شجاعت،
فضيلتي مهم است، به گونهاي كه قرآن شريف آن را اساس حكومت الهي دانسته و آن را مورد
محبّت و عنايت قرار داده است:
(... انّ الله اصطفيه عليكم
و زاده بسطةًً في العلم و الجسم... )
... به درستي كه خدا او
را بر شما برگزيد ودر دانش و توانايي، او را فزوني بخشيد...
(يا ايّها الذين امنوا من
يرتدّ منكم عن دينه فسوف يأتي الله بقوم يحبّهم و يحبّونه اذلةٍ علي المؤمنين اعزّةٍ
علي الكافرين يجاهدون في سبيل الله و لا يخافون و لومة لائم... )
اي
گروهي كه ايمان آوردهايد، هر كس از شما كه از دين خود مرتد شود، به زودي خدا قومي
را كه دوست داريد و آنها نيز خدا را دوست ميدارند ونسبت به مؤمنان سرافكنده و فروتن،
و نسبت به كافران سرافراز و مقتدرند، به نصرت اسلام بر مي انگيزد كه در راه خدا جهاد
كنند و در راه دين از نكوهش وملامت احدي باك ندراند...
(انّ الله يحبّ الذين يقاتلون
في سبيله صفاً كانّهم بنيان مرصوص.)
البته
خدا آن مؤمنان را كه در صف جهاد، مانند سدّ آهنين همدست و پايدارند، بسيار دوست ميدارد.
به
علاوه، خداوند شجاعت را از صفات مؤمنان دانسته است:
(محمد رسولالله و الذين
معه اشدّاء علي الكفّار رحماء بينهم... )
محمد،
فرستاده ی خداست و ياران و همراهانش بر كافران بسيار سخت و با يكديگر بسيار مشفق و
مهربانند...
تعريف
شجاعت
معناي
شجاعت، همانا قوت قلب است كه معناي آن، طيف گستردهاي را شامل مي شود. هر چه شدّت آن
بيشتر شود، ارزش و اهميّت آن بيشتر ميشود.
در
واقع هيچ مرتبهاي از آن، اعم از ضعيف يا شديد، نامطلوب نيست و مقولهاي است كه افراط
و تفريط در آن راه ندارد.
پس
اينكه گفته ميشود «تفريط در شجاعت همان جُبن و افراط در آن، همان تهوّر است كه در
شمار صفات ناپسند است» سخني نادرست است. زيرا تهوّر از مقوله ی فعل است، نه صفات، و
لذا افراط در شجاعت نميتواند به شمار آيد. همچنين جبن، به معنای عدم قوت قلب است،
که آن هم تفريط در شجاعت نيست، بلکه نسبت جبن و شجاعت مصداق باب عدم و ملكه است. توضيح
آنكه، تهوّر به معناي سقوط است. پس بنّايي كه بر زمين سست، ساختماني را بنا ميكند،
آن ساختمان در معرض سقوط و در هم ريختن است و عمل بنّا، تهوّر ناميده ميشود.
خداي
متعال ميفرمايد:
(افمن اسّس بنيانه علي تقوي
من الله و رضوانٍ خير ام من اسّس بنيانه علي شفا جرفٍ هارٍ فانهار به في نار جهنّم
و الله لا يهدي القوم الظالمين.)
آيا
كسي كه مسجدي را به غرض تقوي و خداپرستي تأسيس كرده و رضاي حق را طالب است، مانند كسي
است كه بنايي بر پايه ی سستي و در كنار سيل سازد كه زود به ويراني كشد و عاقبت، آن
بنا را از پايه به آتش دوزخ افكند؟ و خدا هرگز ستمكاران را هدايت نخواهد فرمود.
پس
كسي كه قوّت قلبش را به طور نابجا و در مورد غيرعقلايي به كار برد، به او متهوّر گفته
ميشود، همچون كسي كه خود را در معرض هلاكت قرار ميدهد يا بدون سلاح به طرف شير ميرود،
يا بدون سلاح و انگيزه ی عقلايي و شرعي با دشمن درگير ميشود و...
خداي
متعال ميفرمايد:
(... و لا تلقوا بايديكم
الي التّهلكة... )
... و خود را به دست خويش
به مهلكه و خطر در نيفكنيد...
پس
چنان كه ميبينيد، تهوّر از افعال ناپسند است، نه صفات ناپسند. به علاوه، تهوّر از
نظر عقل و شرع محكوم و مطرود است. همچنين جبن، به معناي ضعف قلب است. پس به كسي كه
از شجاعت و قوّت قلب بيبهره است، جُبان و بُزدل گفته ميشود. در واقع، جبن امري وجودي
نيست تا گفته شود كه از جمله ی افعال است يا صفات، يا آنكه مرحله ی تفريط شجاعت است.
فرد
جُبان و بُزدل از بسياري از نعمات محروم و در معرض بسياري از ناملايمات است. پس اگر
براي او هيچ محروميتي جز محروم ماندن از جهاد، امربهمعروف و نهيازمنكر و … نباشد،
براي او كافي است تا از سعادتهاي ابدي محروم گردد. همچنين اگر براي او هيچ مصيبتي جز
تنبلي، خواري، سستي، بيثباتي و بيعاري نباشد، او را بس است كه تيره روز و بدبخت شمره
شود. اين همه ناشي از عدم قوّت قلب است و بيبهره بودن از شجاعت موجب محروميّت از نعمات
فراوان و مواجه شدن با ناملايمات بسيار ميگردد. از سوي ديگر، تهوّر علاوه بر آنكه
به معني كفران نعمت شجاعت و كاربرد نابجاي آن است، موجب به خطر انداختن خود و ديگران
و مفاسد بسيار ديگري ميشود. چنان كه بعضي از اصحاب امامان معصوم«سلاماللهعلیهم»تهوّر
پيشه ساخته، اسرار را فاش ميكردند و ناخواسته موجب به خطر افتادن شيعيان ميشدند و
به همين دليل مورد اعتراض آن پيشوايان گرامي -كه درود خدا بر آنان باد- قرار ميگرفتند.
مراتب
شجاعت
شجاعت
از نظر شدّت و ضعف، داراي مراتبي است و هر مرتبهاي نيز به نوبه ی خود، داراي درجات
شدّت و ضعف ميباشد.
اولين
مرتبه ی شجاعت، چيرگي بر دشمن در ميدان جنگ و جز آن، مانند بحث، مسابقه و … است. خداي
تعالي به اين مرتبه، چنين اشاره فرموده است:
(... انّ الله اصطفيه عليكم
و زاده بسطةً في العلم و الجسم... )
به
درستي كه خدا او را بر شما برگزيد و در دانش و توانايي او را افزوني بخشيد...
دومين
مرتبه ی شجاعت، چيره شدن بر نفس اماره و هواي نفس است. چنان كه رسول خدا«صلی
الله عليه و آله و سلم»فرمود:
«اشجع الناس من غلب هواه.»
شجاعترين
مردم، كسي است كه بر هواي نفسش چيره گردد.
همچنين
آن حضرت فرمود:
«مرحبا بقوم قضوا الجهاد
و الاصغر و بقي عليهم الجهاد الاكبر، قيل: يا رسول الله و ما الجهاد الاكبر؟ قال: جهادالنفس.»
آفرين
بر گروهي كه جهاد اصغر را پشت سر گذاشتند و جهاداكبر را در پيش دارند. گفته شد: اي
رسول خدا، جهاد اكبر چيست؟ حضرت فرمود: پيكار با نفس.
چيرگي
در اين ميدان جز با فضل و رحمت الهي ممكن نيست. چنانكه خداوند ميفرمايد:
(... انّ النّفس لامّارة
بالسّوء الاّ ما رحم ربّي... )
... همانا نفس، بسيار به
بدي فرمان ميدهد، مگر آنكه مورد رحمت پروردگارم قرار گيرم...
و
نيز ميفرمايد:
(... و الاّ تصرف عنّي كيدهنّ
اصب اليهنّ و اكن من الجاهلين.)
... بارالها اگر تو حيله
ی اينان را به لطف و عنايت خود از من دفع نفرمايي، به آنها ميل كرده و از اهل جهل و
شقاوت گردم.
سومين
مرتبه ی شجاعت، غلبه بر مشكلات در فراز و نشيب زندگاني دنيا و زرق و برق و سختيها و
ناملايمات آن است كه بر اساس سنّت الهي روي ميدهد. چنان كه قرآنكريم ميفرمايد:
(احسب النّاس انّ يتركوا
انّ يقولوا امنّا و هم لا يفتنون. و لقد فتنّا الذين من قبلهم فليعلمنّ الله الذين
صدقوا و ليعلمنّ الكاذبين.)
آيا
مردم چنين پنداشتند كه به صرف اينكه گفتند ما به خدا ايمان آوردهايم، رهايشان كنند
و بر اين دعوي هيچ امتحانشان نكنند؟ و ما امّتهايي را كه پيش از اينان بودند، به امتحان
و آزمايش آوردهايم تا خدا دروغگويان را از راستگويان كاملاً معلوم كند.
قرآن،
روايات، تجربه و تاريخ، گواه آنند كه انسان در اين عرصه مغلوب شده است، مگر آنان كه
مورد رحمت الهي قرار گرفتهاند. خداي متعال ميفرمايد:
(انّ الانسان خلق هلوعاً.
اذا مسّه الشّرّ جزوعاً. و اذا مسّه الخير منوعاً. الاّ المصلّين.)
همانا
انسان، حريص آفريده شده است. آنگاه كه شري به او رسد، سخت به فرياد آيد. و هنگامي كه
مال به او رسد، منع احسان كند. جز نمازگزاران [راستين].
(فامّا الانسان اذا ما ابتلاه
ربه فاكرمه و نعّمه فيقول ربّي اكرمن. و اما اذا ما ابتلاه فقدر عليه رزقه فيقول ربّي
اهانن.)
اما
انسان چون خدا او را به رنج و غمي مبتلا سازد، سپس به كرم خود او را نعمتي براي آزمايش
و امتحان بخشد، در آن حال گويد خداوند مرا گرامي و عزيز داشت. و چون او را باز براي
آزمون، تنگ روزي و فقير كرد، گويد خداوند مرا خوار گردانيد.
مرتبه
ی چهارم، مقامي بلند و والاست كه بالاتر از آن مقامي نيست و آن چيرگي بر صفات ناپسند،
خصوصاً ريشهكن كردن آنها از وجود انسان و سپس غرس نهال فضايل در جان و دل است، و اين
مهم، جز با فضل و رحمت خداوند ممكن نگردد. چنان كه فرمايد:
(ولو لا فضل الله عليكم
و رحمته ما زكي منكم من احدٍ ابداً و لكن الله يزكّي من يشاء... )
واگر
فضل و رحمت خدا شامل حال شما نبود، احدي از شما پاك و پاكيزه نمي شد، ليكن خدا هر كس
را كه ميخواهد منزّه و پاك ميگرداند.
و
چه نيكو گفتهاند كه اين چيرگي همچون چاه كندن با ناخن است. در عين حال كه اين كار
ضروري است -چنانكه پيشتر بيان شد- عقلاً و شرعاً از واجبترين واجبات است. چنان كه خداوند
پس از ذكر ده سوگند و تأكيدات فراوان ميفرمايد:
(قد افلح من زكّيها. و قد
خاب من دسّيها.)
هر
كه نفس ناطقة خود را از گناه و بدي پاك و منزّه سازد، به يقين رستگار خواهد بود و هر
كه او را به كفر و گناه پليد گرداند، البته زيانكار خواهد گشت.
رواياتي
درباره ي شجاعت
عبداللهبنبكير
از امام صادق –عليه السلام- روايت ميكند كه فرمود:
«انّا لنحبّ من كان عاقلاً،
فهماً، فقيهاً، حليماً،، مدارياً، صدوقاً و فيّاً انّ الله عزّوجّل خص الانبياء بمكارم
الاخلاق، فمن كانت فيه فليحمد الله علي ذلك، و من لم تكن فيه فيتضرّع الي الله عزّوجّل
و ليساله اياها.
قال:
قلت: جعلتُ فداك و ما هنّ؟
قال:
هنّ الورع و القناعة و الصبر و الشكر و الحلم و الحياء و السخاء و الشجاعة و الغيرة
و البرّ و صدق الحديث و اداء الامانة.»
ما
دوست داريم كسي را كه عاقل، فهميده، فقيه، خويشتندار، با مدارا، بردبار، راستگو و باوفا
باشد. همانا خداي عزّوجّل، پيامبران را به مكارم اخلاق مخصوص گردانيد. پس هر كه اين
مكارم را داشته باشد، بايد خدا را به شكرانه ی آن، سپاس گزارد و هر كس آنها را نداشته
باشد، بايد به درگاه خداي عزّوجّل تضرّع كند و از او بخواهد.
راوي
گويد، عرض كردم: فدايت شوم آنها چه صفاتي هستند؟
فرمود:
پرهيزكاري، قناعت، بردباري، شكر، خويشتنداري، حيا، سخاوت، شجاعت، غيرت، نيكوكاري، راستگويي
و امانتداري
حضرت
رسول اكرم «صلی الله عليه و آله و سلم» فرمود:
«اعطينا اهل البيت سبعاً
لم يعطهن احد كان قبلنا و لا يعطاهن احد بعدنا: الصباحة و الفصاحة و السماحة و الشجاعة
و العلم و المحبة في النساء»
به
ما اهلبيت، هفت چيز عطا شده كه به هيچكس قبل و بعد از ما، عطا نشده و نخواهد شد.
آن هفت چيز عبارتند از: نورانيّت، فصاحت، جوانمردي و بخشش، شجاعت، علم، عمل و محبّت
به زنان.
عبداللهبنمسكان
از امام صادق«سلاماللهعلیه»روايت
ميكند كه فرمود:
«انّ الله عزّوجّل خصّ رسله
بمكارم الاخلاق، فامتحنوا أنفسكم فان كانت فيكم فاحمدوا الله و اعلموا انّ ذلك من خير،
و انّ لا تكن فيكم فاسالوا الله و ارغبوا اليه فيها.
قال:
فذكر(ها) عشرة: اليقين و القناعة و الصبر و الشكر و الحلم و حسن الخلق و السخاء و الغيرة
و الشجاعة و المروة»
خداي
عزّوجّل پيامبرانش را به مكارم اخلاق، مخصوص گردانيد. شما خود را بيازماييد، اگر آنها
در وجود شما بود، پس خدا را سپاس گوييد و بدانيد كه بودن آنها در وجود شما خير است
و اگر در شما نبود، آنها را از خدا بخواهيد و
نسبت به آن رغبت جوييد. سپس آنها را ده چيز شمرد: يقين، قناعت، صبر، شكر، خويشتنداري،
خوشرويي، سخاوت، غيرت، شجاعت و جوانمردي.
[8] . [8]. نهجالفصاحه، ح299.
[9] . [9]. بحارالانوار، ج7،
ص64، ح1.
[12] . [12]. عنكبوت / 2ـ3.
[13] . [13]. معارج / 19ـ22.
[14] . [14]. فجر / 15 -17.
[17] . [17]. اصول كافي، ج2، ص56، باب
مكارم، ح3.
[18] . [18]. بحارالانوار، ج69، ص430،
باب38، ح105.
[19] . [19]. اصول كافي، ج2، ص56، باب
مكارم، ح2.