عنوان: مسئله دوازدهم در باب رهن
شرح:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

    مسئله دوازدهم در باب رهن یک مسئله واضحی است ولو اینکه بعضی اشکال کردند و آن مسئله اینست که نتایجی که این عین مرهونه دارد و مال راهن است نه مال مرتهن مثلاً گوسفند را رهن گذاشته این گوسفند پشم پیدا می‌کند این گوسفند بچه پیدا می‌کند، این گوسفند شیر پیدا می‌کند، خب همه اینها مال ملک است مالک این گوسفند کیست؟ راهن، کسی که گوسفند را رهن گذاشته و پول گرفته یا پول گرفته قرض الحسنه گفته باید رهن بگذاری، خانه‌اش را برای این پول رهن گذاشته، خب استفاده این خانه مال کیست؟ مال مالک است، مالک خانه کیست؟ راهن لذا یک قاعده کلی و ضروری اینکه نتایج تابع ملک است ملک برای مالک است پس استفاده هم مال مالک است و ما بخواهیم بگوئیم استفاده مال مرتهن دلیل می‌خواهد.

    سابقاً اگر یادتان باشد روایتی خواندیم که راجع به شتر، گفته بود شتر را رهن گذاشته و به او علف می‌دهد و از او مواظبت می‌کند آیا می‌تواند سوار شود یا نه؟ فرمودند می‌تواند که فقها فرموده بودند بازای آن علف و آن زحمتی که می‌کشد سوارش هم بشود و استفاده کند که آن روایت را ما گفتیم رضایت از طرف صاحب شتر است و برای اینکه شتر را پیش کسی رهن بگذارند، اگر بخواهد زنده بماند باید علفش بدهد، باید مواظبت بکند و بازای آن، آن مالک گفته مواظبت کن، استفاده هم بکن.

    اگر یادتان باشد سابقاً روایت را اینطور درستش می‌کردیم که این رضایت است، دیگر اگر رضایت مالک جلو آمد، دیگر خانه‌اش را مجانی می‌دهد، در خانه بنشیند و استفاده بکند، خب اشکال ندارد.

    سابقاً اگر یادتان باشد یکی از اصولی که داشتیم این بود که الراهن و المرتهن کلاهما ممنوعان من التصرف می‌گفتیم اما مرتهن ممنوع من التصرف است برای اینکه مالک نیست، اما راهن ممنوع من التصرف است، تصرفی که عین از بین برود اما صبح به صبح بیاید شیر گوسفندش را بدوشد و برود، این نه، بلکه الراهن و المرتهن کلاهما ممنوعان من التصرف برای اینکه این عین رهن گذاشته شده و معنایش حبس بجای آن پول است، ما بگوئیم می‌تواند خانه را بفروشد منافات با اصل رهن دارد. بله حرفی هست که الان هم مشهور است خانه را رهن می‌کند برای اینکه در آن بنشیند، خب معنایش اینست که می‌گوید من خانه‌ام را به تو رهن به 10 میلیون می‌دهم اما اجازه می‌دهم تو در خانه بنشینی آن حرف دیگری می‌شود و در حقیقت می‌شود که راهن اجازه می‌دهد مرتهن تصرف در خانه بکند و در خانه بنشیند چنانچه بعضی اوقات اجازه از راهن نیست بلکه از مرتهن است. آقای مرتهن به راهن می‌گوید در خانه بنشین من اجازه می‌دهم، طوری نیست، راهن می‌گوید در خانه بنشین طوری نیست مرتهن هم می‌گوید در خانه بنشین طوری نیست، اجازه‌ها را نباید جلو بیاوریم ، کلی و تبعی باید بگوئیم الراهن و المرتهن کلا هما ممنوعان من التصرف، او نمی‌تواند تصرف مالکی در عینش بکند برای اینکه منافات با رهن دارد، این نمی‌تواند تصرف بکند برای اینکه مالک نیست تا تصرف کند اجازه می‌خواهد.

     روایات فراوانی در مسئله هست، یکی از آن روایات را بخوانم، روایت 3 از باب 10 از ابواب رهن، جلد 13 وسایل، روایت موثقه است و عمار نقل می‌کند "سأله عن الرجل ارتهن دار لها غله لمن الغله قال لصاحب الدار " این غله در اینجا، یعنی استفاده از خانه، خانه‌ای را مردی رهن کرده که این استفاده دارد، اجازه دارد، این اجاره خانه، این غله و استفاده خانه مال کیست؟ مال مالک، صاحب دار اما الان رسم است صاحب دار اجازه می‌دهد و می‌گوید در خانه بنشین یعنی بدون اجاره یعنی به قول روایت غله این خانه مال توست.

    درباره رهن من این 12 مسئله را انتخاب کردم و دیگر نمی‌شود کتاب رهن را که اینجا آورد و علی کل حال در خلاصه باب رهن 12 مسئله تمام شد.

    مسئله بعدیمان که مسئله بغرنجی از یک جهت و مسئله واضحی از جهت دیگر است، قاعد " الزعیم غارم " است، این الزعیم غارم لفظ پیغمبر اکرم  است و الا باید فقها جور دیگر فرموده باشند و معنایش اینست که اگر کسی به چیزی متعهد شد، حتماً باید تعهدش را نسبت به آن چیز عمل کند ضامن این چک شده، باید ادا بکند(چون) پشت این چک را امضا کرده، گفته این قاتل را من فردا می‌آورم، حتماً باید بیاورد، شرطی کرده باید به شرطش عمل کند و بالاخره جعاله‌ای است باید طبق آن جعاله عمل کند. گفته هر کس ماشینم را پیدا کند 1000 تومان به او می‌دهم، ماشین را پیدا کرد، 1000 تومان را باید بدهد . المومنون عند شروطهم، اوفوا بالعقود، برای اینکه همه مردم باید به تعهدات پایبند باشند، حالا هر تعهدی می‌خواهد باشد، حتماً سابقاً صحبت کردیم و گفتیم باید به وعده‌هایشان هم پایبند باشند و ما گفتیم اینکه مشهور شده وفای به وعده لازم نیست بلکه مستحب است گفتیم نه، از روایات و عمومات استفاده می‌شود که وفای به وعده لازم است و حتماً باید به وعده وفا شود.

    گفته ساعت 8 می‌آیم حتماً باید بیاید اگر بدون عذر نیاید گناه کرده و اگر سابقاً یادتان باشد ما می‌گفتیم اگر خسارتی وارد شد این خسارت را باید این آقا جبران کند " المومن اذا وعد وفا " اگر وفا نکرد و حسابی خسارتی به او وارد شد (مثلاً ) باید ساعد 8 صبح پول را ریخته باشد در بانک او چک رویش دارد و پول را نریخت وعده کرده بود پول را بدهد، نداد حالا این چک بعد از چک و چک بعد از چک ناگهان بحرانی جلو می‌آید برای اینکه این آقا وفایی به وعده‌اش نکرده است. سابقاً می‌گفتیم اگر خسارتی جلو بیاید، همینطور که واجب بود به وعده وفا کند و نکرد، همینطور اگر خسارتی جلو آمد، این آقا که تخلف وعد کرده باید این خسارت را جبران کند.

    ما سرسری از مسائل می‌گذریم و اهمیت نمی‌دهیم مخصوصاً اینکه روایتی هم پیدا می‌کنیم و جبران می‌کنیم. سابقاً صحبت کردیم که عمل انسان محترم است، فقها گفتند اگر غلام کسی را یک روز حبس کردند و بعد آزاد کردند جبران خسارت را کسی که حبس کرده باید بکند، اما اگر حر را یک روز حبس کردند هیچ، گفتند اگر حیوان کسی را حبس کردند، اگر غلام کسی را حبس کردند باید جبران خسارت بکند اما اگر ارباب را حبس کردند جبران خسارت لازم نیست و ما می‌گفتیم چه فرقی می‌کند بین حر و عبد. خب کسی بیگناهی را گرفت، یا نه گناهکار اما بدون اذن حکومت (اورا) گرفت و زندانی کرد و 3-2 روز او را از کار بیکار کرد، چرا هیچ؟ عقلا می‌گویند آری، ما هم می‌گوئیم بله، این 3-2 روز که او را بیکار کرده باید جبران خسارت بکند، عمل مومن محترم است، کافر که نیست، او هم، کافر هم محترم است، مهدورالدم که نیست بگوئید محترم نیست، حربی که نیست. لذا ما سابقاً می‌گفتیم عمل مومن محترم است اگر مثلاً مانع از عمل او و کار او شد این باید جبران خسارت بکند.

    ما نحن قیه هم همین مسئله می‌آید، حالا ولو آقایان نفرمودند، بگوئید وعده کرده و ساعت 8  با هم مباحثه داشتند این آقا نیامد، آن آقا نیم ساعت نشست و بعد رفت، خب با " المومن اذا وعد وفا " این حرام بجا آورده است اما او را از کار بی کار کرده، عمل او را از بین برده، چرا نگوئیم خسارت دارد؟ فقها راجع به غلام گفتند راجع به حیوانها هم گفتند، راجع به انسانها نفرمودند ما می‌گوئیم هم غلام و هم حیوان و هم انسان، همه اعمالشان محترم است و اگر عملشان از بین رفت باید جبران خسارت شود، لذا این الزعیم غارم، معنایش اینست الزعیم یعنی کفیل، یعنی متعهد، غارم یعنی ضامن کلمه الزعیم یعنی متعهد، تعهد روی چیزی بکند. غارم یعنی ضامن از ماده غرم است و اگر کسی به تعهدش عمل نکرد او ضامن است. لذا این مسلم پیش اصحاب است که گفتند معنای الزعیم اینست و بجای اینکه بگویند قاعده تعهد ضمان آور است می‌فرمودند الزعیم غارم، چرا اینطور گفتند؟ چرا این لغت مشکل را گفتند؟ برای اینکه پیغمبر اکرم (ص) در حجه الوداع فرمودند الزعیم غارم. لذا لفظ این قاعده را از پیغمبر اکرم گرفتند و اینجا آوردند، خودشان هم معنا کردند که الزعیم غارم، معنایی که پیغمبر اکرم فرمودند، اینست الکفیل، المتعهد لشی، ضامن بها یتعهد به. لذا از این نظر کسی حرف نداشته، یعنی اگر مطالعه کرده باشید حتی در همین قواعد ان فقهیه مرحوم آقای بجنوردی همینطور معنا می‌کند، از لغت هم، همینطور می‌گیرد از صاحب جواهر هم همینطور نقل می‌کنند و این مسلم است یعنی " الزعیم غارم " معنایش این باشد المتعهد یجب عمل به تعهدش و الزعیم را بمعنای تعهد گرفتند غریم هم بمعنای ضمانت گرفتند یعنی المتعهد یجب بما تعهد به العمل به.

    لذا حالا مثلاً مصداق کاملش در حال (اینکه) کسی پشت چک دیگری را امضا کرد و گفت اگر نداد می‌دهم. حالا او نمی‌دهد، الزعیم غارم کسی که زعامت و ضمانت این کار را کرده باید به ضمانتش عمل کند، لذا آن الزعیم غارم را گفتند یکی از مصادیقش ضمانت است و باز فرمودند یکی از مصادیقش کفالت است کسی را می‌برند برای اعدام، دیگری آمد و گفت او را رها کنید تا زن و بچه‌اش را ببیند، من یکساعت دیگر او را می‌آورم، خب حتماً باید یکساعت دیگر او را ببرد و اگر نبرد، این را نمی‌کشند اما دیه کامل را از او می‌گیرند، چرا؟ پیغمبر اکرم فرمودند الزعیم غارم.

    راجع به حواله هم همین است، شما 100 تومان از من می‌خواهید و می‌نویسید که این 100 تومان را به این بده. حالا او نمی‌دهد، الزعیم غارم برای اینکه چیزی به ذمه‌اش است و حال است و گفته است می‌دهم و نمی‌دهد پس الزعیم غارم.

    مرحوم آقای بجنوردی فقط همین 3 باب را- یکی باب ضمان و یکی باب کفالت و یکی باب حواله- آورده است درحالیکه اشکال بزرگی که به ایشان هست، جعاله مهمتر از حواله است، چرا جعاله را نمی‌گوئید؟ می‌گوید هر کسی که ماشینم را پیدا کند من 1 میلیون به او می‌دهم، این آقا جستجو کرد، ماشین را پیدا کرد و رفت و (تحویل او ) داد، الزعیم غارم. شرط کرده بده، حتماً باید بدهد، به این می‌گویند عقد جعاله یعنی طبق تعهدش باید عمل کند. نه شروط ابتدائی، یا شروط ضمن عقد همه‌شان شما شرط ضمن عقد با کسی نمودید و گفتید اگر ساعت 8 آمدی یک کتاب به تو می‌دهم. آقا ساعت 8 آمدند و می‌آید و می‌گوید کتاب رابده، خودت شرط کردی. واین هم که بگوید شرط ضمن عقد است و شرط ابتدائی منجز نیست و وعده است. وعده هم که واجب الوفا نیست این آقا هیچ کدام از اینها را قبول نمی‌کند مردم هم هیچ کدام را قبول نمی‌کنند و می‌گویند آقا گفتی ساعت 8 بیا، ؟آمد دیگر، لذا الزعیم غارم همین‌طور درباب ضمان می‌گوئیم، همینطور که در باب کفالت می‌گوئیم در باب دیات (هم) می‌گوئیم و همینطور تا آخر. این الزعیم غارم می‌شود انسان بگوید که یک قاعده کلی که کتابهای فراوانی را در بردارد، حالا نمی‌دانم چه شده، اگر مطالعه کرده باشید مرحوم آقای بجنوردی 3 کتاب اینجا آورده است و حالا چرا نمی‌دانم کتاب ضمان را حسابی حرف زده و اینجا بحث کرده، کتاب حواله را مفصل اینجا بحث کرده کتاب کفالت راه حسابی بحث کرده به قاعده الزعیم غارم خب 2 اشکال مهم به آقای بجنوردی هست؛ یکی اینکه ما داریم قاعده می‌گوئیم تو رفتی و کتاب ضمان را اینجا آوردی این چه ربطی به قاعده الزعیم غارم دارد؟ شما قاعده کلی‌اش را بگوئید و اما کتاب ضمان جا دارد ما در فقه چند سال قبل کتاب ضمان و کتاب حواله و کتاب کفالت را یکسال رویش بحث کردیم و اینجا آوردن به قاعده الزعیم غارم یعنی مصداق را که می‌شود فرع بشود زائد بر اصل حق مطلب اینست که ما الزعیم غارم را معنا کنیم هم برایش دلیل بیاوریم و اما تعیین مصادیق دیگر مربوط به قواعد فقهیه نباشد، تعیین مصادیق با قواعد فقهیه منافات دارد، قواعد فقهیه یعنی کلی گوئی قبلش هم این ایراد به آقای بجنوردی بود که ما را معطل کردند که گفته بودند الرهن مردود برای همین یک قاعده تمام کتاب رهن را آقای بجنوردی اینجا آوردند که ما مجبور شدیم 12 فرع از کتاب رهن را اینجا مباحثه کنیم لذا یک ایراد به ایشان است که این 3 کتاب مفصل آوردن در قواعد فقهیه، این فرع زائد بر اصل لایجوز، این یک ایراد بر مرحوم آقای بجنوردی.

    یک ایراد دیگر اینکه اگر بناست ما مصداق تعیین کنیم، این الزعیم غارم ابواب معاملات اگر اینطور باشد در همه اقوای از اینست و آورید، باب شروط حواله هست که شما جعاله مهمتر از این که 3 مصداق ندارد، است. بیع هم همینطور است تعهد کرده است بابعت و قبلت پول را بدهد و خانه را تحویل بگیرد، پیغمبر اکرم هم که در حجه الوداع فرمودند، برای ضمانت که نفرمودند، در حجه الوداع یک کلیاتی فرمودند منجمله از کلیات فرمودند الزعیم غارم یعنی هر کسی تعهد به چیزی کرد باید جواب این تعهد را بدهد، حالا بیع همین است، خانه‌اش را اجاره داد، تحویل نمی‌دهد می‌گویند قال رسول الله (ص) الزعیم غارم، خانه‌ات را اجاره دادی، خالی کن بده بنشیند ، چرا خانه را تحویل نمی‌دهی؟ حتی مثلاً مقدار بالاتر برو. این عقود جایزه اگر یادتان باشد در عقود جایزه مثل مضاربه و امثال اینها یکدفعه اینطوری است که می‌گوید پول از تو کار از من، به این می‌گوئیم مضاربه حالا پول را داد و او هم کار را شروع کرد می‌گوئید عقد جایز است و می‌توانند بهم بزنند اما سابقاً حرف در این بود که اگر بخواهد بهم بزند، گفته یکساله سر شش ماه می‌خواهد بهم بزند می‌تواند اما خسارت ها چه؟ این 6 ماه کار کرده برای اینکه حالا بخواهد نتیجه بگیرد، جلویش را بگیرد. می‌شود گفت ولش کن؟ عقد جایز است اما هر عقد جایزی را که نمی‌شود بهم زد. الزعیم غارم می‌گوید نمی‌توانی یا در اصل قضیه گفته بیا مضاربه کنیم، کار از تو، پول از من حالا پول را تحویل نمی‌دهد و یک ضرر حسابی به این آقا زده، این آقا در اداره‌ای سر کار بوده، آن کار را رها کرده و آمده می‌گوید پولت را بده می‌گوید ما پشیمان شدیم، خب آقا پشیمان شدیم، خب آقا پشیمان شدی، پشیمان شده باش می‌توانی عقد را بهم بزنی اما خسارتهای من چه؟ بگوئید هیچ. در عقود جایزه فقها معمولاً اینطور فرمودند هیچ. نمی‌شود که بگوئیم هیچ، الزعیم غارم می‌گوید نه. بهم بزن می‌توانی مضاربه را بهم بزنی اما باید جبران خسارت بکنی، خسارت از طرف آن کسی که پول می‌دهد، خسارت از طرف آن کسی که کار می‌کند. این آقا با یک صدمه‌ای 8-7 میلیون جمع کرده که به او بدهد تا کار کند، آن آقا می‌آید در خانه و می‌گوید ما پشیمان شدیم خسارت حسابی به این آقا می‌زند (بعد می‌گوید) پشیمان شدیم خب پشیمان شدن خیلی خوب عقد را می‌تونی بهم بزنی چون عقد جایز است اما حالا خسارت را چه کسی باید جبران کند، بگوئیم هیچ، الزعیم غارم می‌گوید نمی‌شود.

    لذا در عقود جایزه هم ما همین را می‌گوئیم. الزعیم غارم اینطور می‌گوید به هر تعهدی باید عمل شود، همین را آقای بجنوردی معنا می‌کند، صاحب جواهر هم همینطور معنا می‌کند می‌گوید الزعیم یعنی متعهد، غارم یعنی یجب العمل بالتعهد خب برمی‌گردد  به اینکه باید به هر تعهدی عمل کنیم، حتی گفتند وعده کردی باید عمل بکنی در عقود جایزه اگر خسارت نباشد هیچ، اگر خسارت باشد باید عمل بکنیم. در عقود لازم باید عمل بکنیم، بخواهی بگوئی هیچ، الزعیم می‌گوید نمی‌شود چنانچه او فوا بالعقود می‌گوید نمی‌شود. در شروط ابتدائیه باید عمل بکنی در مثل ضمانت و کفالت و حواله که آقای بجنوردی اینجا آوردند باید عمل بکنی اما از آنطرف به مثل جعاله بهتر باید عمل بکنی و عجب هم هست که مرحوم آقای بجنوردی ضمن کلامش جعاله را می‌آورد، حتی مثلاً این الزعیم غارم تمسک به آن آیه شریفه می‌کند که مربوط به جعاله است، که ملک مصر گفت هر کسی این صواع مرا پیدا کند من یک بار گندم به او می‌دهم و انا زعیم آقای بجنوردی به این تمسک می‌کند در حالیکه این مربوط به جعاله است آنوقت آقای بجنوردی جعاله را رها می‌کند و در حواله می‌رود در حالیکه خیلی بعید است آدم در حواله مصداق درست کند، حالا مصداق درست کن اما اگر تمسک به آیه شریفه می‌کنید دیگر جعاله و نظیر جعاله – کلید شروط ابتدائی- را هم بگوئید که الزعیم غارم. لذا می‌گوید هر کسی ماشینم را پیدا کرد 1 میلیون به او می‌دهم، ماشین شما گم شده این آقا می‌رود و زحمت می‌کشد و ماشین را پیدا می‌کند و می‌آورد و می‌دهد، بگوئید دست شما درد نکند، می‌گوید خیلی خوب دست شما درد نکند خوب است، یک میلیون را بده، تعهد کردی یک میلیون بدهی، بده، الزعیم غارم. همسایه‌ها جمع می‌شوند می‌گویند درست می‌گوید دیگر، ماشین تو را آورده، یک میلیون را بده، به آن می‌گوئید جعاله، یکی از ادله همین الزعیم غارم است.

    حالا چون آنکه آقای بجنوردی کردند که بخواهیم کتاب ضمان و کتاب حواله و کتاب کفالت را اینجا بیاوریم نمی‌شود، برای اینکه گفتم 2 اشکال برایشان وارد است؛ یکی فرع بر اصل زائد می‌شود، یکی هم اگر بناست بحث کنیم 10-8 کتاب را باید بحث بکنیم، اصلاً معاملات بمعنا الاخص را باید بحث بکنیم.

    حالا این معنای الزعیم غارم تا فردا برای دلیلش مقداری صحبت کنیم انشاءالله.

وصلی الله علی محمد و آل محمد