جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت


 
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت مرحوم آيت‌الله نمازى«رضوان‌الله‌علیه»

  • -->

    مصاحبه ي معظم له با کنگره امام خميني و انديشه هاي اخلاقي عرفاني

    بسم الله الرحمن الرحیم

      باتشکر از این که این فرصت را در اختیار ما قرار دادید،با توجه به ارتباطی که حضرتعالی با امام داشتید،لطفاً در حوزه مباحث اخلاقی مورد توجه امام،به ویژه مباحث مربوط به اخلاق ایشان به عنوان یک زمامدار و در عرصه حکومت و درسایرعرصه ها،اجمالاً گفتگو را آغاز بفرمائید.

      خدا را شکرمی کنم که توانستم دراین جلسه حضوریابم.کسانی که افتخارشاگردی حضرت امام رادارند،باید از شما و همکارانتان تشکرکنند.امام به گردن همه عموماً و به گردن شاگردانشان خصوصاً حق عظیمی دارند و همه ماموظفیم در حد توانمان به هرچه بهتر برگزارشدن چنین کنگره هائی خدمت کنیم.

    حضرت امام به علوم ومعارف اسلامی اعم از اصول و فروع و اخلاق،احاطه ای کامل داشتند.کتاب کشف الاسرار ایشان،دلیل این احاطه است.امتیاز امام از دیگران،تخصص ایشان در شش علم از علوم اسلامی وصاحب نظر بودن ایشان در این علوم است.علومی که امام در آن تخصص داشتند،عبارتندازفقه،اصول،تفسیر،فلسفه،عرفان واخلاق- هم اخلاق نظری و هم اخلاق عملی- ایشان درهمه این علوم صاحب مبنا بودند و در مقابل شیخ طوسی ها،شیخ انصاری ها،آخوندخراسانی ها،صدرالمتالهین ها،وغیرهم حرف داشتند.مبانی ایشان در هریک از این علوم،بسیار شفاف است و ما این شفافیت را نوعاً در شاگردان ایشان هم ملاحظه می کنیم.

    اگر ما در فقه از حضرت امام چیزی نداشتیم جزهمین حکومت اسلامی،برای تضلّع ایشان کفایت می کرد.حکومت اسلامی چیزی نیست که متأخران یا امام فرموده باشند،بلکه بیش از سی نفر از قدما و متأخران و متأخر متأخران،خیلی شفاف حکومت اسلامی را قبول دارند.با وجود این،تلاش امام در نجف که توانستند مبانی حکومت اسلامی را ارائه دهند و بعدهم آن راجامه عمل بپوشانند،واقعاً درخور ستایش است. امام در زمانی که در نجف اگر کسی در اصول، مبنایی علیه مبنای نایینی داشت، مورد طعن قرار می گرفت،گاهی از اوقات سر درس چهارده اشکال به مرحوم نائینی می کردند.اصول امام در بین معاصران نظیر ندارد؛ چه رسد به قدمای اصحاب که به قول مرحوم آقای بروجردی، اصول یک بقچه بسته ای بود.

    تفسیر سوره حمد امام، نشانگر این است که مفسری صاحب مبنا با پایه فلسفی،روایی و اخلاقی هستند و همچنین دلیل تخصص شفاف و روشن ایشان در تفسیر است.در فلسفه هم،اهل نظر می دانند که امام در مقابل ملاصدرا و حاجی سبزواری حرف دارند؛ در حرکت جوهری، در قاعده الواحد، و به طور کلی در مبانی صدرایی حرف دارند؛ چون ایشان هم صاحب مبنا هستند و مبانی فلسفی شان مبانی روز هم هست،به طوری که فلسفه شرق و غرب روی مبانی ایشان حساب می کند.

    عرفان امام در مقابل ابن عربی ها و صدرالمتالهین ها انصافاً عرفان زنده ای است.

    اگر در عرفان،جز این جمله ابتکاری هیچ چیز دیگر نداشت کفایت می کرد: پروردگار عالم دو تجلی داشته با همه اسماء و صفات،حتی اسماء و صفات مستاثره؛در یک تجلی قرآن پیدا شده و در تجلی دوم اهل بیت «علیهم السلام».احدی در اسماء و صفات این حرف را نزده است، آن هم در اسماء و صفات مستاثره که همه لنگ هستند.بعضی ها جرأت علمی لازم برای بیان مسائل ندارند،ولی جرآت و شجاعت امام بی نظیر بود. علاوه بر عرفان نظری، ایشان عرفان عملی خود را نیز در کردار،درس ها و زندگی شخصی و زندگی حکومتی شان نشان دادند که در چه پایه ای است.

    به نظرمن آنچه که مقدم برهمه این ها است و در واقع امام را امام کرد،اخلاق ایشان است،و مثل قرآن شریف که به قول ایشان همه آیاتش رنگ اخلاقی دارد،همه علوم تخصصی امام هم رنگ اخلاقی دارد؛فقه ایشان رنگ اخلاقی دارد؛فلسفه واصولشان رنگ اخلاقی دارد،باآنکه فلسفه واصول نوعاً یک نحو تباینی با مباحث اخلاقی دارند؛عرفانشان رنگ اخلاقی دارد؛وتفسیرشان نیز چنین است.مثلاًتفسیرسوره حمدایشان با این پایه،باز رنگ اخلاقی دارد.بنده یک بارخدمت امام عرض کردم که به نظرمن دوثلث قرآن اخلاق است.ایشان با تبسم ملیحی فرمودند اصلاً آیه ای پیدانمی کنید که رنگ اخلاقی نداشته باشد.

    خلاصه،اخلاق امام به آن علوم پنجگانه تخصصی ایشان رنگ داده است.حتی اگر به کتاب کشف الاسرار هم با همین دید نگاه شود،می بینیم که آن هم رنگ اخلاقی دارد و این از شاهکارهای امام است که از تخصصشان در فقه و اصول و فلسفه و تفسیر و عرفان بالاتراست.قرآن شریف که «مافرّطنافی الکتاب من شیءٍ»و«تبیاناًلکل شیءٍ»و«لارطب ولایابس الافی کتاب مبین»است،باهمه این پایه ها و به قول ایشان آیه ای درآن پیدانمی کنیم که رنگ اخلاقی نداشته باشد.البته این درک اختصاص به کسی دارد که مثل امام بتواند با این با این دید در عمق قرآن غور کند،واین ناشی از رسوخ علم اخلاق در وجود ایشان است،و ما به چنین وجودی که به همه علوم و معارف رنگ اخلاقی داده است،افتخارمی کنیم.

    از نظر عملی هم نظیر تقوای ایشان در اهل علم کم پیدا می شود.برای شدت تقوای ایشان همین کافی است که بنده در آن دوازده سال که در درس ایشان شرکت می کردم،یک مکروه از ایشان ندیدم؛بااینکه معمولاً در درس هائی مثل درس امام که صاحب مبنا هستند،ان قلت وقلت زیاد است ومعمولاً باید بعضی حرف ها و مسائل در آن باشد. 

    ساده زیستی امام از ابتدای طلبگی تا آخرین لحظات حیاتشان یکی از برجسته ترین ویژگی های ایشان بود.ساده زیستی شان درخانه،در اجتماع،درداخل،در خارج،در حکومت،برای همه اهل علم حتی مراجع و غیر اهل علم الگوی خوبی است وما باید به  ایشان افتخار می کنیم که دنیا را مبهوت ساده زیستی خود کردند.

    پس از پیروزی انقلاب، وقتی که امام به قم تشریف آوردند،ایشان را به منزلی در خیابان بهار بردند.شب یک نفر به ایشان گفته بود اینجا شبهه غصب دارد.ایشان با همان شبهه،دیگر در آن خانه نماندند.آقای یزدی منزلشان را به امام دادند و خودشان رفتند اجاره نشینی.وقتی که مجدداً امام به تهران رفتند،یک منزل معمولی که بیرون آن مقداری مزین بود،در اختیارشان گذاشتند،ایشان ناراحت بودند؛با آن که آن خانه در تهران درجه هفتم هشتم به حساب می آمد.احمد آقا گفت وقتی که حسینیه جماران و منزل جماران برای ایشان پیدا شد و به آنجا عزیمت کردند،فرمودند احمد راحت شدم خوب خانه ای است.نه تنها من بلکه همه شاگردان ایشان می دانند که امام اصلاً اهل تظاهر نبودند و این روح ساده زیستی در عمق جانشان حکم فرما بود.

    یکی از خرق عادت های امام این بود که وقتی وارد فقه می شدند،مثل این بود که اصلاً فلسفه بلد نیستند،عرفان بلد نیستند.از آن مهم تر عقیده ایشان به فقه است؛به قدری به فقه علاقه دارند که در منشور روحانیت به ما طلبه ها سفارش می کنند که فقه، فقه سنتی،فقه،فقه جواهری. همچنین به اصول عقیده داشتند؛با آن که می دانستند خیلی زوائد دارد. گاهی که مباحث اصولی طول می کشید،به ما دلداری می دادندکه کسی که بخواهد استنباط کند،باید یک دوره اصول را به خوبی بخواند و مجتهد باشد و به شوخی می فرمودند اگر شبهه بکنید روز قیامت شیخ انصاری را جلو بیندازید،او جواب می دهد،شییخ انصاری که به بهشت می رود،ما هم دنبالش به بهشت می رویم.همچنین عقیده کاملی نسبت به تفسیر و مفسرانی که در مورد قرآن کار کرده اند،داشتند.عقیده ایشان به فقه سنتی شاید به نحوی به نظر بعضی ها با عقیده به عرفان در تباین باشد،ولی ایشان به عرفان عقیده داشتند.درنامه ای که برای احمد آقا نوشته اند در آنجا دارند که:«آنچه در درجه اول به تو وصیت می کنم آن است که انکار مقامات اهل معرفت نکنی،که این شیوه جهّال است و از معاشرت با منکرین مقامات اولیاء بپرهیزی،که اینان قطّاع طریق حق هستند».

    مهم تر از همه این ها عقیده شان به اخلاق،اخلاق علمی و اخلاق عملی بود.امام حتی در مقابل نراقی ها و شُبَّر ها که در اخلاق علمی کار کردند و خدمت بزرگی به دنیای اسلام کردند،حرف داشتند.مهم تر از این ها اخلاق عملی ایشان است.روش اخلاقی شان روش قرآن کریم است؛روش روایات اهل بیت«علیهم السلام»است.البته امام ابا داشتند در درس فقه و اصول یا در اجتماع،اخلاق بگویند،اما موقعی که وضع استثنایی پیش می آمد یا موقع تعطیلی درس ها بود،درس اخلاق می گفتند،که جمعیت قابل توجهی می آمد و بعضی از آنها که اصلاً حضرت امام و ماها را قبول نداشتند،اقرار می کردند که ما امروز از صحبت های ایشان شارژ شدیم و مشتاق و منتظر درس بعد ایشان بودند.انصافاً حال عجیبی در این درس اخلاق به شاگرد ها دست می داد.

    ایشان درس اخلاقی هم در مدرسه فیضیه داشتند که بعضی از خواص بازاری ها هم شرکت می کردند.من در آن درس نبودم، ولی چنان که برایم تعریف کردند در وسط درس یک حال مدهوشی به بعضی ها دست می داد و جلسه یک پارچه گریه و تواضع و تضرّع می شد.البته این مطالب امام چیزی نبود جز قرآن و روایات،اما وقتی از زبان کسی مثل امام که اخلاق در وجودش رسوخ کرده است بیان شود،این تاثیرات را دارد.امام بارها فرمودند:حوزه ای که اخلاق نداشته باشد،رو به ضلالت است.امام با وجود اینکه فیلسوف و عارف و فقیه و... بودند،اما تسلیم و تعبدشان در مقابل قرآن و روایات عجیب بود.این که خداوند حضرت ابراهیم را جزو شایسته ها قرار می دهد و امتیاز بزرگی برای او قائل است،در مقابل تسلیم و تعبد او بوده است:«قال اسلمت لرب العالمین»تا حدی که وقتی فرمان می رسد فرزندت را ذبح کن،بدون چون و چرا اطاعت می کند؛ فرمان می رسد زن و بچه ات را در بیابان رها کن و برو،اطاعت می کند و تسلیم است.تعبد امام در مقابل خدا و اسلام،به تأسی از ابراهیم بود.

    درباره بزرگانی چون ملاصدرا گفته اند وقتی که بعضی از اشکالات و شبهات حل نمی شد،از کهک پیاده می آمد سر قبر حضرت معصومه«سلام الله علیها»و توسل پیدا می کرد،شبهه اش حل می شد. حتی من شنیده ام که ملاصدرا حرکت جوهری اش را سر قبر حضرت معصومه«علیها سلام» حل کرده است.

    همچنین در مورد شیخ الرئیس در شفا آمده و امام این را گاهی برای ما نقل می کردند که شیخ الرئیس می گوید من در هیچ یک از علوم بیش از سه روز شاگردی نکردم،اما در علوم الهی،یعنی فلسفه و عرفان،بعضی اوقات چهل مرتبه مطلبی را مطالعه می کردم.باز شبهه ام حل نمی شد تا متوسل می شدم به عالم ملکوت و شبهه ام را حل می کردم. ملاسلیمان که بر شفای شیخ الرئیس حاشیه دارد،می گوید من شاگرد ایشان بودم،در ضمن خادمشان هم بودم.نصف شب می رفتند در مسجد کوچکی نزدیک خانه شان،نماز می خواندند و متوسل به عالم ملکوت می شدند و شبهه شان را حل می کردند.

    حضرت امام هم در جهت توسل و تعبد مقام بالایی داشتند.در مدت ده، پانزده سالی که در نجف بودند،یک شب زیارت جامعه را ترک نکرده بودند. یک بار در درس شنیده بودند که طلبه ای پشت سر ملا صدرا حرف زده است.فوق العاده عصبانی شدند و فرمودند:و ما ادراک من صدر المتالهین؟! بعد فرمودند: صدر المتالهین معاد را قبول دارد،همان گونه که آن پیرزن قبول دارد.

    حکومت ایشان هم عنایت خدا و لطف حضرت ولی عصر«علیه السلام» بود.بالاخره پروردگار عالم آنچه که امام زمان می خواست و امام و ما می خواستیم به ایشان عطا کرد.با آن که ما نتوانستیم از این حکومت آن طور که باید استفاده کنیم،ولی در دنیا درخشندگی خاصی دارد.خدا به امام پاداش دهد.اما چیزی که از این هم بالاتر است،اخلاق ایشان در این ده سال حکومت است،و این افتخاری است برای ما که ایشان در همه زمینه ها در داخل،در خارج،در اجتماع،در روابط بین الملل و ... مجسّمه اخلاق بودند،و از این رو،ابهتشان همه را می گرفت.بنده به یاد دارم در زمان های قدیم با این که هنوز اسمی از حکومت اسلامی نبود و امام مدرسی بیش نبودند،اما وقتی در جلسه ای می نشستند،ابهتشان همه را حتی شاگردانشان را می گرفت،و این از امتیازات خاص ایشان بود.حتی ابهت ایشان  رهبر شوروی سابق را هم گرفته بود و یک حالت مدهوشی به او دست داده بود.این ابّهت از تقوا و اخلاق امام سرچشمه گرفته بود.

    حضرت امام انصافاً یک الگوی کامل برای اسلام بودند.گاهی ما در کتاب ها راجع به بعضی بزرگان می دیدیم نوشته:«تالی تِلو»ِ معصوم و نمی دانستیم یعنی چه؛اما به راستی وقتی که انسان به امام نگاه می کرد؛ به روش،منش،گفتار،کردار و رنگ خدایی داشتن علومشان،می دید تالی تلو معصوم است.بر ما است که نگذاریم این نور خاموش شود.البته من اعتقاد دارم که خاموش نمی شود،اما ما باید سعی کنیم این نور را شعله ورتر نگه داریم.یکی از راههای شعله ورتر کردن این نور،همین کنگره و گفت وگوها و چاپ آثار ایشان است که امیدوارم خدا به همۀ شما که در این راه قدم بر می دارید،به حق محمد و آل محمد پاداش خیر بدهد و موفقتان بدارد و روح امام از شما راضی باشد و به شما نظر عنایت داشته باشد.

        چنانچه که مستحضر ید،جامعۀ ما مخصوصاً در عرصه حکومت، مشکلات مختلفی دارد و یکی از جهات مشکل همان طور که فرمودید،عدم توجه به اخلاق در عرصۀ حکومت است.از آنجا که امام به عنوان یک سیاستمدار اخلاقی یا زمامداری که از موضع اخلاق در جامعه حکومت می کردند،مطرح هستند،مناسب است که زبان حضرت عالی توصیه های امام را به عنوان یک زمامدار اخلاقی در برخورد با سه گروه کارگزاران نظام،مردم و مخالفان بشنویم تا برای کسانی که به عنوان شاگردان امام در عرصه های مختلف حکومت مشغول هستند،سودمند افتد.

       تذکر خوبی دادید.حضرت امام به معنای دقیق کلمه یک سیاستمدار اسلامی و قرآنی بودند؛یعنی خوب می فهمیدند،خوب درک می کردند و ما خیلی از حرف و کارهایشان را الهام می دانیم.ایشان در سیاست عملی شان به مراعات این اصول ارشاد می کردند: صفا،صمیمیت،صداقت،و این که دروغ و غیبت نباشد،حرف ها بر اساس شایعه سازی و عصبیت نباشد،و کارها بر اساس احساسات نباشد.اگر ما در ده سال حکومت امام دقت کنیم،می بینیم دقیقاً این اصول را مراعات می کردند.همچنین در کار حکومت،گناه نباید باشد،هدف نباید وسیله را توجیه کند،و سیاست بازی نباید حاکم شود.در مدت حکومت امام،انصافاً دوست یا دشمن نمی توانند موردی را نشان دهند که ایشان سیاست بازی کرده باشند یا مرتکب گناه و خلاف شرعی شده باشند.

    فراموش نمی کنم که ما در یکی از درسها علیه یکی از مراجع،سعایت یا غیبتی له امام کرده بودیم.ایشان آمده بودند درس،نفسشان به شمارش افتاده بود.فرموده بودند نیامدم درس بگویم،آمدم نصیحت کنم.به راستی یک غیبت ایشان را این قدر ناراحت می کرد؛مخصوصاً غیبتی که پشت سر مراجع باشد.واقعاً این برخورد ایشان با مراجع و احترام به ایشان،ارزنده و آموزنده بود.از این مهم تر در این ده سال حکومت،توحید افعالی ایشان بود که برای یک عارف،بالاترین صفت است همیشه می فرمودند این نظام را خدا عنایت کرد،بقای این نظام با خدا بود،اگر دشمن طرد شد،خدا کرد،اگر درجبهه پیروز شدیم،خدا پیروزمان کرد،اگر خرمشهر آزاد شد،خدا آن را آزاد کرد،و بالاخره هر کار کلی و جزئی را از خدا می دانستند.

    امام در سخنرانی های متعدّدی که داشتند،بنده یاد ندارم که «من» گفته باشند.بعضی اوقات می گفتند:«ملت»اما قبل و بعدش متذکر خدا می شدند.گاهی برای تشویق ملت و تقدیر از ملت می گفتند خدا به واسطه ملت .... اما هیچ گاه نفرمودند:خدا به واسطه من ... خلاصه،این توحید افعالی امام در سیاستشان خیلی جلوه داشت؛به گونه ای که باید بگوییم سیاست توأم با توحید افعالی،سیاست توأم با دیانت وصداقت و صمیمیت و صفا بود که این هم از خرق عادت های ایشان بود.امیدوارم که همۀ ما، دولتمان،ملتمان،دانشگاه هایمان،مخصوصاً حوزوه هایمان توحید افعالی امام را در کارها به خصوص در عملکردها و گفتار های سیاسی،مد نظر قرار دهیم و از سیاست بازی پرهیز کنیم.سیاست بازی مسلماً کسی را به جایی نمی رساند.

    عربی آمد خدمت امام حسین«علیه السلام»گفت:عظنی بحرفین؛مرا با دو جمله نصیحت کنید.امام فرمودند:«من حاول امراً بمعصیة الله،کان أفوت لما یرجوا و اسرع لمجیء ما یحذر»که برای همۀ ما سر مشق خوبی است.امام در تمام عمرشان،مخصوصاً در این ده سال حکومت،این روایت را مراعات می کردند.این گونه نبود که بخواهند با گناه و شکست دیگران به جایی برسند،با خدا می خواستند به جایی برسند که بحمد الله رسیدند.امیدوارم پرچم این نظام ایشان به دست ما به رهبری امام زمان «علیه السلام»در همۀ جهان بر افراشته گردد و حکومت به دست صاحب اصلی آن برسد.

                                                                               والسلام علیکم ورحمةالله وبرکاته

     

    آرشيوچاپ
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365