دعا، يك
استفاده ديگري هم دارد كه براي دنياي ما هم خوب است. اگر انسان غم و غصّهاش را در
دل بگذارد عقده ميشود. بسياري از اين جنايتكارها مثل حجّاج بن يوسف ثقفي، چنگيز و
امثال آنها از نظر رواني عقدهاي بودند. اغلب زنهاي پرخاشگر و يا زنهايي كه نميتوانند
شوهرداري بكنند، عقدهاي هستند. عقده از آنجا شروع ميشود كه غم و غصّه از ضمير
آگاه به ضمير ناآگاه برود. از اين رو روانشناسها ميگويند: اگر غصّهاي داري، به
كسي كه امين ميداني بگو. زن به شوهرش و شوهر به زنش بگويد.
بسياري
از اختلافهاي خانوادگي از همين جا سرچشمه ميگيرد. مطلبي در دل دارند و به همديگر
نميگويند. به جاي اينكه در دل نگهداري، برو و درد دلت را به او بگو. بگو اين
گِلِه را از تو دارم. اگر در دل گذاشتي برايت عقده ميشود. عقده، ضعف اعصاب ميآورد
و ضعف اعصاب بدبختيها را به دنبال دارد.
از اين
جهت روانپزشكان دلسوز، مدّتهاي طولاني با آدمهاي افسرده، با مبتلايان به ضعف اعصاب
صحبت ميكنند و بالاخره با حرف زدن و حرف كشيدن، بيمار را خوب ميكنند.
راز و
نياز با خدا، يعني درد دل كردن با يك امين آن هم اميني مثل خدا؛ با قدرتمندي مثل
خدا؛ با فرد رؤوف و مهرباني مثل خدا. چه كسي از خدا مهربانتر؟ چه كسي از خدا امينتر
و رازدارتر؟ دعا و راز و نياز با خدا، در واقع درد دل با خدا است؛ ولو صلاح نباشد
دعاي شما مستجاب بشود، اما دل شما خالي ميشود. به قول عوام، سبك ميشوي. از اين
جهت كساني كه شبهاي احياء حالي پيدا ميكنند، به هنگام بيرون رفتن ازجلسه احساس
آرامش و سبك شدن ميكنند. احساس نشاط دارند. آن گريهها، آن خدا خدا گفتنها،
برايشان آرامش آورده است.