جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۱۰ فروردين


 
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت مرحوم آيت‌الله نمازى«رضوان‌الله‌علیه»
  • پيام تسليت در پى حادثه تروريستى در شهر كرمان
  • اطّلاعیّه

  • -->

    فضائل و رذائل اخلاقی/رذیلت دوّم/ شرک

    اين صفت ناپسند، از زشت‌ترين رذايل است، بلكه هيچ صفت ناپسندي حتي كفر و الحاد به پستي آن نيست، زيرا كفر، ستم ملحد بر نفس خويش است، اما «ظلم عظيم» ظلم به خداي متعال و قائل شدن مقام خدايي براي چيزهايي نظير سنگ، درخت، انسان ناتوان و حتي حيوان است. مقام خداوند والاست و از آنچه شرك‌پيشگان مي‌گويند، مبراست. از اين رو، خدا، شرك را «ظلم عظيم» خوانده است. خداي متعال مي‌‌فرمايد:

    (و اذ قال لقمان لابنه و هو يعظه يا بني لا تشرك بالله ان الشرك لظلم عظيم.) [1]

    و آن هنگام، لقمان در مقام اندرز به پسرش گفت: پسرم به خدا شرك مورز كه ستمي بزرگ است.

    اين صفت ناپسند، زمينة آمرزش را از بين مي‌برد و هر كس مشرك بميرد، خدا، او را نمي‌آمرزد و دليلش، چنان كه از قرآن فهميده مي‌شود، عدم قابليت اوست. خداي متعال مي‌فرمايد:

    (ان الله لا يغفر ان يشرك به و يغفر ما دون ذلك لمن يشاء ...) [2]

    همانا خدا از شرك ورزيدن به او در نمي‌گذرد و بجز شرك، هر گناه ديگري را براي هر كس كه بخواهد مي‌بخشد.

    به طور خلاصه، فرد مشرك از همه چيز ساقط است. خداي متعال مي‌فرمايد:

    (... و من يشرك بالله فكانما خر من السماء فتخطفه الطير او تهوي به الريح في مكان سحيق.) [3]

    ... و هر كس به خدا شرك ورزد، مانند آن است كه از آسمان درافتد و مرغان، بدنش را با منقار بربايند يا بادي تند او را به مكاني دور در افكند.

    انصافاً كسي كه براي چيزهايي نظير سنگ، درخت، انسان و حيوان و حتي شيطان، مقام خدمايي قائل مي‌شود، بايد از بين برود.

    (... و قاتلوا المشركين كافه ...) [4]

    ... با تمامي مشركان كارزار كنيد ...

    (... انما المشركون نجس ...) [5]

    ... همانا مشركان نجس مي‌باشند ...

    (... و لئن اشركت ليحبطن عملك ...) [6]

    ... اگر شرك بورزي، بي‌ترديد عملت را نابد مي‌كند.

    خداي متعال مي‌فرمايد:

    (يا ايها الناس ضرب مثل فاستمعوا له ان الذين تدعون من دون الله لن يخلقوا ذباباً و لو اجتمعوا له و ان يسلبهم الذباب شيئاً لا يستنقذوه منه ضعف الطالب و المطلوب. ما قدروا الله حق قدره ان الله لقوي عزيز.) [7]

    اي مردم، به اين مثل گوش فرا داريد: هر چه را جز خدا، معبود خود مي‌خوانيد، هرگز نخواهند توانست مگسي بيافرينند، هر چند جملگي براي آن گرد آيند. و اگر مگس، چيزي از آنها بگيرد، قدرت بازستادن آن را ندارند، طالب و مطلوب هر دو ناتوانند. قدر خدا را چنان كه شايسته و در خور اوست، نشناختند، همانا خدا توانا و مقتدر است.

    اين آية شريفه به خصوص (ما قدروا الله حق قدره) اولاً، پستي و زشتي رذيلة شرك را بيان مي‌دارد و ثانياً، حق را ثابت مي‌كند، زيرا به مشرك گفته مي‌شود:

    (قتل الانسان ما اكفره.) [8]

    مرگ بر انسان كه چقدر كافر است.

    هيچ ناسپاسي و كفراني بالاتر، بزرگتر و شديدتر از شرك نيست كه مخلوق را همتاي ذات يگانه‌اي بشمارند، كه تمام صفات جمال و جلال در او جمع است.

    (سبحان الله عما يقول المشركون.)

    ناگفته نماند كه شرك نيز همانند توحيد، داراي اقسامي است كه همة آنها مذموم و ناپسند است و چون دربارة توحيد به تفصيل سخن گفتيم، در اينجا نيازي به توضيح بيشتر و افزونتر نمي‌بينيم، از اين رو بحث را با تذكراتي چند به پايان مي‌بريم.

    خداوند متعال، هواي نفس را مانند بتها، از جمله معبودهاي انسان شمرده و اطاعت از آنها را نهي كرده است و مي‌فرمايد:

    (افرءيت من اتخذ الهه هويه ...)[9]

    آيا مي‌بيني آن كس را كه هواي نفسش را خداوندِ خويش قرار داده است.

    از نظر خداپرستان، بين انسانهاي بدوي و ناداني كه عضو جنسي را معبود خويش قرار مي‌دادند، با بندگان شهوت جنسي، فرقي نيست، اين امر در هر دو صورت، شرك است. يكي از آن دو، نزد عامة مردم و ديگري نزد خواص، شرك به شمار مي‌آيد. به همين ترتي، بين كسي كه شيطان را به خدايي برگزيده و كسي كه تابع اوست، فرقي نيست. از اين رو، قرآن پيروي از شيطان را بندگي شيطان شمرده است و مي‌فرمايد:

    (الم اعهد اليكم يا بني آدم ان لا تعبدوا الشيطان ...) [10]

    اين فرزندان آدم! آيا از شما پيمان نگرفتم كه شيطان را نپرستيد ...

    همچنين فرقي نيست بين كسي كه بعضي از ستارگان را معبود خويش قرار داده و آنها را در زندگيش مؤثر مي‌انگارد، با كسي كه عقل و نيرنگ خود را در زندگيش مؤثر مي‌شمرد و مدار زندگيش بر فريب و نيرنگ مي‌چرخد و همچنين با كسي كه فرد ديگري را در رسيدن خود به رياست مؤثر مي‌داند و به چاپلوسي او زبان مي‌آلايد و ...

    از آلايش شرك كه رهايي از آن، نهايت دشواري است، به خدا پناه مي‌بريم. در پايان، برخي از آيات را براي تكميل بحث بيان مي‌كنيم.

    آياتي دربارة شرك

    (و لا تدع من دون الله ما لا ينفعك و لا يضرك فان فعلت فانك اذاً من الظالمين.)[11]

    جز خدا هيچ كس را مخوان كه نه به تو سودي رساند و نه زياني، پس اگر چنين كردي، آنگاه به يقين از ستمكاران خواهي بود.

    (قل من رب السماوات و الارض قل الله قل افاتخدتم من دونه اولياء لا يملكون لانفسهم نفعاً و لا ضراً قل هل يستوي الاعمي و البصير ام هل تستوي الظلمات و النور ام جعلوا لله شركاء خلقوا كخلقه فتشابه الخلق عليهم ...)[12]

    بگو كيست پروردگار آسمانها و زمين؟ بگو خداست. بگو آيا او را واگذاشته و اوليا و دوستاني براي خود برگزيده‌اند كه صاحب سود و زيان خويش هم، نيستند؟ بگو آيا نابينا و بينا يكسانند؟ يا تاريكيها و نور برابرند؟ يا شريكاني براي خدا قرار دادند كه همچون خدا چيزي آفريدند، پس آنگاه بر مشركان، آفرينندگي خدا مشتبه گرديد ...

    (لو كان فيهما الهه الا الله لفسدتا ...)[13]

    اگر در آسمان و زمين، خداياني جز خداي يگانه بودند، زمين و آسمان تباه مي‌شد.

    (و من اضل ممن يدعوا من دون الله من لا يستجيب له الي يوم القيامه و هم عن دعائهم غافلون.) [14]

    و كيست گمراهتر از آن كه جز خدا، كسي را بپرستد كه در قيامت [حاجت] او را اجابت نتواند كرد و آن معبودها از اينكه ايشان آنها را مي‌خوانند بي‌خبرند.

    (انما تعبدون من دون الله اوثاناً و تخلقون افكاً ان الذين تعبدون من دون الله لا يملكون لكم رزقاً فابتغوا عند الله الرزق و اعبدوه و اشكروا له اليه ترجعون.) [15]

    بي‌شك هر چه بجز خدا مي‌پرستيد، بتهايي هستند كه خود به دروغ ساخته‌ايد. همانا هيچ يك از آنها كه جز خدا مي‌پرستيد، مالك روزي شما نيستند، پس روزي را از خدا بخواهيد و او را بپرستيد و شكرگزار باشيد، كه به سويش باز مي‌گرديد.

    (ام اتخذوا من دون الله شفعاء قل اولو كانوا لا يملكون شيئاً و لا يعقلون.) [16]

    آيا سواي خدا، شفعياني اختيار كردند؟ بگو: حتي اگر آن شفيعان، قدرت به كاري نداشته باشند و چيزي را درنيابند؟

    (ما اتخذ الله من ولد و ما كان معه من الله اذاً لذهب كل اله بما خلق و لعلا بعضهم علي بعض سبحان الله عما يصفون.) [17]

    خدا هيچ فرزندي نگرفت و خداي ديگري شريك او نيست. چه، در آن صورت هر خدايي به مخلوق خود روي مي‌آورد و بعضي از خدايان بر بعضي ديگر برتري مي‌يافتند. خدا از آنچه مي‌گويند منزه است.

    (و اتخذوا من دونه الهه لا يخلقون شيئاً و هم يخلقون و لا يملكون لانفسهم ضراً و لا نفعاً و لا يملكون موتاً و لا حياه و لا نشوراً.) [18]

    خداياني جز خداوند را معبود خويش قرار دادند كه هيچ چيز نيافريده‌اند و خود نيز آفريده شده‌اند و مالك سود و زيان خويش نيستند و قدرت و اختياري در مرگ و زندگي و برانگيخته شدن پس از مرگ ندارند.

    (... ذلكم الله ربكم له الملك و الذين تدعون من دون ما يملكون من قطمير. ان تدعوهم لا يسمعوا دعاءكم و لو سمعوا ما استجابوا لكم ...) [19]

    اين خدايي است كه پروردگار شماست و فرمانروايي تنها از آن اوست و جز او، كساني كه به خدايي مي‌خوانيد، مالك پوستة خرمايي هم نيستند. اگر آن معبودها را بخوانيد، نمي‌شنوند و اگر هم مي‌شنيدند، پاسخ شما را نمي‌دادند ...

    (... لا تسجدوا للشمس و لا للقمر و سجدوا لله الذي خلقهن ان كنتم اياه تعبدون.) [20]

    ... به خورشيد و ماه سجده نكنيد و به خدايي سجده كنيد كه آنها را آفريده، اگر به حقيقت او را مي‌پرستيد.

    (ايشركون ما لا يخلق شيئاً و هم يخلقون. و لا يستطيعون لهم نصراً و لا انفسهم ينصرون. و ان تدعوهم الي الهدي لا يتبعوكم سواء عليكم ادعوتموهم ام انتم صامتون. ان الذين تدعون من دون الله عباد امثالكم فادعوهم فليستجيبوا لكم ان كنتم صادقين. الهم ارجل يمشون بها ام لهم ايد يبطشون بها ام لهم اعين يبصرون بها ام لهم اذان يسمعون بها قل ادعوا شركاءكم ثم كيدون فلا تنظرون.) [21]

    آيا معبودهايي را شريك خدا قرار مي‌دهد كه هيچ چيز را نيافريده و خود آفريده شده‌اند؛ نه توان ياري آن بندگان را دارند و نه خود را ياري توانند كرد؟ و اگر كافران را به هدايت بخوانيد، از شما پيروي نمي‌كنند. براي آنان يكسان است كه دعوتشان كنيد يا خاموش باشيد. غير خدا، آن كس را كه شما [به خدايي] مي‌خوانيد، بندگاني همانند شما هستند. اگر راست مي‌گوييد آنان را بخوانيد، تا شما را اجابت كنند. آيا آنها پايي دارند كه با آن راه بروند، و يا دستهايي كه با آن اعمال قدرت كنند، يا چشماني كه با آن ببينند، يا گوشهايي كه با آن بشوند؟ آنها را كه شريك من قرار داده‌ايد، بخوانيد، سپس حيلة خود را عليه من به كار گيريد و مرا مهلت ندهيد.

    (و اذا مس الانسان ضر دعا ربه منيباً اليه ثم اذا خوله نعمه منه نسي ما كان يدعوا اليه من قبل و جعل لله انداداً ليضل عن سبيله قل تمتع بكفرك قليلاً انك من اصحاب النار.) [22]

    و آنگاه كه براي انسان، سختي و گرفتاري پيش مي‌آيد، با توجه و انابه به سوي پروردگار مي‌‌رود و چون [خدا] به او نعمت عطا كند، خدايي را كه پيش از اين مي‌خواند، فراموش مي‌كند و براي خدا شريكاني قرار مي‌دهد تا [مردم را] از راه او گمراه سازد. بگو كمتر در كفر خويش خشنود و آسوده باش كه به يقين از اهل دوزخ هستي.



    [1]. لقمان / 13.

    [2]. نسا / 48.

    [3]. حج / 31.

    [4]. توبه / 36.

    [5]. توبه / 28.

    [6]. زمر / 65.

    [7]. حج / 73ـ74.

    [8]. عبس / 17.

    [9].جاثيه / 23.

    [10]. يس / 60.

    [11]. يونس / 106.

    [12]. رعد / 16.

    [13]. انبيا / 22.

    [14]. احقاف / 5.

    [15]. عنكبوت / 17.

    [16]. زمر / 43.

    [17]. مؤمنون / 91.

    [18]. فرقان / 3.

    [19]. فاطر / 13ـ14.

    [20]. فصلت / 37.

    [21]. اعراف / 191ـ195.

    [22]. زمر / 8.

    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365