اَعْمالاً. اَلَّذينَ ضَلٌ سَعْيُهُمْ فِي الحَيوهِ الدُنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ اَنَّهُمْ يُحْسِنونَ صُنْعاً[5]»

    آن كساني كه كار بد انجام مي‌دهند اما به خيال خودشان، كارشان خوب است، ديگر كم‌كم توجيه روي توجيه برايشان جهل مركب پيش مي‌آورد و وقتي جهل مركب پيش آمد. خيلي جدي بد را خوب حساب مي‌كنند و خوب را بد به حساب مي‌آورند.

    لذا قرآن درباره اين افرادي كه گناه مي‌كنند بعد مي‌نشينند و با خيالبافي گناه خود را توجيه مي‌كنند، مي‌گويد: مگر شيطان در مقابل مكر انسان ضعيف است؟ راستي با اينكه مكر شيطان خيلي عجيب است، عجیب‌تر مكر آدم است، بخصوص اگر عالم باشد. واي به عالمي كه توجيه‌گر باشد. مي‌نشيند با خودش صغري و كبري تشكيل مي‌دهد و يك گناه بزرگ را به جاي يك ثواب خيلي بزرگ جا مي‌زند و اين همان حرف جرداق است. حسين كشي را هم توجيه مي‌كند، لذا اينها در روز عاشورا داد مي‌زند و به اباعبدالله‌الحسين(ع) مي‌گفتند: خير، تو حلالي را حرام و حرامي را حلال نكرده‌اي، ما با پدر تو دشمني داريم «بغضالابيك» و با همين توجيه حسين(ع) را كشتند و قرآن مي‌گويد: چنين كساني در روز قيامت نيز همينطورند، يعني توجيه‌گرند:

    «يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللهُ جَميعاً فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَما يَحْلِفُونَ لَكُمْ وَ يَحْسَبُونَ اَنَّهُمْ عَلي شَيْيِ اَلا اِنَّهُمْ هُمُ الكاذِبُونَ[6]»

    روز قيامت دسته‌اي به صف محشر مي‌آيند كه كارهاي بدي انجام داده‌اند اما خودشان را آدم حسابي مي‌دانند. وقتي كه مي‌بينند بايد به جهنم بروند در مقابل خدا قد علم مي‌كنند و مي‌گويند: خدايا به حق خودت قسم تو اشتباه مي‌كني، ما آدم خوبي هستيم. «فَيَحْلِفُونَ لَهُ كما يحلفون لكم» همانطور كه براي شما قسم مي‌خورند و مي‌گويند ما خوب هستيم. همينطور روز قيامت هم قسم مي‌خورند و مي‌گويند خدايا به عزت و جلالت ما بهشتي هستيم، تو بيخود مي‌خواهي ما را به جهنم بيندازي. ما آدم‌هاي خوبي هستيم. قرآن مي‌گويد: «الا انهم هم الكاذبون» اينها خيلي دروغ مي‌گويند. اين چنين اشخاصي در دنيا هم براي خودشان مي‌بافند. بافتن به دو معنا، یکی از بافته های ما کارها را توجیه می کند که خیلی مصیبت است. یکی هم برای ما ملکه درست مي‌كند. ملكه هم براي ما هويت درست مي‌كند و اين يك تجسم عملي است كه انشاء‌الله در ضمن بحث‌ها مي‌آيد و خواهيم گفت كه انسان با بافتني‌هايش مثلاً خوك از كار در مي‌آيد. يعني در صف محشر وارد مي‌شود در حالي كه به صورت خوك، پلنگ، سگ و گراز است. يا آن كسي كه موذي است و موذي گرانه كار مي‌كند. وقتي وارد صف محشر مي‌شود، بافتني‌هايش ملكه شده روي هويتش اثر گذاشته و به صورت روباه وارد صف محشر مي‌شود، پس بيائيد گناه نكنيم، اما اگر خداي نكرده گناهي مرتكب شديم، آن را توجيه نكنيم، زيرا اگر انسان گناهش را توجيه نكند، ممكن است يك روزي توبه كند، بر گردد و پشيمان شود. معلوم است، گناه هر چه بزرگ، اما اگر توبه كند «التّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لاذَنْب له[7]» مثل اين است كه اصلاً گناه نكرده باشد. گناه هر چه فراوان، اگر راستي توبه كند خداي بزرگ او را مي‌بخشد. اين را بدانيد گناه هر چه بزرگ ولو آدم‌كشي ولو 60ـ70 سال تكرار گناه، اما اگر توبه كند، يك تلاطم دروني پيدا كند، از دل براي گناه خویش بنالد، از دل براي زشتش بسوزد و تصمیم قطعی داشته باشد که دیگر مرتکب گناه نشود «حقوق‌الله» و «حقوق‌الناس» را ادا كند، نه فقط پروندة سياه ندارد، بلكه قرآن مي‌گويد: پرونده سياهش را معدوم مي‌كنيم و به جاي آن پروندة درخشان برايش مي‌آوريم.

    «اِلاّ مَنْ تابَ وَ امَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَاوُلئِكَ يَدْخُلُونَ الجَنَّه وَ لا يُظلَمُونَ شَيْئاً[8]»

    «اِلاّ مَنْ تابَ وَ امَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاَ صالِحاَ فَاوُلئِكَ يُبَدِّلُ اللهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللهُ غَفُوراً رَحيماً[9]»

    مي‌بينيد آنهايي كه واقعاً توبه كنند پرونده سياهشان نابود مي‌شود و به جاي آن پرونده درخشاني برايشان جلو مي‌آيد كه آن ثواب توبه است. البته معناي توبه تلاطم دروني است. پشيماني از گذشته است و اينكه تصميم بگيرد ديگر گناه نكند. اگر اين حالت دروني پيدا شود، ثوابش از هر عبادتي بالاتر است.

    سعي كنيد گناه در زندگي‌تان نباشد و اگر گناه آمد فوراً توبه كنيد و جبران نمائيد. اما چيزي كه روي آن خيلي سفارش دارم و اين دو سه آيه هم دربارة همان مراتب است كه مرتبه آخرش را خيلي خطرناك مي‌داند، همين توجيه گناه است.

    توجيه گناه عجيب است، يك وقت به جايي مي‌رسد كه مولا اميرالمؤمنين(ع) وقتي مي‌شنوند معاويه دارد مسجد مي‌سازد نامه‌اي به او مي‌نويسند كه: اي معاويه شنيده‌ام كه داري مسجد مي‌سازي. تو نظير آن زني هستي كه در زمان جاهليت زنا مي‌داد و پول آن را صدقه مي‌داد. به او گفتند: «فويل لك لا تزن و لا تتصدقي» واي بر تو، نه آن كار را انجام بده و نه صدقه بده.

    بعضي وقت‌ها آدم چنين مي‌شود كه ربا مي‌خورد اما مكه هم مي‌رود. خمس نمي‌دهد اما مشهد مي‌رود، مادرش گرسنه است اما او افطاري چند هزار توماني مي‌دهد، دختر خواهرش يا پسر برادرش عزب هستند و صد جور گرفتاري دارند، به فكر آنها نيست، اما مسجد مي‌سازد، شايد هم قربه الي الله بسازد. معلوم هم نيست كه اينها رياكاري باشد. خير، بشر عجيب است و خيلي هم عجيب. روايتي به نظرم رسيد كه نشان مي‌دهد بشر چقدر عجيب است. اين كه مي‌بينيد، زياد روي اين موضوع پافشاري مي‌كنم، دلم مي‌خواهد جوان‌ها روي اين بحث خيلي فكر كنند.

    امام صادق(ع) مي‌فرمايد: از كسي پيش من خيلي تعريف كردند. من دلم مي‌خواست كه او را ببينم. روزي داشتم مي‌رفتم، ديدم عده‌اي اطراف يك نفر جمع شده‌اند به او التماس دعا مي‌گويند و از او مسئله مي‌پرسند، جلو رفتم، آن شخص تا مرا ديد از آنجا رفت. كسي كه همراه من بود گفت: يابن‌رسول‌الله اين همان  كسي است كه تعريفش را مي‌كردم و شما مي‌خواستيد او را ببينيد.

    امام صادق(ع) مي‌فرمايد: دنبالش راه افتادم تا به او برسيم و با او حرف بزنم. ديدم رفت در مغازة يك نانوايي و دو عدد نان دزديد. تعجب كردم خوب معلوم است آدم‌هايي كه مورد اطمينانند دزدي را خيلي راحت مي‌توانند انجام دهند، همه كاري را مي‌توانند انجام دهند زيرا كسي مراقب آنها نيست سپس به يك مغازة انارفروشي رفت و دو تا انار هم آنجا دزديد. تعجب كردم چرا كسي را كه اين قدر تعريفش مي‌كنند دزد از آب در آمد. باز هم تعقيبش كردم ديدم به يك خرابه رفت و نان و انار را به چهار نفر فقير صدقه داد. از خرابه بيرون آمد كه برود، جلوي او را گرفتم و به او گفتم:‌ اين صدقه‌ات را هم ديدم، معني اين كار چيست؟ گفت: اول بگو ببينم كه تو چه كسي هستي؟ گفتم: جعفربن‌محمدالصادق. گفت: شما پسر پيامبريد و به مسائل قرآن آشنا نيستيد؟ گفتم: چه مسئله‌اي گفت: مگر قرآن نخوانده‌اي آنجا كه مي‌گويد: «مَنْ جاءَ بِالحَسَنَهِ فَلَهَ عَشْرُ اَمْثالِها وَمَنْ جاءَ بِالسَّيِئَه فَلا يُجزي اِلا مِثْلَها وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ[10]»

    گفتم: چرا، اين آيه را خوانده‌ام، يعني «هر كسي كه يك ثواب انجام دهد خداوند به او ده برابر مي‌دهد، اما اگر يك گناه انجام دهد، فقط همان يك گناه را در نامه عملش مي‌نويسند و بر آنها اصلاً ستم نخواهد شد» منظورت چيست؟ گفت: بسيار خوب اگر چنين است من دو عدد نان و دو تا انار دزديدم، چهار گناه برايم نوشته شد. بعد رفتم اين نان‌ها و انارها را صدقه دادم، به ازاي هر انار و هر ناني ده ثواب در نامة اعمالم نوشته شد، پس چهل ثواب در مقابل چهار گناه قرار مي‌گيرد. سي و شش ثواب هم به نفع من. امام صادق(ع) مي‌فرمايد: به او گفتم: ثَكَلَتْكَ اُمُّكَ (مادرت به عزايت بنشيند) چرا گناه خود را اين چنين توجيه مي‌كني، ثواب نكردي كه هيچ، هشت تا گناه هم انجام دادي، ‌چهار گناه براي اين كه مال ديگران را دزديدي و چهار گناه هم براي اينكه بدون اجازة مردم، مال مردم را به ديگري دادي.

    جوان‌هاي عزيز، توجيه‌‌گري براي گناه خيلي بد است و كارش به جايي مي‌رسد كه عاقلان از دور به ريش انسان مي‌خندند. نه تنها عاقلان، بچه‌ها هم به او مي‌خندند، اما خود او مثل كرم درون پيله، دور خود مي‌تند. توجيه‌گري وي قوي شده است و به جايي مي‌رسد كه آنچنان در دام اين توجيهات گرفتار و اسير مي‌گردد خود را نابود مي‌كند و خودش متوجه نيست. پس انشاء‌الله از گناه و بخصوص از توجيه گناه بپرهيزيم.



    [1]ـ سوره اعراف آيه 179 ترجمه: و محققاً بسياري از جن و انس را براي جهنم واگذارديم (كه آنها به سوء اختيار، خود جهنم پليدي واخلاق و اعمال زشت و افكار و عقايد فاسد را برگزيدند) چه آنكه آنها را دل‌هايي است بي‌ادراك و معرفت و دلهايي است بي‌نور بصيرت و گوش‌هايي ناشنواي حقيقت، آنها مانند چهارپايان بلكه بسي گمراه‌ترند زيرا قوه ادراك مصلحت و مفسده داشتند و به او عمل نكردند. آنها همان مردمي هستند كه (از خدا و قيامت) غافل شدند.

    [2]ـ سوره اعراف آيه 176 ترجمه: مثل او و حكايت حال او به سگي ماند كه اگر او را تعقيب كني يا به حال خود واگذاري به عوعو زبان كشد. اي رسول ما اين است حكايت مردمي كه آيات خدا را بعد از علم به آن تكذيب كردند.

    [3]ـ سوره يس، آيه 7.

    [4]ـ قتل عام مردم مدينه توسط لشكريان يزيد.

    [5]ـ سوره كهف، آيات 103 و 104 ترجمه: (اي رسول ما) به امت بگو كه مي‌خواهم شما را زيانكارترين مردم آگاه سازم. زيانكارترين مردم آنها هستند كه عمرشان را در راه حيات دنياي فاني تباه كردند و به خيال باطل، مي‌پنداشتند نيكوكاري مي‌كنند.

    [6]ـ سوره مجادله، آيه 18، ترجمه: روزي را (به يادآر) كه خدا همه آنها را (براي انتقام) برانگيزد و چنانكه براي شما قسم ياد كردند، براي خدا هم به دروغ سوگند مي‌خورند و مي‌پندارند كه اثري براي آنها خواهد داشت، اي اهل ايمان بدانيد‌ كه آنها (بسيار مردم منافق و) دروغگو هستند.

    [7]ـ ترجمه: امام محمدباقر(ع) فرموده‌اند توبه كننده ازگناه، مثل كسي است كه گناه نكرده است (كنزالعمال، خ10174، خ 11075، 11076) و بحارالانوار از اصول كافي، ج6، ص41.

    [8]ـ سوره مريم آيه 60‌ ترجمه: آگاه باشند كساني كه توبه كنند و عمل صالح انجام دهند داخل بهشت مي‌شوند و هيچ در حق آنها ظلم نمي‌شود.

    [9]ـ سوره فرقان آيه 70 ترجمه: آگاه باشيد كساني كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند خداوند بدي و گناهانشان را به خوبي‌ها بدل مي‌كند و خداوند بخشنده مهربان است.

    [10]ـ سوره انعام، آيه 160.

    چاپ
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365