مسئله 1:
يكى از مهلكات كه مفاسدى بر آن مترتّب مىشود و غالباً گناهانى را در بر دارد،
وسواس است، و چون وسوسه براى وسواسى يك رذيله است از نظر ما حرام و مبارزه با آن
از اوجب واجبات است، و فرقى نيست كه در طهارت و نجاست باشد يا در عبادات، در
اعتقادات باشد يا در اعمال، در حقّ اللَّه باشد يا در حقّ النّاس، در كارهاى عبادى
باشد يا در كارهاى اجتماعى.
و خلاصه
كلام اينكه حالت افراطگرى و وسواسى در هر چه باشد، حرام و بايد با آن مبارزه شود
تا ريشهكن شود، و علامت آن اين است كه زياد شك كند و يا زود يقين كند و از متعارف
مردم در شك و يقين بيرون باشد، و همين مقدار كه از حالت متوسّط كه در ميان مردم در
كارها متعارف است بيرون رفت و حالت افراط يا تفريط در كارها پيدا كرد، وسواسى است
و بايد دست از آن حالت بر دارد، و بر طبق آن حالت عمل نكند.
مسئله 2: براى رفع
اين رذيله چارهاى نيست جز بىاعتنايى به شك بلكه به يقين، و عمل كردن به آنچه بر
نفع اوست و به آنچه متعارف ميان مردم است.
مثلاً وسواسى در طهارت و نجاست اگر شك كرد بلكه يقين كرد كه
از زمين متنجّس يا از عين نجس به او ترشح شده است، اعتنا نكند، و وسواسى در نماز
اگر شك يا يقين كرد كلمهاى را غلط گفته و يا چيزى را كم يا زياد كرده است، اعتنا
نكند، و وسواسى در حقّ النّاس اگر شك كرد كه مديون كسى است يا دين خود را ادا
نكرده است، اعتنا نكند و وسواسى در كارهاى اجتماعى اگر نمىتواند تصميم بگيرد،
فوراً يك طرف را انتخاب كند و به شك خود بلكه به يقين خود عمل نكند.
مسئله 3: متنجّس براى افراد وسواسى متنجّس نيست، بنابراين
مثل گِلها و آبهاى در كوچه و برفهاى چند روز مانده در كوچهها، گرچه يقين داشته
باشد كه برخورد با نجاست نموده است، براى او پاك است و مىتواند با همان گِلها و
با همان كفشها كه به مستراح رفته است به مسجد برود، و با همان گِلها كه ترشح به
لباس يا بدن او كرده است نماز بخواند، و با افراد لاابالى در طهارت و نجاست، گرچه
يقين داشته باشد كه آنها نجس هستند، معاشرت كند و از غذاهاى آنها بخورد و حرام است
كه بعداً دست و دهان خود را آب بكشد.
مسئله 4 :براى وسواسى حرام است در چيزهايى كه
وسوسه او مربوط به آنها است دقت نمايد، بلكه لازم است بدون فكر و بدون تجسّس و
بدون تفحّص عمل كند، و به عبارت ديگر چنانكه گفته شد با بىاعتنايى كامل برخورد با
اين چيزها كند تا به گفته امام صادق«سلام الله علیه» شيطان دست از او بردارد.