چيزي كه لازم است بگويم اين است كه، چنانچه خود قرآن ميگويد اين آيات زنگ خطري است براي انسان. انسان اگر گوش شنوا داشته باشد و فيالجمله بيدار دل باشد ولو به مقدار كم، و چشم بينا داشته باشد ولي به مقدار كم، از اينگونه آيات تكان ميخورد. اگر در زمين ميخكوب هم باشد، تكان ميخورد. اين آيه شريفه اشاره دارد به اينكه اعمال ما، يعني چيزهايي كه از دل ما سرچشمه ميگيرد، چه نيات و افكار ما باشد و چه گفتار و كردار ما، از نظر قرآن اثر دارد. افعال خوب ما در زندگي موثر است. نه تنها ما را ذليل نميكند و آبرويمان را نميريزد، بلكه ما را عاقبت به خير ميكند. به عكس اگر كسي زبانش نيشدار، گفتارش بد، كردارش بد، رفتارش بد و نيتش بد باشد نه تنها عاقبت بخير نميشود بلكه رسوا و ذليل هم ميگردد. بالاخره اعمال و كردار ما در دنياي ما فوقالعاده اثر دارد و قرآن راجع به اين فراز از كلام، آيات زيادي دارد. شايد در قرآن بيش از ده آيه به اين مضمون داريم. از جمله آيهاي كه ميفرمايد:
«وَ ضَرَبَ اللهُمَثَلاً قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأتيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ فَكَفَرَت بِاَنْعُمِ اللهِ فَاذاقَهَا اللهُ لِباسَ الجوعِ و الخَوْفِ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ»
پيامبر براي اينها مثال بزن، دهي را كه نعمت مثل باران براي مردمش ميباريد، در رفاه بودند، در نعمت بودند، در سعادت بودند، اما مرتكب گناه شدند. كفران نعمت كردند، قدر نعمتهاي خداوند را ندانستند و همان گناهان برايشان قحطي و بلا آورد. ناامني آورد، بدبختي آورد و به دست و پايشان پيچيد. ميفرمايد: «بما كانوا يصنعون» اينكار را خدا نكرد، خودشان اين بلا را به سر خودشان آوردند. اين يك قسمت از تأثير قطعي نيات و گفتار و كردار ما در زندگي و دنياي ماست. علاوه بر اين، نيات و گفتار و كردار ما حتي در دنياي افرادي كه وابستة به ما هستند تأثير دارد، مخصوصاً اولاد ما يك پدر و مادر متدين، متقي و خيرخواه بدانند كه براي اولادشان، حتي نسلهاي بعدي و همسايگان و ... تأمين سعادت ميكنند.
بر عكس، پدر و مادر لاابالي، بيبند و بار و ظالم كه زبانشان نيشدار است، زخم زبان ميزنند. شخصيت ديگران را ميكوبند و به هيچچيز مقيد نيستند، از نظر قرآن اينكار پدر و مادر در بچهها اثر دارد و باعث بدبختي آنها هم ميشود. قرآن شريف ميفرمايد:
«وَلْيَخْشَ الَّذينَ لَوتَرَكُوا مِنْ خَلفِهِمْ ذُرِّيةً ضِعافاً خافوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُو اللهَ وَليَقُولُوا قَولاً سَديداً»
اي كساني كه بچه كوچك داريد و براي تأمين آتيه بچههايتان ميترسيد و اي كساني كه ميخواهيد آيندة فرزندانتان خوب و سعادتمند باشد، مواظب باشيد كه شهادت ناحق ندهيد، مواظب زبان، گفتار و كردارتان باشيد.
در قضيه حضرت خضر و حضرت موسي(ع) كه قرار شد حضرت موسي(ع) كلاس مخصوصي را ببيند نه اينكه حضرت خضر اعلم از موسي(ع) بود، بلكه، خداوند معلم موسي(ع) بود ليكن بواسطة حضرت خضر(ع) بنابراين حضرت موسي(ع) ميباست كلاس ببيند ميدانيد كه در اين قضيه از جمله كارهايي كه حضرت خضر(ع) كرد با فرض اينكه به دهي رفته بودند كه غذا به آنها ندادند، ولي وقتي ديواري كه در شرف خرابي بود ديدند، حضرت خضر دستور داد كه اين ديوار را بايد خراب كنيم و دوباره بسازيم، خراب كردند و ساختند، مثل اينكه حضرت خضر(ع) خسته شده بود. با فرض اينكه بنا شده بود حضرت موسي(ع) حرف نزند، گفت: اگر من بودم اقلاً از آنها اجرت ميگرفتم و اين كار را انجام ميدادم و در اينجا خضر گفت: «هذا فِراعٌ بَيْني وَ بَيْنِكَ» آن كلاس، منجمله تمام شده بود، اما ميگويد تا اينجا بس است و يك يك توضيح داد كه چرا كشتي را سوراخ كردم، چرا آن بچه را كشتم تا رسيدند بدينجا كه گفت:
«وَ اَمَّا الجِدارُ فَكانَ لِغُلامَيْنِ يَتيمَيْنِ فِي المَدينَةِ وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما وَ كانَ اَبُوهُما صالِحاً فَارادَ رَبُّكَ اَنْ يَبْلُغا اَشُدَّ هما وَ يَسْتَخْرِجا كَنْزَهُما رَحْمَةً مِنْ رَبِكَ و...»
اين ديوار مربوط به دو بچه يتيم است و چون زير آن گنجي نهفته بود اگر اين ديوار خراب ميشد گنج هويدا ميگرديد، خواستم اين ديوار را از نو بسازم تا بچهها بزرگ شوند و گنج بدست خود آنها برسد.
چرا؟ «فكان ابوهما صالحا» زيرا پدر و مادر اينها افراد صالحي بودند. يعني اعمال صالح پدر و مادر براي آتيه اولاد مفيد است. به تجربه هم ثابت شده كه آن پدر و مادر خيرخواه، فرزندشان از لحاظ دنيا در سعادت است. به عكس پدران و مادراني كه شخصيت ديگران را ميكوبند، پدراني كه ظالمند و خون مردم را بوسيله رباخواري ميمكند، ديده شده است كه فرزاندشان چه فلاكتها كشيدهاند، چه بدبختيها ديدهاند و به چه گدائيها افتادهاند. اين هم تأثير عمل ما، در زندگي وابستگان ما.