عنوان: وصیّت‌نامه امیرالمؤمنین علی«ع»
شرح:

أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 

 

الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.

 

 

اظهار ارادت کنید خدمت قطب عالم امکان حضرت ولی عصر «ارواحنافداه» با یک صلوات.

بحث دیروز ما دربارۀ جملۀ‌ چهارم از وصیتنامۀ‌ امیرالمؤمنین علی «سلام‌الله‌علیه» بود که گفتم این وصیتنامه را دم مرگ در ده دستور برای همه داده‌اند و من جمله از شما عزیزان خواستند ما به این ده دستور عمل کنیم.

دستور چهارم این بود که «الله الله فی الجهاد بأموالکم و أنفسهم و ألسنتکم»، شما را به خدا قسم، شما را به خدا قسم، به جهاد اهمیت دهید. هم با مالتان و هم با جانتان و هم با زبانتان. و دیروز بحث ما رسید به اینجا که اگر ما اسلام عزیز داریم، مرهون جهاد جهادکنندگان است، از صدر اسلام گرفته تا الآن.

پیغمبر اکرم وقتی به مدینه آمدند، دشمن تصمیم گرفت که پیغمبر اکرم و یارانش را نابود کند. یک تخریب عمومی در مدینه و یک براندازی کامل از پیغمبر اکرم و مسلمانها کند. دشمن از نظر نیرو خیلی بالا بود، از نظر امکانات هم خیلی بالا بود، مخصوصاً یهودیها غیرمستقیم خیلی به آنها کمک می‌کردند و پشت جبهه پول می‌دادند و سیاست‌مداری می‌کردند و حسابی به دشمن کمک می‌کردند. اما پیغمبر اکرم و یارانش بسیار کم بودند و به هزار نفر هم نمی‌رسیدند. از نظر امکانات هم در مضیقه شدیدی بودند، به اندازه‌ای که غذای روزانۀ خود را هم نداشتند. اما جهاد داشتند و واقعاً حاضر بودند برای اسلام عزیز همه چیز بدهند تا اسلامشان زنده بماند. بعد از هشتاد و چهار جنگ که روی دست مسلمانها گذاشتند، بالاخره همین مسلمانهایی که از نظر افراد کم بودند و از نظر امکانات بسیار محدود بودند، بر دشمن پیروز شدند.

پیغمبر اکرم به مکه آمدند و اول کاری که کردند، بتها را شکستند. پیغمبر اکرم و امیرالمؤمنین به خانۀ خدا آمدند و سیصد و شصت بتی که در خانۀ خدا نصب کرده بودند به دست امیرالمؤمنین شکسته شد. بعضی جاها که دست امیرالمؤمنین نمی‌رسید روی شانۀ پیغمبر اکرم می‌رفتند و بت می‌شکستند.

از امیرالمؤمنین پرسیدند آقا بهترین ایام و بهترین وقتها برای شما چه وقتی است؟ فرمودند وقتی که روی شانۀ پیغمبر بت می‌شکستم. گفتند بدترین و سخت‌ترین وقتها برای شما چه وقتی است، گفت وقتی که زهرا را در مقابلم می‌زدند و برای اسلام صبر می‌کردم.

بالأخره بتها شکسته شد. همۀ دشمن از بس بدی کرده بودند، می‌دانستند که پیغمبر اکرم قتل عام عمومی خواهد داد. پیغمبر در خانۀ کعبه آمدند و حلقۀ در را گرفتند و امیرالمؤمنین هم پیش ایشان بود و آن دعای وحدت را خواندند. «لا اله الاّ الله وحده وحده انجز وعده و نصر عبده». برای پیغمبر اکرم خیلی لذتبخش بود. بعد هم عفو عمومی دادند و سورۀ نصر نازل شد.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ‌

إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ‌ (1) وَ رَأَیتَ النَّاسَ یدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجاً (2) فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّاباً (3)

بالاترین لذت برای پیغمبر اکرم و بالاترین لذت برای امیرالمؤمنین و کسانی بود که هشتاد و چهار جنگ را با نبود امکانات پشت سر گذاشتند.

در جنگ ذات الرقاع مسلمانها نه تنها چیزی نداشتند بلکه کفش هم نداشتند که پا کنند و پای برهنه به جنگ رفتند و پیروز شدند. اما پاهایشان زخم شد و همه دستمالی به پایشان بستند.

نقل می‌کنند در شبی لشکر خسته بود. پیغمبر اکرم اجازه دادند لشکر استراحت کنند. به عمار یاسر و یک نفر دیگر گفتند شما پاسداری کنید. این دو نفر پاسداری می‌کردند. عمار به رفیقش گفت بخواب من کار تو را انجام می‌دهم. او هم خوابید. این تنها شد و به فکرش آمد و گفت من هم می‌توانم پاسداری و حفاظت کنم و هم نماز شب یا نماز مستحبی را بخوانم. بالاخره نماز را شروع کرد. در سوره هم به جای «قُل هُو الله أحَد»، سورۀ مؤمنون را شروع کرد. دشمن رسید و سینۀ عمار یاسر را هدف قرار داد و تیر را زد و عمار یاسر نماز را شکست و به دنبال دشمن رفت و دشمن فرار کرد و پیغمبر اکرم بیدار شدند و فرمودند چرا تنها ماندی. گفت یا رسول الله! من دیدم تنها هستم و می‌توانم حفاظت کنم و نماز هم بخوانم. لذا هم حفاظت می‌کردم و هم نماز می‌خواندم. بالاخره این شد جنگ ذات الرقاع.

جنگ تبوک جنگ سختی برای مسلمانهاست. اینها حتی آب نداشتند که بخورند. گرسنه و تشنه بودند. جرجی زیدان نصرانی است و در کتاب تمدن اسلام می‌گوید کار رسیده بود به آنجا که یک دانۀ خرما را یکی آبش را می‌خورد و دیگری ثقلش را می‌خورد. به پیغمبر اکرم گفتند زراره گم شده است. پیغمبر اکرم به خاطر این مرد فرمود لشکر متوقف شود. ناگهان این مرد رسید و چیزی هم به دوش گرفته بود. از بس تشنه و خسته بود غش کرد. آب به صورتش ریختند تا به هوش آمد. پیغمبر از او پرسید چه به دوش داری؟ گفت یا رسول الله! زیر تخت سنگی دیدم چشمۀ آبی گواراست. یک ظرف آب برداشتم و گفتم تا پیغمبر از این آب نخورد، من از این آب نمی‌خورم. لذا آب نمی‌خورد اما در جبهه مبارزه می‌کند و ایثار و گذشت و فداکاری دارد. ما معمولاً این چیزها را نمی‌دانیم تا چه رسد که بخواهیم شکر کنیم و از این مسلمانها تشکر کنیم. ما باید از مسلمانهای صدر اسلام خیلی تشکر کنیم. مسلمانهای صدر اسلام اگر نبودند الان اسلام نبود. جبهۀ آنها و گذشت و ایثار آنها موجب شد که توانستند هشتاد و چهار جنگ عجیب را پشت سر بگذارند. دشمن از هر نظر امکانات داشت و اینها از هر نظر امکاناتشان بد بود اما چون خدا را داشتند و قرآن وعده داده است که پیروزید اگر خدا را داشته باشید. (یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ ینْصُرْکُمْ وَ یثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ‌) ﴿محمد، 7﴾، (وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ‌) ﴿العنكبوت‏، 69﴾. این وعدۀ خدا و پیروزی صدر اسلام است. لذا همۀ ما باید برای مسلمانهای صدر اسلام علاوه بر تشکر، توسل به قرآن داشته باشیم و بالاخره تا می‌توانیم برای آنها کار کنیم. اما عمده اینکه سرمشق زندگی ما باشند. اگر این نبود در جنگ اول و دوم با یک قتل عام پیغمبر را شهید کرده بودند و مسلمانها را کشته بودند و مدینه را قتل عام کرده بودند و یهودیها را به جای آنها نشانده بودند و مدینه محل یهودی نشین شده بود.

قضیۀ امام حسین «سلام‌الله‌علیه» همین شد. اگر امام حسین نبود اسلام نبود. به قول امام حسین «و علی الاسلام سلام». حسین حرکت کرد، البته نیرو خیلی بالا بود اما نیروی حسینی کم بود، بنابراین متفرق شدند. نامه زیادی به امام حسین نوشتند اما حسینی نبودند، لذا آنها هم به جای اینکه به نامه‌هایشان عمل کنند، علیه حسین به کربلا آمدند و بالاخره امام حسین «سلام‌الله‌علیه» کار خودش را کرد. آنها می‌خواستند براندازی اسلام کنند و امام حسین «سلام‌الله‌علیه» با یارانش و با بچۀ شیرخوارش نگذاشت اسلام نابود شود و تشیع از بین برود.

الحمدلله ما راجع به امام حسین تشکر می‌کنیم. این تشکرها و عزاداریهای ما راجع به امام حسین خیلی عالیست و تشکر از امام حسین است. تشکر از اینست که اگر امام حسین نبود اسلام عزیز نبود. اگر امام حسین نبود، بنی امیه اسلام را به دست خارجیها داده بودند. یعنی مثل الان به دست آمریکائیها داده بودند و خودشان هم مسخره دست آمریکائیها و دشمنها شده بودند. اما امام حسین نگذاشت. الحمدلله ما تشکر از امام حسین کرده و می‌کنیم. چیزی که بگویم اینکه اسلام عزیزی که مسلمانها پیروز شدند و امام حسین «سلام‌الله‌علیه»‌ درخت اسلام را آبیاری کرد و شجرۀ طیبه قرآن کرد، فرهنگ نداشت و فرهنگ می‌خواست. آقا امام باقر و مخصوصاً امام صادق و یاران امام صادق بیش از هزار نفر طلبه، فرهنگی به اسلام دادند. تشیع یعنی اسلام فرهنگ‌دار. خیلی باید از اینها تشکر کرد. اگر امام صادق «سلام‌الله‌علیه» نبود و اگر طلبه‌های امام صادق «سلام‌الله‌علیه» نبودند، بدانید ما الان مثل دیگران اسلام داشتیم اما اسلام بی‌فرهنگ بود و اسلام منهای علی و اسلام منهای حسین و بالاخره اسلام منهای اهل بیت داشتیم و بارها و بارها پیغمبر اکرم فرموده اسلام منهای اهل بیت من ضلالت است. بیش از هزار مرتبه و من جمله دم مرگ فرمودند: «انّی تارکٌ فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی لن یفترقا حتی یردا علی الحوض ما ان تمسّکتم بهما فلن تضلّوا أبدا». اگر به یک دست قرآن و به یک دست عترت یعنی اسلام فرهنگ دار باشد، سعادت است و اگر نباشد، ضلالت است. اسلام منهای فرهنگ، جهل است. اسلام ما باید دارای فرهنگ باشد و این کار را امام صادق و طلبه‌های امام صادق کردند.

 

نسئلک اللّهم و ندعوک باسمک العظیم الأعظم الأعز الأجل الأکرم

بحق فاطمه، یا الله

یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک