جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۱۰ فروردين


 
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت مرحوم آيت‌الله نمازى«رضوان‌الله‌علیه»
  • پيام تسليت در پى حادثه تروريستى در شهر كرمان
  • اطّلاعیّه

  • -->

    ضرورت بحث در اعتقادات

    بحث‌ از اصول‌ دين‌ و شناخت‌ صحيح‌ آن‌ و مجهّز شدن‌ به‌ سلاح‌ ايمان‌، از جهات‌ متعدّدي‌ لازم‌ است‌ و ما به‌ دو جهت‌ مهم‌ّ اشاره‌ مي‌كنيم‌:

    اوّل‌) رفع‌ «ضرر احتمالي‌»، عقلاً از لازمترين‌ واجبات‌ است‌، مثلاً اگر كسي‌ احتمال‌ بدهد كه‌ مبتلا به‌ سرطان‌ است‌ و يا بيماري‌ صعب‌ العلاجي‌ او را تهديد مي‌كند، فوراً به‌ بهترين‌ پزشك‌ مراجعه‌ مي‌كند، حتّي‌ حاضر است‌ بهترين‌ سرمايه‌هاي‌ خود را صرف‌ كند تا معلوم‌ شود كه‌ آيا آن‌ احتمال‌ واقعيّت‌ دارد يا خير و حتّي‌ حاضر است‌ براي‌ رفع‌ شك‌ خود دورترين‌ مسافتها را بپيمايد راهها را برود و سخت‌ترين‌ رنجها را تحمّل‌ كند و كوتاهي‌ و اهمال‌ در اين‌ امور موجب‌ سرزنش‌ و تقبيح‌ او توسّط‌ ديگران‌ مي‌شود، مخصوصاً اگر در آينده‌ معلوم‌ شود كه‌ آن‌ احتمال‌، واقعيّت‌ داشته‌ است‌.

    وقتي‌ رفع‌ «ضرر احتمالي‌» در مورد امور مادّي‌ و دنياي‌ انسان‌ چنين‌ است‌، قطعاً در مورد امور معنوي‌ و آخرت‌ انسان‌ لازمتر است‌، زيرا اين‌ دنيا چند روزي‌ بيش‌ نيست‌ ولي‌ آخرت‌ سراي‌ جاويدان‌ و ابدي‌ است‌، بنابراين‌ تفحّص‌ از دين‌ و شناخت‌ پايه‌هاي‌ اساسي‌ آن‌ يعني‌ مبدأ، معاد، نبوّت‌ و امامت‌ يك‌ امر عقلي‌ است‌.

    مرحوم‌ ثقة الاسلام‌ كليني‌  در كتاب‌ شريف‌ «كافي‌» جريان‌ عبرت‌ انگيزي‌ از امام‌ صادق«سلام‌الله‌علیه» و ابن‌ ابي‌ العوجاء را ـ كه‌ شخصي‌ نابغه‌ ولي‌ عنود و كور دل‌ بود ـ نقل‌ مي‌كند، ماجرا چنين‌ است‌:

    امام‌ صادق‌«سلام‌الله‌علیه»، ابن‌ ابي‌ العوجاء را در مكّه‌ ديدند و به‌ او فرمودند: تو چرا اينجا آمده‌اي‌؟ گفت‌: براي‌ اينكه‌ تفريح‌ كنم‌ و كارهاي‌ جنون‌آميز مردم‌ را تماشا نمايم‌. امام‌ صادق«سلام‌الله‌علیه» به‌ او فرمودند: اي‌ عبدالكريم‌ تو عنود و كور دل‌ مي‌باشي‌ (از اينرو بر گمراهي‌ خود باقي‌ هستي‌ يعني‌ حرف‌ حق‌ّ و استدلال‌ در تو تأثيري‌ ندارد)، سپس‌ حضرت‌ به‌ او فرمودند:

    «اِن‌ْ يَكُنِ‌ الاَمْرُ كَما تَقُول‌ُ ـ وَ لَيْس‌َ كَما تَقُول‌ُ ـ نَجَونا وَ نَجَوت‌َ وَ اِن‌ْ يَكُنِ‌ الاَمْرُ كَما نَقُول‌ُ ـ وَ هُوَ كَما نَقُول‌ُ ـ نَجَونا وَ هَلَكْت‌َ».

    «اگر مطلب‌ اين‌ باشد كه‌ تو مي‌گويي‌ (كه‌ خدا و قيامتي‌ در كار نيست‌) كه‌ قطعاً چنين‌ نيست‌، ما و تو اهل‌ نجات‌ هستيم‌، ولي‌ اگر مطلب‌ اين‌ باشد كه‌ ما مي‌گوييم‌ كه‌ قطعاً چنين‌ است‌، ما نجات‌ مي‌يابيم‌ و تو هلاك‌ خواهي‌ شد».

    نقل‌ شده‌ است‌ كه‌ ابن‌ ابي‌ العوجاء، ساعتي‌ بعد از اين‌ جريان‌ عبرت‌ انگيز دنيارفت‌.[1]

    نظير اين‌ جريان‌ از امام‌ رضا«سلام‌الله‌علیه»و يكي‌ از غيرمعتقدان‌ به‌ دين‌ نيز نقل‌ شده‌است‌.[2]

    قرآن‌ شريف‌ نيز به‌ همين‌ مطلب‌ اشاره‌ مي‌كند:

    «قُل‌ْ اَرَاَيْتُم‌ْ اِن‌ْ كان‌َ مِن‌ْ عِنْدِاللهِ ثُمَّ كَفَرْتُم‌ْ بِهِ‌ مَن‌ْ اَضَل‌ُّ مِمَّن‌ْ هُوَ في‌ شِقاق‌ٍ بَعيدٍ»[3]

    «به‌ آنها بگو به‌ من‌ خبر دهيد اگر قرآن‌ از طرف‌ خداي‌ متعال‌ باشد و شما به‌ آن‌ كافر شويد، چه‌ كسي‌ گمراهتر خواهد بود از كسي‌ كه‌ در مخالفت‌ شديدي‌ قرار دارد».

    دوّم‌) انسان‌ به‌ گونه‌اي‌ آفريده‌ شده‌ كه‌ داراي‌ غرايز و طبيعتها و خُلقيّات‌ متعدّدي‌ است‌ و از اين‌ جهت‌ مي‌خواهد مانعي‌ بر سر راهش‌ نباشد، همانگونه‌ كه‌ قرآن‌ شريف‌ نيز به‌ اين‌ مطلب‌ اشاره‌ مي‌فرمايد:

    «بَل‌ْ يُريدُ الاِنْسان‌ُ ليَفْجُرَ اَمامَه‌ُ».[4]

    «بلكه‌ انسان‌ مي‌خواهد در تمام‌ عمر گناه‌ كند».

    در اين‌ حال‌ اگر آدمي‌ داراي‌ نيروي‌ كنترل‌ كننده‌اي‌ نباشد، از هر جنبنده‌اي‌ خطرناكتر مي‌شود:

    «اِن‌ِّ شَرِّ الدَّواب‌َّ عِنْدَ اللهِ الصُّم‌ُّ الْبُكْم‌ُ الَّذين‌َ لا يَعْقلُون‌َ».[5]

    «بدترين‌ جنبندگان‌ نزد خدا افراد كر و لالي‌ هستند كه‌ انديشه‌ نمي‌كنند».

    و در اين‌ صورت‌ قطعاً زندگي‌ اجتماعي‌ او به‌ خطر مي‌افتد، پس‌ بايد مجهّز به‌ نيروي‌ كنترل‌ كننده‌اي‌ تا در حالي‌ كه‌ غرايز خود را ارضا و برآورده‌ مي‌كند، آنها را از تجاوز و سركشي‌ نيز باز دارد.

    نكته‌اي‌ كه‌ قابل‌ دقّت‌ و تفحّص‌ است‌ اين‌ است‌ كه‌ اين‌ نيروي‌ كنترل‌ كننده‌ چيست‌؟

    به‌ نظر ما براي‌ كنترل‌ غرايز انسان‌، عوامل‌ هشت‌ گانه‌اي‌ را مي‌توان‌ برشمرد. اين‌ عوامل‌ عبارتند از: «عقل‌»، «علم‌» ، «وجدان‌ اخلاقي‌» ، «تربيت‌»، «قانون‌» ، «نظارت‌ ملّي‌» ـامر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر ـ ، «ايمان‌ عقلي‌» ، «ايمان‌ قلبي‌» كه‌ توضيح‌ تفصيلي‌ اين‌ عوامل‌ را در كتابي‌ جداگانه‌ آورده‌ام‌، و در همان‌ كتاب‌ يادآور شده‌ام‌ كه‌ تمام‌ اين‌ موارد براي‌ كنترل‌ غرايز خوب‌ و مناسب‌ است‌ و در قرآن‌ كريم‌ و روايات‌ معصومين‌: براي‌ محدود كردن‌ غرايز به‌ اين‌ عوامل‌ توصيه‌ شده‌ است‌. امّا اين‌ عوامل‌ به‌ غير از عامل‌ هشتم‌، فقط‌ سدّ محكمي‌ در برابر تجاوز غرايز هستند از طوفاني‌ شدن‌ غرايز جلوگيري‌ مي‌كنند ولي‌ اگر غرايز آدمي‌ طوفاني‌ شد، قدرت‌ مقاومت‌ اين‌ عوامل‌ كاهش‌ خواهد يافت‌، مثلاً تا زماني‌ كه‌ غريزه جنسي‌ در حالت‌ عادي‌ است‌ عقل‌، علم‌، وجدان‌، تربيت‌، قانون‌، نظارت‌ ملّي‌ و ايمان‌ عقلي‌ براي‌ تعديل‌ آن‌ كارساز است‌ ولي‌ اگر اين‌ غريزه‌ به‌ دلايل‌ مختلف‌، تحريك‌ گرديد و به‌ درجه هيجان‌ و حالت‌ طوفاني‌ رسيد، هيچ‌ يك‌ از اين‌ عوامل‌، به‌ غير از ايمان‌ قلبي‌، قدرت‌ كنترل‌ آن‌ را ندارد.

    از اينرو قرآن‌ كريم‌ نيز در قصه حضرت‌ يوسف«سلام‌الله‌علیه»با اشاره‌ به‌ همين‌ عامل‌ اساسي‌ مي‌فرمايد:

    «وَ لَقَدْ هَمَّت‌ْ بِهِ‌ وَ هَم‌َّ بها لَولا اَن‌ْ رَأي‌ بُرْهان‌َ رَبِّهِ‌».[6]

    «آن‌ زن‌ قصد او كرد، و او نيز اگر برهان‌ پروردگار خويش‌ را نمي‌ديد قصد وي‌ مي‌نمود».

    و در حقيقت‌، اين‌ عامل‌ ايمان‌ قلبي‌ است‌ كه‌ موجب‌ مي‌شود تا انسان‌ پاكدامني‌ چون‌ حضرت‌ يوسف «سلام‌الله‌علیه» مشكلاتي‌ مانند زندان‌ و شكنجه‌ و از دست‌ دادن‌ موقعيتهاي‌ ظاهري‌ اجتماعي‌ و دنيايي‌ را بر خويش‌ هموار كند امّا به‌ گناه‌ و نافرماني‌ خداوند متعال‌ آلوده‌ نشود:

    «قال‌َ رَب‌ِّ السِّجْن‌ُ اَحَب‌ُّ اِلَي‌َّ مِمّا يَدْعُونَني‌ اِلَيْهِ‌ وَ اِلاّ تَصْرِف‌ْ عَنّي‌ كَيْدَهُن‌َّ اَصْب‌ُ اِلَيْهن‌َّ وَ اَكُن‌ْ مِن‌َ الْجاهلين‌َ».[7]

    «(يوسف‌) گفت‌: پروردگارا زندان‌ نزد من‌ محبوبتر است‌ از آنچه‌ اينها مرا به‌ سوي‌ آن‌ مي‌خوانند و اگر مكر و نيرنگ‌ آنها را از من‌ باز نگرداني‌، به‌ سوي‌ آنان‌ متمايل‌ خواهم‌ شد و از جاهلان‌ خواهم‌ بود».

    با اين‌ توضيح‌، معلوم‌ مي‌شود كه‌ لازم‌ است‌ انسان‌ در برابر غرايز و در مبارزه‌ با شيطان‌ دروني‌ و بيروني‌ و در مقابل‌ شيطان‌ انسي‌ و جنّي‌ مسلّح‌ به‌ سلاح‌ ايمان‌ شود تا بتواند در موقع‌ تحريك‌ غرايز و طوفاني‌ شدن‌ آنها، خود را از سقوط‌ در ورطه هلاكت‌ حفظ‌ نمايد.

    بنابراين‌ براي‌ دست‌ يافتن‌ به‌ عامل‌ «ايمان‌ قلبي‌» يا به‌ تعبير ديگر عنصر «معرفت‌»، ابتدا بايد در جهت‌ تفحّص‌ و شناخت‌ درست‌ دين‌ تلاش‌ كرد تا در نتيجه‌ به‌ سلاح‌ ايمان‌ قلبي‌ مجهّز گرديد. به‌ بيان‌ ديگر، راه‌ رسيدن‌ به‌ «ايمان‌ قلبي‌» از «ايمان‌ عقلي‌» مي‌گذرد و ايمان‌ عقلي‌ همان‌ اعتقاد علمي‌ و استدلالي‌ به‌ اصول‌ دين‌ يعني‌ مبدأ و معاد و نبوت‌ و امامت‌ است‌ و در حقيقت‌ ايمان‌ عقلي‌، آنگاه‌ كاربرد خود را در صحنه زندگي‌ فردي‌ و اجتماعي‌ آدمي‌، ظاهر خواهد كرد كه‌ در قلب‌ انسان‌ نيز رسوخ‌ پيدا كند:

    «قالَتِ‌ الاَعْراب‌ُ ءامَنّا قُل‌ْ لَم‌ْ تُؤْمِنُوا وَ لكِن‌ْ قُولُوا اَسْلَمْنا وَ لَمّا يَدْخُلِ‌ الاْيمان‌ُ في‌ قُلُوبِكُم‌ْ».[8]

    «عربهاي‌ باديه‌ نشين‌ گفتند: ايمان‌ آورديم‌، بگو شما ايمان‌ نياورده‌ايد ولي‌ بگوييد اسلام‌ آورده‌ايم‌، امّا هنوز ايمان‌ وارد قلب‌ شما نشده‌ است‌».

    اگر، ايمان‌ به‌ قلب‌ انسان‌ رسوخ‌ پيدا كرد، آنگاه‌ «دانستنيهای» آدمي‌ تبديل‌ به‌ «يافتنيها» خواهد شد و وي‌ به‌ مرحله يقين‌ نائل‌ خواهد گرديد:

    «وَ اعْبُدْ رَبَّك‌َ حَتّي‌ يَأتِيَك‌َ الْيَقين‌ُ».[9]

    «و پروردگارت‌ را عبادت‌ كن‌ تا يقين‌، تو را فرا رسد».

    البته‌ «ايمان‌ قلبي‌»، خود داراي‌ مراحل‌ و درجات‌ سه‌گانه «علم‌ اليقين‌»، «عين‌ اليقين‌» و «حق‌ اليقين‌» است‌ كه‌ دستيابي‌ به‌ اين‌ درجات‌، موجب‌ نيل‌ به‌ مرتبه عاليه «لقاء» خواهد شد كه‌ در اين‌ صورت‌، آدمي‌ به‌ برخي‌ از مراحل‌ عصمت‌ نيز خواهد رسيد. (توضيح‌ اين‌ مسائل‌ در محل‌ خود و از جمله‌ در همان‌ كتاب‌ «عوامل‌ كنترل‌ غرايز» آمده‌ است‌).

    از پيشگاه‌ خداوند متعال‌، توفيق‌ دست‌ يافتن‌ به‌ اين‌ نيروي‌ متعالي‌ را براي‌ خود و ديگران‌ بويژه‌ براي‌ نسل‌ عزيز جوان‌ مسئلت‌ کرده و در سلسله جلسات بحث اعتقادات در مورد شرح و تفصیل اصول دین صحبت خواهم کرد . 

    =================

    پی‌نوشت‌ها

    1- اصول‌ كافي‌، ج 1‌ ، ص ‌78 ، كتاب‌ توحيد، باب‌1، ذيل‌ ح‌2.

    2- اصول‌ كافي‌، ج 1‌ ، ص ‌78 ، كتاب‌ توحيد، باب‌1، ذيل‌ ح‌3.

    3- فصلت‌/52.

    4- قیامة / 5.

    5- انفال‌/22.

    6ـ يوسف‌/24.

    7- ـ يوسف/33.

    8- حجرات/14.

    9- ـ حجر / 99.

    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365