بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.
شب جمعه متعلق به قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطۀ بین غیب و شهود، یعنی حضرت ولیعصر «عجّلاللهتعالیفرجهالشّریف» است، اظهار ارادت کنيد خدمت آقا با سه صلوات.
يکی از چيزهايی که دربارۀ شيعه خيلی سفارش شده و ثوابش هم بالاترين ثوابهاست، متابعت از اهلبيت«سلاماللهعليهم» است. اگر از ما بپرسند در زمان غيبت بالاترين ثوابها چه ثوابی است و بالاترين کارها چه کاری است، بايد جواب دهيم از نظر قرآن و از نظر روايات اهلبيت«سلاماللهعليهم» اطاعت از اهلبيت«سلاماللهعليهم» است. علاوه بر اينکه ما اهلبيت را دوست داريم و علاوه بر اينکه شعار اهلبيت داريم، متابعت از اهلبيت«سلاماللهعليهم» نيز داشته باشيم؛ و عمده اينجاست؛ و الاّ اگر متابعت از اهلبيت نداشته باشيم، اهلبيت ما را به تشيع و شيعهگری قبول ندارند، ولو اينکه از نظر دل تا سرحد عشق علی را دوست داشته باشيم و شعار ياعلی داشته باشيم، اما متابعت از علی نداشته باشيم و پيرو علی«سلاماللهعليه» نباشيم، اميرالمؤمنين علی«سلاماللهعليه» اينگونه شيعهگری را قبول ندارد.
در روايات میخوانيم دستهای آمده بودند اميرالمؤمنين علی«سلاماللهعليه» را ملاقات کنند و گفتند ما شيعيان شما هستيم. اميرالمؤمنين علی«سلاماللهعليه» دوان دوان آمدند و در را باز کردند و سلام و جواب سلام دادند و آنها گفتند ما شيعيان شما هستيم و اميرالمؤمنين فرمودند من شيعهگری در صورت شما نمیبينم. بعد فرمودند بگوييد ما دوستان شما هستيم و نگوييد ما شيعيان شما هستيم. شيعيان ما کسانی هستند که علاوه بر اينکه ما را دوست دارند و علاوه بر اينکه شعار تشيع دارند، به وظيفه هم عمل کنند. يعنی شناخت وظيفه و عمل کردن به وظيفه.
شناخت وظيفه کار دارد، يعنی ما بايد در تشيع آشنايی کامل داشته باشيم، از نظر احکام و اعتقادات و از نظر اخلاق. اما اين شناخت وظيفه کافی نيست، ملاّی بیعمل و عالم بیعمل نمیشود و بايد بر طبق اين تفکر و شناخت عمل داشته باشيم. اين شناخت وظيفه و عمل کردن به وظيفه است. آنگاه يک شيعه میشود و ثواب اين از هر تشرّفی بالاتر است. ثواب اين از هر کربلا و مکهای بالاتر است. ثواب اين از هرچه شما تصوّر کنيد، بالاتر است.
قرآن ثوابش را اينطور میفرمايد:
«وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولٰئِکَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولٰئِکَ رَفِيقاً»
شعيۀ واقعی و شيعۀ مطيع علاوه بر اينکه عقيده به تشيع دارد و اهلبيت«سلاماللهعليه» را دوست دارد و شعار تشيع دارد و اظهار تشيع میکند، علاوه بر اين، باید مطيع اهلبيت«سلاماللهعليهم» باشد. قرآن میفرمايد ثوابش حشر با انبيا و حشر با اوصيا و حشر با ائمۀ طاهرين«سلاماللهعليهم» است. در وقتی که مُرد، اميرالمؤمنين او را میبرد زير پرچم خود در وادیالسلام. قرآن میفرمايد: «وَ حَسُنَ أُولٰئِکَ رَفِيقاً»، بَه! چه رفقای خوبي! رفقايش انبيا و صديقين و شهدا هستند و صالحين که ائمۀ طاهرين«سلاماللهعليهم» هستند. لذا اگر میگويم ثوابش بالاتر از هر ثوابی است، قرآن میگويد. لذا اين متابعت از اهلبيت «سلاماللهعليهم» است و در زمان غيبت آنچه فوقالعاده مهم است و از هر تشرّفی مهمتر است، اينست که آقا امام زمان از دست ما راضی باشد. رضايت امام زمان مثلاً اينست که وقتی آقا امام زمان بيايند، شما بتوانيد در مقابل ايشان رويد. اما زن بیحجاب و مرد بیريش، نمیتواند در مقابل امام زمان رود.
من در قم طلبه بودم و يکی از شخصيتهای بالا آمده بود استاد بزرگوار ما آقای بروجردی را ملاقات کند و ايشان ريش نداشت و ريشش را تراشيده بود و خجالت میکشيد خدمت آقا برسد. بالاخره چند روز ماند تا ريش پيدا کرد و بعد خدمت آقای بروجردی رفت. جملهای راجع به امام زمان است که انسان بدنش میلرزد که بگويد يا بشنود. خانمی خيلی تلاش و کوشش کرد خدمت آقا امام زمان برسد، اما کاهل نماز بود. نماز میخواند اما آخروقت میخواند. خدمت آقا رسيدند و آقا اعتنا نکردند و او جلو افتاد و اين زن به عقب رفت و آقا به خانهای رسيدند و آقا به خانه رفتند و دم در ايستادند و وقتی اين خانم آمد، گفتند لعنت خدا باد به کسی که ستارهها در آسمان پيدا شده و اين هنوز نماز مغرب و عشا را نخوانده است و لعنت خدا به کسی که ستاره در آسمان نيست و اين هنوز نماز صبحش را نخوانده است. تشرف خوب است اما تصرف اينکه جداً مطيع خدا باشد. همين امام زمان و اجداد امام زمان وقتی اسم نماز میآمد تلاطم درونی پيدا میکردند. عايشه میگويد وقتی مؤذن میگفت الله اکبر، آنگاه ما پيغمبر را نمیشناختيم و او هم ما را نمیديد و تلاطمی پيدا میکرد و رو به نماز میايستاد.[2]
امام دوم«سلاماللهعليه» وقتی موقع نماز میشد، خيلی بالا و باوقار با پوشيدن لباس نو و غسل کردن و آهسته قدم برداشتن و وقتی در مسجد میرسيد میفرمود «يَا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاكَ الْمُسِيءُ ...»[3] و گريه و زاری در خانۀ خدا داشت و يک نماز حسنی و تعقيبات خاصّ و با آدابی داشت. همۀ آنها چنين بودند.
همۀ شما حتماً برای اين قضيه گريه کردهايد؛ برای اينکه الحمدلله همۀ شما از آقايان و خانمها تا سر حد عشق حسين را دوست داريد. محبت احساساتی خيلی خوب است. همه شنيدهايد که ظهر بود و خيلی از اصحاب اباعبدالله کشته شده بودند و چند نفر باقی مانده بود و يکی از اصحاب امام حسين گفت يا حسين ظهر است و میخواهيم نماز بخوانيم. آقا امام حسين تبسم کرد و يک جمله فرمود که خدا تو را از نمازگزاران قرار دهد.[4] امام حسين«سلاماللهعليه» در ميدان نماز خواندند و بدنشان را تيرباران کردند و وقتی نماز تمام شد خيلی از اصحاب افتادند و کشته شدند من جمله حبيب بن مظاهر که سپر واقع شده بود و بالاخره همه برای اين گريه کرديد که امام حسين«سلاماللهعليه» نماز عصر را در گودال قتلگاه خواند اما با دعا که: «الهی رضا برضائک صبراً علی بلائک لامعبود سواک»[5]
ما اگر بخواهيم شيعۀ واقعی شويم، انتظار فرج يعنی اهميت دادن به نماز. شيعۀ حسابی يعنی کمک کردن به خلق خدا، به هر اندازه که بشود. شيعۀ حسابی يعنی متوجه کاسبی خود باشد که ناگهان ربا يا غش در معامله و العياذبالله رشوه و حقهبازی و گرانفروشی نباشد و الاّ امام زمان اين را قبول ندارند. قضيهای هست که نمیخواهم اين قضايا را نقل کنم اما اگر نقل نکنيم، میترسم از غفلت. شيطان عجيب است و به عنوان اينکه همه غرق گناهيم و يک حسين داريم و احساسات حسينی ما را به جای بدی برساند. يکی از منبريهای قم که خدا رحمتش کند، میگفت برای دهۀ محرم به جايی رفتم و هيئتی وارد شد و يکی از آنها پايش را دراز کرد و گفت دو سه روز است که من کفش از پايم درنياوردم و دو سه روز است که برای آقا ابوالفضل کار میکنم. به او گفتم پس چطور وضو گرفتي. عصبانی شد و گفت اباالفضلی که نتواند جواب نماز رابدهد، من اين اباالفضل را قبول ندارم. ناگهان میرسد به اينجا که به راستی همه غرق گناهيم و يک حسين داريم. اما اينطور نيست،امام حسين«سلاماللهعليه» مصداق «أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ» بودند. آقا جان! برای نماز شهيد شدی و برای اينکه مردم به هم برسند و وحدت و اخوت و کمک به يکديگر داشته باشند و برای اينکه مردم نظارت ملی داشته باشند و مواظب يکديگر باشند و به يکديگر کمک کنند. ما اگر امر به معروف و نهی از منکر نداشته باشيم و در نمازهايمان لنگ باشيم و به جای اينکه کمک به خلق خدا کنيم، گرانفروشی و غش در معامله و رشوهها و رباخوريها و ربادادنها داشته باشيم، لذا بعضی اوقات مجبوريم چيزهايی را بگوييم که موجب بینشاطی شما شود.
سعد بن عبدالله يکی از اصحاب بزرگ امام عسکری«سلاماللهعليه» است و انصافاً خيلی بالاست. مبلّغ بود و از علما بود و در چهل مسئله گير کرده بود. میگويد آمدم پيش وکيل خاص آقا و به من گفت بيا با هم برويم. میگويد من هم با آقا از قم به سر من رای رفتيم. وقتی وارد شديم، ديديم آقا امام عسکری«سلاماللهعليه» با نور ديدهاش آقا امام زمان بود که در آن زمان بچهای بود. خوشحال شديم که هم آقا امام عسکری را ديدهايم و هم امام زمان را ديدهايم. میگويد او کارهايش را کرد و سهم امامش را داد و نامههايش را گرفت و کارهايش تمام شد. آقا امام عسکری رو کردند به من و گفتند مسائلت را از اين بچه بپرس. میگويد مسائل را يکی پس از ديگری از آقا پرسيدم و بلادرنگ جواب مسائل مشکل را دادند و چهل مسئله تمام شد. بعد پولهايی به عنوان سهم امام گذاشتم در مقابل آقا امام زمان، اما رسم شيعه اين بود که برای اينکه دغلبازی نشود، بايد امام بگويد در اين کيسه چقدر پول و از چه کسی است. آقا امام عسکری«سلاماللهعليه» به امام زمان که بچهای بودند، فرمودند عزيزم بگو اين پولها از کيست و چقدر پول در کيسه است. میگويد اين بچه يک کيسه برمیداشت و میگفت شصت دينار در اين کيسه است و پاک است و کاسبی او حلال بوده و آدم خوبی بوده است و آنگاه در مقابل امام عسکری میگذاشت. بعضی اوقات يک کيسه برمیداشت و میگفت دو سه دينار اين کيسه تقلب و گرانفروشی و حقهبازی بوده و من هيچکدام را نمیخواهم و دست پاک من روی اين پولهای نجس نخورد و کيسه را برمیگرداند. بعضی اوقات میفرمود اين کيسه تقلب دارد و ربا و رشوه در آن است و کيسه را به طور کلی برمیگرداند. بالاخره همۀ مسائل مرا جواب داد و همۀ کيسههايی که حلال بود رسيد داد و کيسههايی که شبههناک بود برگرداند.
آقا امام زمان از ما توقع دارد. اين از تشرف خيلی بالاتر است و از هر عبادتی خيلی بالاتر است که ما توقع امام زمان را برآوريم و اينکه امام زمان از دست ما راضی باشد.
آقا امام زمان حجاب و مخصوصاً چادر را خيلی دوست دارد. آقا امام زمان زن با عفت و با عصمت را خيلی دوست دارد.
پدر حضرت آيت الله سيستاني، يکی از علمای خراسان است و عالم بالايی است. دامادش يکی از علمای بزرگ خراسان است و او هم خيلی بالاست و برای من تعريف کرد که پدر خانوادۀ من يعنی پدر آقای سيستانی گفته بود دلم هوای امام زمان کرده بود و هرچه کردم نشد و لذا تصميم گرفتم چهل نماز امام زمان در چهل مسجد بخوانم و شروع کردم. بالاخره رسيد به مسجد چهلم، ولی آقا نيامد و من دلم هوايش را کرده بود. خوشا به حال اينها که بعضی اوقات دلشان هوای امام زمان را میکند و امام زمان میآيد و دل تسلّی پيدا میکند. میگويد وقتی نماز آخر را خواندم يکی گفت آقا امام زمان در اين خانه است و میگويند بيا تا ملاقات کنيم. رفتم ملاقات امام زمان. آقا امام زمان فرمودند اينجا خانمی هست که مُرده و به خاطر عفت و عصمت و حجاب و چادرش هفت سال از خانه بيرون نيامد و من آمدم که نماز او را بخوانم. آقا امام زمان نماز خانم را میخواند به خاطر عفت و عصمت و حجاب و چادرش و برای متابعت از حضرت زهرا.
خلاصۀ حرف اين شد که هميشه در زمان غيبت، همّ و غم ما بايد اين باشد که آقا امام زمان از دست ما راضی باشد.
نسئلک اللّهم و ندعوک باسمک العظیم الأعظم الأعز الأجل الأکرم
بحق الحسين و اخته زينب، یا الله
یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک.