عنوان: درس اخلاق؛ شرح چهل حدیث، حدیث هشتم؛ عواقب تعییر و سرزنش، در دنیا و آخرت
شرح:

بِسْمِ‏ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏

«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري‏ وَ يَسِّرْ لي أَمْري وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني يَفْقَهُوا قَوْلي‏»

 

مرحوم کلینی«رحمت‌الله‌علیه» در اصول کافی، بابی راجع به تعییر و سرزنش دارد. در آن باب روایتی از امام صادق«سلام‌الله‌علیه» نقل می کند که می فرمایند: «مَنْ‏ عَيَّرَ مُؤْمِناً بِذَنْبٍ لَمْ يَمُتْ حَتَّى يَرْكَبَه‏»[1]؛ هرکه مؤمنى را به گناهى سرزنش كند، نمی‌ميرد تا خودش آن گناه را مرتكب شود.

سرزنش دیگران، چه در معصیت آنان باشد، چه در عیوب دیگر، از گناهان بزرگ است. قرآن شريف با كلمۀ «وَيْل» سرزنش‌كننده و غيبت‌كننده را تهديد کرده و فرموده است: «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَة».[2]

واژۀ «ويل» دو معنا دارد؛ يک معنای آن، «وای‌ به تو» است که به افرادی که بدی می‌کنند خطاب می‌شود. معناي دیگر، بر اساس روایات، چاهی‌ در جهنّم است.[3]

علاوه بر این نکوهش قرآنی، در روایتی آمده است که خداوند متعال سرزنش کننده را در دنیا و درس اخلاق؛ شرح چهل حدیث، حدیث هشتم؛ عواقب تعییر و سرزنش، در دنیا و آخرت آخرت سرزنش خواهد کرد.[4] اثر وضعی تعییر و سرزنش نیز طبق روایت نورانی امام صادق«سلام‌الله‌علیه» این است که سرزنش کننده در همین دنیا به آنچه برای آن دیگران را سرزنش کرده، مبتلا خواهد شد.

سرزنش دیگران برای اعمالی که معصیت محسوب نمی‌شود نیز قبیح است و همین اثر وضعی را دارد، یعنی سرزنش کننده خواه ناخواه مرتکب آن عمل خواهد شد: «مَنْ‏ عَيَّرَ بِشَيْ‏ءٍ بُلِيَ‏ بِهِ‏».[5]

قبیح‌تر از آنچه بیان شد، این است که انسان کسی را به ‌واسطۀ عيبى كه در او نیست سرزنش کند؛ در اين صورت علاوه بر گناه سرزنش، گناه تهمت را نيز دارد. گاهی نیز سرزنش به ضمیمۀ استهزاء يا اهانت صورت می‌پذیرد که این گناهان نیز به گناه سرزنش افزوده خواهد شد.

خلاصه آنکه اگر انسان در رو، کسی را آزرده خاطر کند، به تعبیر قرآن، «لمزه» است و چنانچه در پشت سر بگوید و اگر آن شخص بفهمد ناراحت شود، غیبت است که در آیۀ شریفۀ: «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَة»[6]، به آن «همزه» می‌گوید. قرآن کریم، «همزه» و «لمزه» را در کنار هم بیان کرده و می‌فرماید: وای به کسی که در پشت سر یا در رو، عیب‌جویی کند.

در باب غیبت، در روایت می‌خوانیم که از پیامبر اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» پرسیدند: غیبت چیست؟ فرمودند: « ذِكْرُكَ‏ أَخَاكَ‏ بِمَا يَكْرَهه»[7]، یعنی چیزی از برادرت بگویی که او خوش ندارد. حتی استاد بزرگوار ما حضرت امام خمینی«قدّس‌سرّه» می‌گفتند: «یَکره» نخوانیم، «یُکره» بخوانیم و بگوییم: غیبت آن است که هرچه بد و مکروه است، پشت سر دیگری گفته شود، ولو او بدش نیاید و ناراحت نشود.

اسلام عزیز برای دچار نشدن انسان‌ها به گناهانی همچون تعییر و سرزنش، «امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر» دارد، که معمولاً به آن عمل نمی‌شود. امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر به اندازه‌ای از نظر اسلام اهمیّت دارد که قرآن کریم در سورۀ «والعصر» برای نجات انسان، دو بال معرفی می‌فرماید؛ یکی بال «ایمان و عمل صالح»، و بال دیگر، «امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر» است. یعنی دوشادوش «ایمان و عمل صالح»، «امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر» را بیان می‌فرماید.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏ وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي‏ خُسْرٍ إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»[8]

قسم به عصر، قسم به عصارۀ عالم خلقت، یعنی امام زمان«ارواحنافداه»که همۀ مردم، ورشکسته، در زیان و  در خسران هستند، جز افرادی که دو بال برای پرواز داشته باشند؛ بال «ایمان و بر طبق ایمان عمل‌کردن»، و بال «امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر».

امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» در روایتی، راجع به ارزش امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر می‌فرمایند: «وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ كُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنْ الْمُنْكَرِ إِلَّا كَنَفْثَةٍ فِي‏ بَحْرٍ لُجِّيٍ‏»[9]؛ تمام خوبی‌های عالم، از جمله جهاد در راه خدا، در برابر امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر مثل یک قطره در برابر دریا است، بلکه «نَفْثَة» از قطره هم کمتر است و باید بگوییم: مثل نمی از دریاست.

مسلمان‌ها باید عیب‌های همدیگر را برطرف کنند و مانع گناه یکدیگر شوند، امّا نه با تعییر، سرزنش، تهمت، غیبت، اهانت و شایعه، بلکه باید با امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر به اصلاح هم بپردازند.

یکی از مراتب امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، انتقاد است. جامعۀ عقلانی آن است که انتقاد داشته باشد. معنای انتقاد چیست؟ انتقاد آن است که اگر شما دیدید که دیگری از نظر گفتار یا از نظر کردار عیبی دارد یا مرتکب گناهی می‌شود، پشت سر او غیبت نکنید، در رو و در میان مردم نیز او را سرزنش نکنید، شخصیّت وی را نکوبید و او را تحقیر نکنید، امّا در تنهایی، آن هم نه با تندی و حالت سرزنش، بلکه با مهربانی و از سر خیرخواهی او را نصیحت کنید. امام حسن عسکری«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: کسی که برادرش را پنهانی نصیحت کند، او را آراسته و اگر آشکارا نصیحتش کند، او را مخدوش ساخته است.[10]

این نحوۀ انتقاد، یعنی انتقاد بدون سرزنش، بالاترین ثواب را دارد. امام صادق«سلام‌الله‌علیه» عیب نداشته‌اند، امّا برای ما می‌گویند:  «أَحَبُّ إِخْوَانِي إِلَيَّ مَنْ‏ أَهْدَى‏ إِلَيَ‏ عُيُوبِي‏»[11]؛ بهترین دوست و برادر برای من کسی است که از من انتقاد کند و عیوبم را به من بگوید. در روایت داریم که مؤمن، آئینۀ مؤمن است: «الْمُؤْمِنُ مِرْآةُ الْمُؤْمِنِ»[12]؛ همان‌طور که آئینه عیوب انسان را به او نشان می‌دهد، مؤمنین نیز باید عیوب همدیگر را گوشزد کنند.

قرآن کریم در آیه‌ای روش موعظه، روش امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر و روش انتقاد سالم و سازنده را نیز آموزش می‌دهد. در سورۀ لقمان می‌فرماید: «وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظيمٌ»[13]؛ در این آیه، لقمان به فرزندش نصیحت می‌کند و او را از شرک به خداوند باز می‌دارد. امّا باید توجه شود که نصیحت او با تلطّف و مهربانی است و شکل موعظه دارد. جملات «وَ هُوَ يَعِظُهُ» و  «يَا بُنَيَّ»، در این آیه، معترضه است، یعنی بدون این دو جمله نیز معنا تمام بود، امّا قرآن کریم با این جملات به ما می‌آموزد که پند و اندرز باید با مهربانی و با جملات محبّت آمیز بوده، با سخنان و حرکات آمرانه و با اتخاذ موضع بالاتر همراه نگردد. به عبارت دیگر، اصلاح دیگران که یک وظیفۀ دینی و ملی است باید با تواضع، مهربانی و بدون تندی، تنش و تعییر و سرزنش صورت پذیرد. همچنین از عبارت «إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظيمٌ» می‌فهمیم که نصیحت و موعظه باید با بیان استدلال باشد تا تأثیر داشته باشد.

نصیحت و موعظه باید در خانه‌ها و بین اعضای خانواده با چنین روشی باشد. تذکر و نصیحت پدر و مادر به فرزندان یا زن و شوهر نسبت به همدیگر، با صدای بلند و با تندی و خشونت، نتیجه ندارد و همه باید طبق روش قرآن عمل کنند تا تأثیر بگذارد.

به هر حال، اسلام امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر دارد و برای انتقاد صحیح ارزش قائل شده است، امّا اسلام غیبت ندارد، تهمت ندارد، شایعه ندارد، لمزه به‌معنای تعییر و سرزنش هم ندارد. این گناهان، گناهان بزرگی است، ولی در جامعه و در بین مردم کوچک شمرده می‌شود. قرآن کریم می‌فرماید: گاهی انسان به‌عنوان لقلقۀ لسان سخنی می‌گوید و خیال می‌کند، هیچ چیزی نیست، در حالی که گناهش نزد خداوند متعال خیلی بزرگ است: «وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيمٌ».[14]

اگر انسان با یک گناهکار مواجه شود و بداند او  آدم بدی است، باید با تحقّق شرایط آن امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر کند، باید به روشی که بیان شد از وی انتقاد کند، امّا حق ندارد به او اهانت کند، حتی کسی حق اهانت و سرزنش به مجرم، ولو محکوم به اعدام باشد، ندارد. کسی نمی‌تواند غیبت کند یا تهمت بزند، گناه تهمت از غیبت هم خیلی بزرگ‌تر است؛ هم دروغ و هم غیبت است، دروغش که دشمنی با خداست، غیبتش هم دشمنی با مسلمان‌هاست که آن هم دشمنی با خداست. این در حالی است که بیشتر حرف‌های رایج بین مردم غیبت نیست، تهمت است، شایعه است و حقیقت ندارد. برخی به راحتی با جملۀ «چنین می‌گویند»، تهمت می‌زنند یا شایعه پراکنی می‌کنند. از این دست شایعه‌ها و تهمت‌ها و دروغ‌ها در روزنامه‌ها و سایت‌ها فراوان است.

اگر به راستی، انتقاد در جامعه‌ای باشد، علاوه بر اینکه ثواب فراوانی دارد، آن جامعه و مردم آن زنده و موفق خواهند شد. امّا متأسفانه انتقاد واقعی در جامعۀ ما بسیار کم است.   

مهم‌تر آنکه، انتقادپذیری هم در جامعه بسیار نادر است. ممکن است افرادی پیدا شوند که انتقاد کنند، امّا انتقاد پذیر، یعنی کسی که خوشش بیاید عیبش را بگویند و تشکر هم بکند، کجا پیدا می‌شود؟  

قرآن کریم می‌فرماید: «فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ»[15]

قرآن کریم به افراد انتقاد پذیر که حرف‌ها را می‌شنوند و بهترین آنها را اقتباس می‌کنند، بشارت داده است؛ متأسفانه معمولاً افراد این‌طور هستند که اگر از آنان تعریف شود، خوششان می‌آید، امّا چنانچه انتقادی از آنها بشود، ناراحت می‌شوند، تأثیر هم نمی‌پذیرند، یعنی خود را اصلاح نمی‌کنند.

تقاضا دارم انتقاد داشته باشید، انتقاد پذیر باشید، امّا مواظب زبانتان باشید و بر حذز باشید از اینکه سرزنش، تحقیر، توهین و شکستن شخصیّت دیگران در زندگی شما باشد. اهانت به دیگران، طبق حدیث قدسی، جنگ با خداست: «مَنْ أَهَانَ لِي وَلِيّاً فَقَدْ بَارَزَنِي بِالْمُحَارَبَة».[16]

تعییر و سرزنش، بر اساس روایتی که از امام صادق«سلام‌الله‌علیه» نقل کردم و به تجربه نیز اثبات شده است، اثر وضعی دارد. یعنی همان سرزنشی که شما می‌کنید به سرتان می‌آید. مثل ظلم است که به خود انسان برمی‌گردد. قرآن می‌فرماید: «يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّما بَغْيُكُمْ عَلى‏ أَنْفُسِكُمْ مَتاعَ الْحَياةِ الدُّنْيا».[17]سرزنش نیز مرتبه‌ای از ظلم است و به سرزنش کننده بر می‌گردد.



[1]. الکافی، ج 2، ص 356.

2. همزه، 1: «واى بر هر بدگوى عيب جويى‏.»

[3].  تفسير القمي، ج‏2، ص410.

[4]. الکافی، ج 2، ص 356.

[5]. غرر الحكم و درر الكلم، ص 583.

6. همزه، 1: «واى بر هر بدگوى عيب جويى‏.»

[7]. امالی الطوسی، ص 537.

[8]. العصر، 1تا3: «به نام خداوند رحمت‌گر مهربان‏، سوگند به عصرِ [غلبه حقّ بر باطل]، مگر كسانى كه گرويده و كارهاى شايسته كرده و همديگر را به حقّ سفارش و به شكيبايى توصيه كرده‏اند.»

[9]. نهج البلاغه، حکمت 374.

[10]. تحف العقول، ص 486.

[11]. الکافی، ج 2، ص 639.

[12]. تحف العقول، ص 173.

[13]. لقمان، 13: «و [ياد كن‏] هنگامى را كه لقمان به پسر خويش -در حالى كه وى او را اندرز مى‏داد-، گفت: اى پسرك من به خدا شرك مياور كه به راستى شرك ستمى بزرگ است‏.»

[14]. النور، 15: «و مى‏پنداشتيد كه كارى سهل و ساده است با اينكه آن [امر] نزد خدا بس بزرگ بود.»

[15]. الزمر، 17و18: «پس بشارت ده به آن بندگان من كه: به سخن گوش فرامى‏دهند و بهترين آن را پيروى مى‏كنند؛ اينانند كه خدايشان راه نموده و اينانند همان خردمندان.»

[16]. الکافی، ج 2، ص 352.

[17]. یونس، 23: «اى مردم، سركشى شما فقط به زيان خود شماست. [شما] بهره زندگى دنيا را [مى‏طلبيد].»