عنوان: حكم گذاشتن سقف روی پی همسايه
شرح:

اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم بسم اللّه الرحمن الرحيم رب اشرح لی صدری و يسر لی امری واحلل عقدة من لسانی يفقهوا قولی.

در مسأله قبلی گفته شد اگر روی ديوار كسی بنائی بشود اگر بدون اجازه باشد بايد آن را رفع بكند يا اجازه بگيرد وآن صاحب ديوار می تواند آن جا را خراب بكند و يا ارش بگيرد، پول برای بقاء.

و اما اگر با اجازه باشد در مسئله قول بود و ما انتخاب كرديم، اين كه اين اجازه تأبيديه است و ديگر حق برگشت ندارد و اين كه گفته شده است نظير اين اجازه هم باقی است و معنا ندارد برگشت از اين اجازه و مثال هم زديم. گفتيم مثل كسی كه اجازه بدهد ميّتی در ملك او دفن بشود . بخواهد بعد بگويد نه، عاريه است و می تواند برگردد، می تواند آنجا را خراب بكند كه صاحب جواهر فرموده اند گفتيم وجهی ندارد و گفتيم اين يك اجازه است و معنای اجازه اين است كه نا اين سقف باقی است مسلم درست نيست. يا مثلأ الآن رسم است به عنوان رفاقت خانه اش را در بانك رهن می گذارد و ديگری پول می گيرد، حالا اين در وسط كار بخواهد بگويد كه من خانه ام را می خواهم، برو از رهن بيرون بياور، از بانك بيرون بياور، مسلم جايز نيست. برای اينكه  خانه اش را رهن بگذارد يك نحو اجازه است، اجازه اينجوری اجازه يك ساله، اجازه دو ساله و بخواهد از اجازه اش برگردد گفتيم جايز نيست اين خلاصه حق بود تا اينجا.

ولی اگر اين اجازه اجازة بالعوض شد  و اجازة بالعوض ديگر يك معنای ديگر پيدا می كند وآن اين است كه اگر مثلأ بگويد من سقف می زنم روی ديوار تو و يك ميليون هم به تو می دهم خب اين يا می شود مالك اگر بيع بكند، يا می شود ذی حق اگر حق سقف گذاشتن را بدهد، ملك نكند، حق بدهد می شود ذی حق و معلوم است كه ديگر  نمی تواند برگردد برای اينكه بيع باشد لازم است، صلح باشد، لازم است هبه باشد،لازم است هبة معوضه است و لازم است بنابراين حرفهای بحث قبل آنجاست كه اجازة بلاعوض باشد واما اگر اجازة معوضه شد ديگر برمی گردد به يكی از عقود يا خودش يك عقد مستقل لازمی است و اين ديوار ديگر مالك ديوار است و مثل ديوار مشترك و يا ذی الحق می شود روی اين ديوار و ديگر او بخواهد از اجازه اش برگردد، مسلم

نمی شود. اين هم مسئله دوم مسئله سوم اين است كه اگر اين سقف خراب شد يا خراب كرد، اين خانه سقفش روی ديوار آن آقا بوده حالا خانه را خراب كرد می خواهد دو دفعه بسازد يا اينكه ديوار خراب شد ديواری كه ديواری كه اين سقف روی آن بود و مال كس ديگر بود اين ديوار خراب شد حالا ديوار را آن ساخته است و اين هم می خواهد دو دفعه تير آن را يا خود اتاق را روی آن بگذارد آيا می تواند يا نه؟

مشهور در ميان اصحاب گفته اند نه. چون ديگر قضيه سالبه به انتفاءموضوع شده واين اجازه بوده اما اجازه ديگر موضوع ندارد وقتی كه سقف خراب شد، ديوار خراب شد ديگر موضوعی برای اجازه باقی نمی ماند بنابراين اگر بخواهد دو دفعه طاق بزند، دو دفعه تير آهن بگذارد احتياج به اجازة جديد دارد مشهور اين جور گفته اند.

در مقابل شيخ طوسي« رضوان اللّه تعالي عليه» فرموده اند: اين حق دارد باز هم اين سقف را روی آن ديوار مشترك بگذارد، ديواری كه اول طاق را زده بود. حالا هم باز حق دارد كه اين تير آهن را بگذارد، اين سقف را بزند.

آنها را گفته اند به طور مطلق فرموده اند مرحوم شيخ طوسی هم فرموده به طور مطلق فرموده ولی معلوم است اگر آن ديوار را خريده، صلح و  مصالحه اي شده اگر آن حقي روي آن ديوار پيدا كرده اين مسئله مشكل است انسان بگويد كه اگر آن ديوار را ساخت اين آقا حق دارد دو دفعه تير آهن را روي اين ديوار بگذارد براي اين كه آنچه مالك بود ياحق روي آن داشت ديواري بود كه خراب شد مثل اينكه ديوار خانه اش خراب شد. همين طور كه سقف خانه اش خراب شد حالا هم ديوار خراب شد خب حالا كه ديوار خانه اش خراب شد مثل اينكه سقف خانه اش خراب شد. به عبارت ديگر اين  ديوار مشترك بود ديگر بالاتر از اين كه نيست، حالا ديوار مشترك خراب شد حالا كه خراب شد خب ديگر هم از آن ملك رفته، هم از ملك آن رفته. حالا صاحب ديوار دو دفعه ديوارش را مي سازد بگوييم اين آقا حق دارد دو دفعه تير سقف خانه را بگذارد روي آن ديوار ، ظاهراً وجه ندارد. لذا اينجا مشهورگفته اند اجازۀ مستأنف،اگر اجازۀ دو دفعه بگيرد مثل اين كه با هم بسازند خب خيلي خوب. يك ديوار مشتركي بوده خراب شده حالا يك نفر اين ديوار را ساخت با اجازه خب اين ديوار مي شود مال آن، ديگر آن ديگري حق ندارد به اين ديوار مشترك. يك دفعه دو تا با هم مي سازند. يك دفعه يك كدام مي سازد و به ديگري هم اجازه مي دهد كه روي اين ديوار من سقف بزن. خب اينها خوب است.

حرف ما اينها هيچ كدام نيست، حرف من اين است كه ديواري كه اغين آقا حق داشته، خريده،   صلح كرده، كه سقف اين خانه روي اين ديوار باشد حالا ديوار خراب شد. خواه ناخواه سقف خانه هم خراب شد خب سقف خانه خراب شد از ملك او رفته، ديوار خراب شد از ملك هر دو رفته، هم از ملك آن صاحب ديوار رفته، هم از ملك آن كسي كه حقي خريده كه پي بگذارد روي آن، سقف بگذارد روي آن، تير آهن بگذارد روي آن خب حالا چه؟ حالا يك دفعه يك اجازة مستأنف مي گيرد يعني هر دو ديوار را با هم مي سازنند. ديگر بهتر   مي شود خب هر دو حق دارند، يك دفعه آن آقا ديوار خانه اش را مي سازد. حالا مابگوييم ديوار خانه را كه ساخت اين آقا حق دارد، چون اول حق داشته، خالا هم حق دارد اين تير را بگذارد دو دفعه روي ديوار، سقف را بزند روي اين ديوار ظاهراً وجهي پيدا نمي كند.

-آن اجازة تأبيديه، اين اجازه باقي است تا هر وقتي كه ديوار هست-اما حالا فرض اين است كه ديوار خراب شده خب از ملك هر دو رفته است ديگر ديوار كه خراب شد، سقف خراب شد خب ديگر خواه ناخواه از ملك هر دو رفته است حالا اين ديوار را آن صاحب ديوار ساخت خب ملك اوست. خب ما بخواهيم بگوييم كه اين آقا مي تواند تير سقف خانه اش را، خود سقف را روي اين ديوار بزند چرا؟ چون كه اول حق داشت مي گوييم حق كه رفت از بين ولو بيع هم باشد، معاوضه هم باشد حق رفت از بين، چنانچه طاق رفت از بين، حق روي اين ديوار هم رفت از بين پس يك اجازة مستأنف     مي خواهد پس بايد بخرد دودفعه كه خوب است.

آن صورتهاي قبل اين بود كه ديوار ابقي است اگر ديوار باقي باشد گفتيم كه اجازۀ تأئيديه است اين هميشه تا اين ديوار باقي است تا اين سقف باقي استاي بايد دست از اجازه اش برندارد.

بحث الآن ما اين است كه اين اجازه گرفته حتي خريد آن ديوار مشترك را اما حالا ديوار مشترك خراب شد خب سقف هم خراب شد، سقف خراب شده از جيب اين آقا رفته، ديوار خراب شده از جيب هر دو رفته مثل ديوار مشترك كه خراب بشود از جيب هر دو مي رود ديگر، اينجا هم ديوار خراب شد از صاحب خانه خراب شد و آن حقي هم كه روي آن ديوار بود ديگر خواه ناخواه از بين رفت حالا اگر با همين ديوار را ساختند مي شود مشترك خب حق دارد با اجازه سقف را بزند، اگر هم اجازه نداد ديگر نمي تواند سقف را بزند يك اجازه جديد مي خواهد و بايد اجازه جديد بگيرد و الا تير را نمي تواند روي آن ديوار بگذارد، سقف را نمي تواند روي آن ديوار بگذارد. زمين را واگذار نكرده فرض ما ديوار است.

حالا حرف ديگر مي آيد جلو. اگر اين صاحب ديوار، ديوار را خراب كرد، اين غير از آن مسئله مي شود يك دفعه ديوار خراب شد، سقف هم خراب شد خيلي خوب اما يك دفعه صاحب ديوار، ديوار را خراب مي كند اين فرق مي كند اين حتي آن سقفي را هم كه روي ديوار بوده و خراب شده اين آقا بايد جبران بكند براي اين كه قاعده لا ضرر حتي قاعدة « لا يجوز لا حدان يتصرف في مال الغير» اين تصرف كرده ، خراب كرده يك ديواري كه مال خودش بوده و ديگري هم حق روي اين ديوار را داشته ،ديوار را خراب كرد خب بايد بسازد، ديوار را هم بايد بسازد اگرهم صاحب ديوار خراب كرد هم بايد ديوار را بسازد هم بايد سقفي را كه روي اين ديوار از همسايه است آن را هم بسازد. چرا؟ براي اينكه تصرف در مال مردم كرده و غاصب است و «يؤخذ باشد الاحوال» هذا كله اگر با عوض باشد. و اما اگر اجازه باشد- نه خريد و فروش-اجازه داده اين سقف را روي اين ديوار بزند خب حالا كه اجازه داده اين سقف خراب شد و حالا كه سقف خراب شد بخواهيم بگوييم كه اجازه باقي است اين است كه مشهور مي گويند نه اجازه ديگر باقي نيست، سالبه به انتفاء موضوع شده، آن تير را گذاشته براي اين كه سقف بزند، سقف حالا خراب شد ديگر اجازه، جديد مي خواهد. براي اينكه حقي آن آقا روي آن ندارد. روي آن اجازه و اجازه براي چه بوده؟ ديوار باقي باشد تا او تير آهن روي آن بگذارد يا سقف را بزند، اجازه روي اين بوده، تير را بگذارد، سقف را بزند حالا سقف خراب شد، ديوار خراب شد. حالا دو دفعه بخواهيم بگوييم حق دارد، اگر آن را خراب كرد، چنانچه اگر خودش ديوار را خراب كرد عمداً ديوار را خراب كرد بگوييم كه اين حق را دارد دو دفعه تير را بگذارد خب اين مشكل مي شود ديگر همين است كه مشهور  مي گويند، مرحوم شهيد ادعاي اجماع هم   مي كنداگر اجازه داده خب بگوييد اجازه تأبيديه تا اين سقف باقي باشد تا ديوار باقي باشد و اما اگر ديوار خراب شد، ديوار را خراب كرد يا سقف خراب شد يا سقف را خراب كرد دو دفعه بخواهد اين تير را بگذارد، سقف را بزند يك اجازه جديد مي خواهد علي الظاهر درست است ديگر.

به عبارت ديگر اين جور مي شود تا اين ديوار باقي است اين اجازه هم هست، تا اين سقف باقي است-اجازۀ تأبيديه به معنايش اين است-   اين اجازه هم هست حق ندارد از اجازه اش برگردد و اما اگر خراب شد، خب اگر خراب شد اجازه چه داده بود؟ روي ديوار، ديگر ديوار سالبه به انتفاء موضوع شد يااجازه چه داده بود؟ اين سقف تا باقي است تير آن روي ديوار من باشد خب سقف اگر خراب شد اجازه سالبه به انتفاء موضوع است اگر بخواهد دو دفعه اين كار را بكنداجاز مستأنف مي خواهدو ظاهراً قوم هم كه ادعاي اجماع هم روي آن شده فرموده اند اجازة مستأنف مي خواهد آنجاها را نمي گويند كه خريد و فروش در كار باشد. اجازة معوض باشد، در صورت اجازة بلاعوضش مي گويند. و درصورت اجازة بلا عوض ظاهراً آنجاها را نمي گويند كه خودش خراب كرده باشد ولي بحث مي آيد آنجاها هم خودش ديوار را خراب كرده، مي خواسته ديوار را محكمتر بسازد ديوار را خراب كرد سقف خراب شد حالا بگوييم كه دو دفعه كه ديوار را نمي سازد آن حق دارد تيرش را بگذارد روي آن سقف ظاهراً وجهي ندارد. بله يك صورت پيدا مي شود كه باز هم اين را قوم نفرموده اند و آن اين است كه اجازه داد تير را بگذارد روي اين ديوار، خب اين اجازه ولو معاوضه هم نباشد، بالعوض نباشد گفتيم اجازه تأبيديه است يعني بايد ملتزم بشود تا اين سقف باقي است اين تير روي اين ديوار باشد حالا آيا مي تواند ديوارش را خراب كند يه جوري كه ضرر به او بزند با نه؟ ديگر بايد بگوييم نه. يك دفعه ديوار خراب شد بگوييم همين طور كه قوم فرمودند اما يك دفعه مي خواهد ديوار را خراب بكند چه صلح و مصالحه باشد    نمي شود، چه با اجازه باشد نمي شود. بله اگر بدون اجازه باشد آن غصب كرده‌ آن اشكال ندارد ولي اگر با اجازه باشد و اين بخواهد ديوار را خراب كند در اثر خرابي ديوار سقف آن آقا  خراب مي شود، نمي شود چرا؟ بقاعدة لاضرر ولو تصرف در مال غير هم نكرده، ديوار مال خودش بوده براي ابن كه اجازه با معاوضه نبوده، اجازه مجاني بوده ولي چون ديوار را بخواهد خراب بكند ضرر به غير مي زند طاق ديگري، سقف خانه ديگري پايين مي آيد بايد بگوييم باز اجازۀ تأبيديه به ما مي گويد اين حق خرابي اين ديوار را ندارد، مال خودش است اما در اثر آن چون كه ضرر به ديگري مي زند با قاعده لا ضرر بايد بگوييم كه نمي تواند خراب بكند. اين چهار، پنج فرضي كه در مسئله هست اما قوم-اگر مطالعه كرده باشيد كه حتماًكرده ايد-دربست مي فرمايند كه اگر خانه خراب شد، سقف خراب شد اجازه مستأنف مي خواهد و ديگر آن اجازه اولي نمي تواند كار كند. مرحوم شهيد هم ادعاي اجماع مي كند واين جوري كه ما عرض كرديم خيلي تفاوت مي كند بعضي اوقات همين است كه شهيد فرموده اند اجماع. بعضي اوقات نمي تواند خراب بكند، بعضي اوقات اگر خراب شد دو دفعه آن حق دارد سقف بزند بعضي اوقات هم حق مي شود با قوم فرموده اند اگر سقف خراب شد اگر ديوار خراب شد حق او از بين مي رود. در اين 5 وجهي كه عرض كردم در يك صورت حرف قوم درست مي شود واما ما بقي ديگر نه.

مسئله آخر اين است كه فرموده انداين حرفهايي كه زديم همه روي ملك غير است اما روي ملك خدا مي شود اين كارها را كرد يا نه؟ يك كسي بخواهد تير سقف خانه اش را بگذارد روي ديوار مسجد آيا مي شود اين كار را كرد يا نه؟

دربست گفته اند نه، سربسته گفته اند نه. چرا؟گفته اند براي اين كه منافات با وقف دارد و چون منافات با وفق دارد هر چه منافات با وقف داشته باشد در خانه خدا جايز نيست از همين جهت هم اينها از من بارها سؤال كرده اند مخصوصاً بسيج مرتب اين سؤال را مي كند ما     مي خواهيم مثلاً توپ بازي كنيم در شبستان و هيچ كس هم  نيست، مزاحم هيچ كس هم نيستيم جايز است يا نه؟ نه. چرا نه؟ چون منافات با وقف دارد.

يا اين كه مي خواهيم رزمي، نظامي و هيچ كس هم نيست شب است درها بسته است مي توانيم يا نه؟ نه. چرا؟ منافات با وقف دارد و علاوه بر اين كه منافات با وقف دارد من مي گويم با تنزّه مسجد هم سازگاري ندارد اين كارها ولو شب    مي خواهد فيلم ببيند، مي خواهد فيلم ولو شهوت انگيز هم نباشد فيلم نظامي باشد ظاهراً نمي شود براي اينكه وضع نشده براي اين كارها.

صاحب جواهر از قول ديگر مي فرمايند كه چون مسجد وضع نشده براي اين كه تير همسايه روي ديوار مسجد گذاشته بشود از اين جهت جايز نيست.

اما يك مسئله جلو مي آيد و اين كه اگر متولي صلاح بداند اين كار بشود آن مي تواند يا نه؟ خب تا اين اندازه هم مي توانيم بگوييم نه. متولي، متولي مسجد است براي آباد كردن مسجد و اما بخواهد ديوارش را مشترك بكند و اجازه بدهد و اينها باز بگوييم نمي شود. اما اگر حاكم اسلامي بخواهد اجازه بدهد آن يك مسئله ديگري است براي اينكه حكو مت اسلامي مي تواند مسجد را هم خراب بكند مي تواند مسجد را هم بفروشد. مسجد در وسط خيابان افتاده اجازه بدهد شهرداري يك مسجد پهلوي همان خيابان بسازد و آن مسجد را خراب بكند حالا در همين جا مثل اينكه اين آقا مي خواهد يك تير بگذارد روي پي مسجد و 10 ميليون هم مي دهد براي اين كه اين شبستان مسجد را بسازند، خب علي الظاهر حكومت مي تواند اين كار را بكند و بگوييم متولي    نمي تواند كه من عرض مي كنم متولي هم مي تواند متولي مسجد كه توليت شرعي دارد مي بيند كه يك تير گذاشتن روي ديوار مسجد اما لالكن مسجد كه خيلي لازم است ساخته مي شود خب قاعدۀ اهم و مهم مي گويد اين جايز است. تقريباً همان قاعدۀ تبديل به احسن كه مي گوييم جايز است. اين خود يك تبديل به احسن است و بايد بگوييم جايز است.

به عنوان اولي مسجد فروخته نمي شود،‌ به عنوان اولي مسجد هبه داده نمي شود. تصرف غير متعارف در مسجد به عنوان اولي نمي شود. همين جور كه فقهاء اينجا فرموده اند،‌ فرموده اند وضع مسجد براي اين نيست كه تير و تناق همسايه بيايد روي آن. اينها همه خوب است اما بعنوان ثانوي يعني يك مصلحتي آمده جلو،‌اين است كه همسايه بالكن شبستان را مي زند 10 ميليون خرج مي كند، ديوار مسجد را مشترك مي كند خب مي گوييم جايز است  و اگر خيلي پافشاري كنيد و احتياط در مسئله بكنيد مي گوييم خيلي خوب متولي اجازه مي گيرد از حكومت اسلامي، حكومت اسلامي اجازه مي دهد اين پي كه مختص به مسجد است را مشترك بكند حالا يا با اجازه يا با بيع و شراء، با صلح و اين ديوار مسجد بشود مشترك اما به جاي آن هم مثلاً 100 ميليون مي گيرد و مسجد را آباد مي كند علي الظاهر بايد بگوييم جايز است. هذا كله در وقف مثل مسجد.

اما اگر وقف خاص باشد مثل اين كه مثلاً خانه وقف شده از براي اولاد، آن اولاد حاضر توي اين خانه بنشينند، اولاد نباشد اولاد بعد، اولاد بعد همچنين تا آخر. آيا آن افرادي كه حالا توي اين خانه نشسته اند و حق نشستن توي خانه را دارند ميتوانند اين جور اجازه اي بدهند يا نه؟ اين مشكل مي شود. براي اينكه حق بطون بعدي را بخواهند از بين ببرند و ديوار مختص را ديوار مشترك بكنند اينها حق اين كار را ندارند اينها اگر خودشان بخواهند اين كار را بكنند مرحوم صاحب جواهر ديگر خيلي تفصيل نمي دهند   مي گويند جايز نيست. اما به صاحب جواهر عرض مي كنيم كه اگر متولي بخواهد اين كار را بكند وپول بگيرد واين خانه كه خراب است و تعمير بكند ديگر بايد بگوييم جايز است ديگر.يا اين كه حكومت اسلامي صلاح مي داند كه اين خانه را ديوارش را مشترك بكند.

اين لا يباع ولا يوهب مثل شيخ انصاري با آن همه احتياطش فرموده مي شود وقف را متولي بفروشد براي اين كه نزاعي جلو آمده و آدم و آدم كشي مي شود و اصلاً سالبه به انتفاء موضوعش بكند خب همان شيخ انصاري كه احتياط را به همه كس نشان داد خب همان شيخ انصاري كه احتياط را به همه كس نشان داد خب همه جا مي گوييم كه اگر راستي يك مسجد موجب كشت و كشتار بشود دو تا امام جماعت به جان هم افتاده اند با مريدهايشان، خب مي تواند حاكم شرع را در مسجد ببندد اگر راستي به كشت و كشتار برسد مي تواند مسجد را خراب كند اگر راستي برسد به آنجا كه خيابان بايد كشيده بشود و ضروري است از براي مردم، آقا امام زمان كه مي آيند خيابان60 متري درست مي كنند و هر مسجدي كه در خيابان است را خراب مي كنند. روايتش را خوانديم چند روز قبل. حكومت اسلامي هم مي تواند اين كارها را بكند اين هم اين مسئلة ديگر ايم مسئله هم تمام شد.

مسئله بعدي اين است حالا مسئله را عنوانش بكنيم تا فردا درباره اش صحبت بكنيم. اصل مسئله خيلي واضح است و آن اين است كه اگر دو نفر ادعا دارند روي ديواري، شما يك مقدار بحث را بيشتر بكنيد. دو نفر ادعا دارند روي زميني، آن مي گويد زمين مال من است، آن مي گويد زمين مال من است.

يك دفعه هر دو ذي اليد هستند، يك دفعه هر دو ذي اليد نيستند، يك دفعه احدهما ذي اليد است ديگري ذي اليد نيست اين 6 صورت فرض مسئله          مي شود.

اگر هيچ كدام ذي اليد نباشد ديگر خواه ناخواه هر دو اينها مدعي هستند و هر دو هم منكر هستند، متداعيان اسمش را مي گذارند. اگر بينه هر كدام دارندخيلي خوب. اگر هر دو بينه دارند نصف مي شود و اگر هيچ كدام بينه ندارند ديگر خواه ناخواه نوبت مي رسد به حلف، اگر هر دو قسم بخورند مشترك مي شود اگر احدهما قسم بخورند همه ديوار يا همه خانه مي شود مال آن و ظاهرأ در اصل مسئله اشكال نيست. هذا كله اگر هيچ كدام ذي اليد نباشند.

اگر هر دو ذي اليد هستند خب ديگر در اينجا مدعي نيستند، هر دو منكرند. چرا هر دو منكرند؟ براي اينكه يد با اينهاست و فرق بيم مدعي و منكر آن است كه مدعي اصل نداشته باشد منكر اصل داشته باشد و اين ها هر دو اصل دارند آن ذي اليد است، آن هم ذي اليد است حالا كه هر دو منكرند هيچ كدام بينه ندارند چه بايد كرد؟اگر هر دو قسم بخورند مشترك مي شوند. اگر احدهما قسم بخورد مال او مي شودو اگر هيچ كدام قسم نخورند باز هم حاكم شرع بايد نصف بكند نكول قسم آنجاست كه اصلاً قسم نخورند يا هر دو قسم بخورند حاكم شرع اينها را نصف مي كند. چنانچه اگر احدهما يد دارد و ديگري يد ندارد اين هم اتفاق مي افتد مثلاً زميني را خانه اي را در آن نشسته است و يكي مي آيد مي گويد خانه مال من است يا زميني را اين غرس كرده است، درخت كاشته، باغ كرده حالا يك كسي مي گويد زمينش مال من بوده در اينجا چه؟ باز آنكه ذي اليد نيست اگر بينه بياورد بينه. اگر نتوانست بينه بياوردآن ذي اليد بايد قسم بخورد، قسم مي خورد خانه همه اش مي شودمال او، باغ مي شود مال او و اما اگر قسم نخورد اگر قسم را برگرداند آن آقا اگر قسم بخورد همه خانه مال او مي شود ذي اليد مي شود خانه مال او و اگر نكول كرد و او هم قسم را نخورد حاكم شرع دراينجا باز هم نصف مي كند.

 نصف خانه را به ذي اليد مي دهد نصف خانه را به آن يكي. اين مسئله تا اينجا ظاهراً حرفي ندارد. اما دو سه تا فرغ حسابي حرف دار بار اين مسئله است مطالعه كنيد تا فردا ان شاء اللّه.

و صلي الله علي محمد و آل محمد.