شرح فضیلتها و رذیلتهای اخلاقی
یكی از صفات رذیله، بیثباتی یا ریبه است. نفس انسان در اثر این صفت رذیله، اطمینان و ثبات خود را از کف میدهد و بهواسطۀ عواملی مانند وسوسه، شك، گمان نامعتبر، حسرت یا تخیل، متزلزل میشود.
قرآن شریف میفرماید:
>وَ أَمَّا الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ<[1]
امام باقر% فرمودهاند: اینکه آیۀ شریفه میفرماید: «كسانی كه دلشان مریض است، پلیدی بر پلیدی آنها افزوده میشود»، یعنی شكّی بر شكّ آنها افزوده میشود.[2]
نفسی که متزلزل، بیثبات و شکّاک است، به ناآرامی، اندوه، غم و ترس دچار میگردد؛ پیوسته دستخوش توهّمها و خیالپردازیهاست و هیچ آرام و قراری نخواهد داشت.
این صفت ناپسند، موجب میشود که انسان، پیوسته در حال تردید باشد و مرتب رأی و اندیشۀ خود را تغییر دهد. تخیلها و توهّمهای بیپایه، او را به خود مشغول ساخته، حتی در اعتقادات نیز وی را به ورطۀ شکّ و تردید فرو میبرد که از نظر قرآنکریم، مایۀ زیانكاری در دنیا و آخرت است:
>وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبينُ<[3]
در نهایت تأسف باید گفت كه بسیاری از مردم، در اثر این رذیلت، سرگشته و حیرانند. به تعبیر قرآنکریم: >مُذَبْذَبينَ بَيْنَ ذلِكَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ لا إِلى هؤُلاءِ<[4] علت تذبذب و دودلی آنها این است که نه از دانش کافی برخوردارند و نه در پی تحصیل دانشند، نه آگاهند و نه به دنبال آگاهی میروند، بلكه دنبالهرو جامعهاند و هرچه دیگران در برابر آنها ترسیم کنند، خواهند پذیرفت، خواه حق باشد یا باطل.
اقسام بیثباتی عبارتند از: شك و تردید دائمی؛ که توان تصمیمگیری در امور و قدرت انتخاب را از انسان میگیرد؛ توهّمها و تخیّلهای بیاعتبار؛ که گاهی به نخوت و تفرعن و حتی ادعای خدایی یا دست کم تكبّر بر خدا و بندگانش و گاهی نیز به ادعای كشف و شهود، بدعتگذاری و دینسازی منجر میشود؛ حسرت و اندوه؛ که پدید آورندۀ كسالت، سستی، ضعف اعصاب و این قبیل ناراحتیهای روحی است؛ وسوسه؛ که به وسیلۀ نفس یا شیاطین جنّی و انسی به قلب انسان وارد میشود و موجب گمراهی اوست؛ و بالأخره جهل و اقسام آن.
داروی این بیماری قلب، همچون سایر صفات ناپسند، مخالفت با وسوسه، شک، حسرت، تخیل، توهّم و تمایلات آنهاست، كه در حقیقت مخالفت و مبارزۀ منفی با نفس امّاره و شیاطین جنّی و انسی است.
ارتباط مداوم و عاطفی با خداوند و ارزشهای معنوی و نیز مداومت بر ذکر، نظیر ذکر یونسیه: >لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ[5]< در این زمینه تأثیر بهسزا دارد. چنانکه قرآنکریم، یاد خدا را راهی برای رسیدن به اطمینان قلب و رهایی از تزلزل و بیثباتی بر میشمرد:
>أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ<[6]
.[5]انبیاء، 87: «معبودی جز تو نیست، منزّهی تو، بهدرستی كه من از ستمكاران بودم.»
[6]. رعد، 28: «آگاه باش كه با یاد خدا دلها آرامش مییابد.»