عنوان: حيله شرعي در ربا
شرح:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

    مسأله امروزمان مسأله فوق العاده مشكلي در فقه است ، مخصوصاً اينكه شهرت هم روي مسأله هست اسم مسأله را هم ضميمه گذاشتند و بعبارت ديگر حيله شرعي را جع به خوردن ربا . انشاء الله رواياتش را بعد مي خوانيم ، ديگر هفته آينده كه مجبوراً براي خوشحالي شما طلبه ها تعطيل است ديگر شنبه آن هفته رواياتش را مي خوانيم . يك روايات صريح ظاهر الدلاله و صحيح السندي از امام (ع) ضميمه را سوال مي كند . سني ها قبول ندارند و استيحاش مي كنند ، پشت سر ائمه طاهرين حرف مي زنند لذا مي آيند از ائمه طاهرين(ع) سوال مي كنند كه مسأله ضميمه چي شد و چيست ؟ شما در واقع ربا مي خوريد ، اينرا حضرت مي فرمايند « نعم الفرار من الحرام الي الحلال » مشهور ميان فقها همين جمله را گرفتند و گفتند امام     ( ع ) فرموده ؛ « نعم الفرار من الحرام الي الحلال » و حتي مرحوم صاحب عروه در ملحقات عروه كه كتاب ربا دارند روي اين مسأله خيلي مانور مي دهند و روي همين جمله كه از ائمه طاهرين ( ع ) صادر شده « نعم الفرار من الحرام الي الحلال » اين مي فرمايد مطلق ضميمه اشكال ندارد . بعبارت ديگر مطلق ميل شرعي اشكال ندارد . مي گويد يك ميليون به تو قرض الحسنه مي دهم ، جدي هم  اينست ، يك حبه نبات به تو مي فروشم به 100 هزار تومان . آنهم هر دو را قبول مي كند ، يك ميليون قرض الحسنه را مي گويد  قبلت ، هر دو راست و جديند در قرض الحسنه . روي آن قوطي كبريت كه داعيه عقلائي رويش است ، او هم قبول مي كند ، اينكه بعضي گفتند معنا ندارد يك قوطي كبريت ، يك حبه نبات را به 100 هزار تومان بدهد ، اين عقلانيت ندارد ، مي گوئيم نه عقلانيت دارد ، بعضي اوقات يك كبريت در بيابان براي اينكه اگر آتش نداشته باشد سرما مي خورد و مي ميرد ، يك قوطي كبريت را مي خرد به هستيش ، به 10 عدد گوسفند ، عقلانيت دارد ، داعي عقلائي اينجاست كه مي خواهد يك ميليون قرض الحسنه كند . بنابراين يك قوطي كبريت يا يك حبه نبات را مي خرد به 100 هزار تومان گفتند طوري نيست براي اينكه اين قرض ربوي نشد ، قرض الحسنه شد . آنهم يك بيع شد و داعي عقلائي هم رويش است و اشكال ندارد كه مشهور در ميان فقها شده بلكه بسياري از بزرگان ادعاي اجماع هم رويش كردند و در زمان ائمه طاهرين ، ائمه مورد تعرض و مسخرگي واقع شدند و سني ها نقطه ضعفي هم از ائمه طاهرين گرفته بودند هم پشت سر ائمه مخصوصاً امام باقر و امام صادق ، و هم رودررو مي آمدند و مسخره مي كردند ، حضرت هم همين را جواب مي دادند ، « نعم الفرار من الباطل الي الحق ، نعم الفرار من الحرام الي الحلال » چه اشكال   دارد ؟ آنوقت مسأله ضميمه را هم كه اين مثالي كه من الآن زدم راجع به رباي قرض است ، آنوقت مثال ضميمه اش كه از آن روايات ضميمه اين مثال الآن را استفاده كردم ، اينست كه 1000 دينار و 1000 دينار ، بايد مثل هم باشند      « الذهب بالذهب » الّا اينكه آن 1000دينار 18 عياري است ، آن 1000 دينار ديگر ، 16 عياري است ، كه از نظر قيمت خيلي تفاوت مي كند لذا مثلاً مي شود 1000 دينار ، 18 عياري به 1200 دينار 16 عياري ، خُب ربا مي شود . امام باقر ( س ) مي فرمايد كه ضميمه درست كن ، مثلاً كنار آن 1000 دينار يك قوطي كبريت بگذار ، يك حبه نبات بگذار . آن 1000 دينار با يك قوطي كبريت بدهد به 1200 دينار مي گويند طوري نيست . براي اينكه « الذهب بالذهب » نشد ، الذهب و قوطي كبريت ، بالذهب شد خُب طوري نيست . يا در روايات ما قوطي كبريت بجاي شيءٌ آمده شيءٌ من المطاف اما آنكه فقها هم مثل صاحب شرايع هي مثال مي زنند در كتاب ربا ، در كتاب غصب ، آنها درهم و دينار مي آورند 1000 دينار اما 18 عيار با 1200 دينار اما 16 عيار ، مي گويند يك درهم اضافه كن به آن ناقصه 1000 دينار و يك درهم به 1200 دينار مي گويند طوري نيست براي اينكه « الذهب بالذهب » نيست و حتي در روايات آمده آن 200 دينار در مقابل آن يك درهم واقع شود ، در مقابل 1000 دينار واقع نشود تا بگوئيد « الذهب بالذهب » رباست ، لذا چون روايات صحيح السنداند مورد فتواي فقها هم هست لذا گفتند ضميمه و حيله و امثال اينها در باب ربا اشكال ندارد لذا اين روايات و آنهم فتاواي اصحاب و از فقها و بزرگان ، مثل مرحوم محققين ، مرحوم شهيدين ، مرحوم صاحب جواهر اشكالي در مسأله نمي بينند و درست مسأله را قبول كردند اما از آنطرف هم پذيرفتن مسأله انصافاً خيلي مشكل است . گفته بود كه 1000 تومان به تو مي دهم ، سال بعد 1000 تومان به من بده ، اما اين قوطي كبريت هم به تو نقداً 100 تومان مي فروشم ، 100 تومان به من بده . گفته بود آن اولي كار خوبي است ، اما اين دومي پدر من را درآورد ، بايد بگويد پدر تو را هم درمي آورد ، براي اينكه « يمحق الله الربا و يربي الصدقات » و اينرا به راستي عقلا نمي پسندند ، كار به سني ها نداشته باشيد كه   مي خواستند نقطه ضعف از ائمه طاهرين بگيرند ، نه سني ها حربه شان خيلي مهم بود حربه شان بود كه به امام باقر بگويند تو تمام اين بازار را بگرد آيا مي تواني 200 دينار را به يك درهم بفروشي ؟ آخه چه كسي اين كار را مي كند كه 200 دينار به شما بدهد به يك درهم . امام باقر ( س ) مي گفتند نه نمي شود ، گفتند پس اين چيست كه مي گوئيد 1000 دينار و يك درهم به 1200 دينار بعد مي گوئيم كه اين چطور مي شود ، مي گوئيد آن 200 دينار در مقابل آن يك درهم . آن 1000 دينار هم در مقابل آن 1000 دينار . در حقيقت قرض الحسنه 1000 تومان به 1000 تومان ، آن 100 تومان هم براي آن قوطي كبريت . اينجا هم آن 200 دينار براي آن يك درهم . اينرا عقل و عقلا نمي پسندد . بخواهيم بگوئيم صرف تعبد است ، اينهم با اين علتهايي كه ائمه طاهرين ( ع ) مي آورند كه نعم الفرار من الحرام الي الحلال خيلي مشكل است ، علت حكم همين است ديگر . با اين با اين علتها علّت اشاره به عقل باشد ، همه جا علّت اشاره به عقل است ، تعميم حكم مي كند اكرم العلماء لا نهم علما ، لانهم مروجون لدين ، خُب از همين جهت هم مي گوئيم اصلاً موضوع را بردار و حكم جايش بگذار ، اين علّت . از يك طرف ديگر اين « نعم الفرار من الحرام الي الحلال » يعني چه ؟ يعني مي شود ربا حلال شود ؟ ربا كه گناه يك درهمش 70 زنا است را ما حلال كنيم ، تغيير ماهيت است ، تغيير هويت است . عنوان ثانوي است . اصلاً يعني چه ؟ نعم الفرار من الحرام الي الحلال يعني چه ؟ مگر مي شود احكام كه تابع مصالح و مفاسد نفس الامري اند ما برگردانيم و حرام را حلال و حلال را حرام كنيم ، آيا چنين چيزي داريم ؟ لذا اين مثال عوامانه در ميان ما طلبه ها مشهور شده كه مگر انكحت يك جمله بيشتر است ، اولش زنا است ، دوميش حلال  است ، مي گوئيم انكحت كه نيست ، آن التزام است ، اين عدم التزام است آن تشكل خانوادگي است ، اين تشكل غير خانواده است . آن يك نحو تقدس است ، اين يك نحو فاحشه گري است ، صرف انكحت كه نيست لذا حتي در همين نكاح اگر آدم نمي ترسيد مي گفت نكاح مواطاتي طوري نيست ، انكحت نمي خواهيم . و التزام خانوادگي به اينكه اين زنم است و بايد اگر بچه آمد ، بچه مال من است و امثال اينها ، هر چه براي موقت يا دائمي گفتيم . التزام است ، نكاح در ميان همه است ، لكل قوم نكاح ، اينها همه ، يعني عقلا از اول زمان عدم تا به الآن 2 جور مجامعت داشتند ، يكي حلال ، يكي حرام ، هيچوقت حرام حلال نشده و حلال هم حرام نشده . براي هر كدامش هم اماراتي است كه الآن مربوط به بحث ما نيست و اين مثال كه شما با يك انكحت حرام را حلال مي كنيد ، مي گوئيم نه ، انكحت اماره است ، اماره از چه ؟ از آن التزام اجتماعي . التزام اجتماعي اينطوري است كه نه آن هيچوقت اين مي شود و نه اين هيچوقت آن مي شود و للعاهر الحجر ، هيچوقت زنا با انكحت درست نمي شود ، آن التزام خانوادگي هم هيچوقت زنا نمي شود ، مابقي هم همينطور است ، يك مثال پيدا نكردند غير از همين . مگر شما نمي گوئيد انكحت حرام را حلال مي كند ، اينجا هم ضميمه كن حرام را حلال كن . آن ديگر ربا نيست ، آن تعهد خانوادگي است ، تعهد خانوادگي غير از آنست كه شما زنا را مبدل به تعهد خانوادگي كنيد يا تعهد خانوادگي را مبدل به زنا كنيد اين محال است و نمي شود ، يعني هيچ جا نداريم الّا عنوان ثانوي ، كه عنوان ثانوي اينطور است كه بعضي اوقات اينطور است كه آدم مجبور است آدم بكشد . خُب آن يك حرف ديگر است ، آدم كشي حرام است الّا بعنوان ثانوي كه حلال مي شود . لذا هيچ كجا ما تبدل عنوان نداريم . عنوان ثانوي داريم و اين احكام هم في نفس الامر احكام اوليه اند ، ولي علي كل حال احكام اوليه اينطور است كه مقام اقتضاء دارد ، يعني مصالح و مفاسد نفس الامري مقام انشاء دارد كه شارع مقدس انشاء مي كند مقام فعليت دارد و مقام تنجز . لذا اين عنوان اولي و محال است كه عنوان اولي را تغيير بدهيم . محال است تغيير بكند . مخصوصاً با « حلال محمد حلال الي يوم القيامه و حرامه حرام الي يوم القيامه » اينها اسمش را مي گذارند عناوين اوليه و اينكه اين احكام تابع مصالح و مفاسد نفس الامري است . ما يك عناوين ثانوي داريم كه آنهم عناوين اوليه است يعني شارع مقدس مي بيند ضميمه هست بعنوان ثانوي حكمي روي عنوان اولي بياورد . لذا مي گويد « رفع مااضطروا اليه » ، كه اين هيچوقت چيزي را تغيير نمي دهد كه حلال بكند يا چيزي را از آن ماهيتش بياندازد نه ، معنايش اينست كه حالا كه اين حكم اولي را نمي تواني، « رفع مااضطروا اليه » حالا اينكه نمي تواني وضو ، تيمم . اين تيمم معنايش اين نيست كه ديگر وضو هيچ . نه وضو سر جايش باقي است ، نمي تواني وضو بگيري ، تيمم بگير ، اينرا مي گويند عنوان ثانوي . البته در همين مصالح و مفاسد نفس الامري رويش است و مقام انشا دارد و مقام اقتضا دارد و مقام تنجز دارد و همچنين دروغ گفتن حرام است ، اما حالا مجبور هستي ، توریه كن يا بعد درباره اش صحبت مي كنيم ، دروغ بگو . چرا ؟ بنا به قاعده اهم و مهم مي بيند اگر اين دروغ را بگويد ، يك آدم كشته مي شود مي تواند بين زن و شوهر را با يك دروغ اصلاح كند كه شارع مقدس مي گويد حتماً دروغ بگو . دروغ حرام است ، اين بعنوان ثانوي كه گفتم هم مقام انشا دارد ، هم مقام اقتضا دارد ، هم مقام فعليت دارد . مي گويند جايز است اين كار را بكند .

    اما حالا دروغ من حيث هو دروغ حلال شود ، اين محال است . هر كجا باشد ، عنوان ثانويه ( است ) لذا ما نمي توانيم جايي پيدا كنيم كه حلال حرام شود يا حرام حلال شود . محال است الّا بعنوان اولي و ثانوي كه ربطي با هم ندارند آن عنوان اولي سر جاي خود باقي است ، آن عنوان ثانوي هم سر جاي خود باقي است نه اين متعرض آن است و نه آن متعرض اين . لذا ما نحن فيه عنوان ثانويه هم نيست مانحن فيه رباخوري است . لذا اگر كسي قرض الحسنه داد بعد هم كسي خودش مي خواهد چيزي بدهد ، خُب بدهد ، مي خواهد بدهد، مي خواهد ندهد اما اين « نعم الفرار من الحرام الي الحلال » بايد معناي ديگري داشته باشد والّا ما به راستي بخواهيم بگوئيم كه ربا خوري حلال مي شود ، خيلي مشكل است در روايات كه گفتم مطالعه كنيد و اين بحث خيلي مشكل است اميد داريم بتوانيم براي هفته آينده از شما استفاده كنيم .

    در روايات چيزي هست كه شايد به اين چيز توجه نشده ، اما نزاع را حل مي كند ، و آن اينست كه در آن زمان دينارها و درهم ها تفاوت قيمت   داشت ، اين آقا مي خواست از كوفه به شام براي تجارت برود و در كوفه دينارهاي نيشابوري بود و يك قيمتي   داشت ، در دمشق كه مي رفت ، آنجا دينارهاي دمشقي بود و اين نداشت ، پيش صراف مي رفت و صراف 1000 دينار از او مي گرفت و 900 دينار به او مي داد ، « الذهب بالذهب » اين ربا بود . امام صادق درستش كردند و فرمودند بيا يك درهم كنارش بگذار و 900 تا را به 1000 تا كه واقعاً يك قيمت هم بود ( را حل كرد ) يعني 900 دينار با 1000 دينار از نظر قيمت تفاوتي نداشت ، اما چون آن رباي تعبدي در كار بود ، امام ( ع ) تمحل مي كردند و مي گفتند كه يك درهم پهلويش بگذار كار درست مي شود ، آنوقت كه درست شد چه مي شود ؟ برمي گردد به اينكه رباخوري نشده ، _ رباخوري تعبدي يعني ذهب به ذهب و مثلين نشده _ اما اين ربا خورده باشد به اين معنا كه 900 دينار داده باشد و 1000 دينار گرفته باشد بعنوان ربا ، روايات ديده نمي شود رباخوري ، آن رباي محرم را بخواهيم با حيله درست كنيم ، نمي شود آن رباي محرم را بخواهيم با ضميمه درست كنيم نمي شود ، اما اگر رباخوري نباشد ، مثل اين مثالها كه در روايت آمده باشد ، كه ربا خوري نيست اما آن مثل به مثلي هم درست مي شود ، يعني آن رباي تعبد در وايات هيچ كجا نداريم كه در رباي قرضي هم اين كار را بكن . همه اش راجع به همين مثل به مثل است ، كه مي گويد يابن رسول الله من از كوفه مي خواهم به دمشق بروم ، آنجا دينارهاي دمشقي مي خواهد دينارهاي كوفي آنجا فايده اي ندارد و من مي خواهم در آنجا تجارت كنم نمي شود ، چه بكنم ؟ و شما مي گوئيد مثل به مثل نمي شود ، من اگر بخواهم پيش صراف بروم ، صراف مي گويد من 1000 دينار به تو مي دهم   _ دينار دمشقي _  1200 دينار از تو مي گيرم _ دينار كوفي _ كه با اين « الذهب بالذهب » كه شما به ما ياد دادي ، حرام است چه كنم ؟ حضرت فرمودند يك درهم كنارش بگذار و آن 200 دينار در مقابل آن يك درهم باشد ، ديگر مثل به مثلش از بين برود ، يك نحو تمحل بدون رباخوري ( باشد ) قضيه مثل به مثل ، ربا خوري نبود ، يك تعبد بود ، كه گفتند يك من گندم به يك من گندم ، حتي يك من گندم جديّ به يك من گندم رديّ اگر زياد و كم شد رباست ، كه روز اول مي گفتيم آقا اين ربا نيست ، براي اينكه يك من گندم جديّ با يك من گندم رديّ ، واقعاً قيمتش يكي است ، اما تعبداً به ما گفتند اين رباست ، ما هم گفتيم چشم و ربا خوري كه « احل الله بيع و حرم الربا ، و ان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله و رسوله » باشد ، در مثل به مثل ربا نبود . اما چون مثل به مثل و ذهب به ذهب ، نقره به نقره است اين اشكال داشت ، و چون اشكال داشت ، در آنجايي كه جبري در كار نباشد ، هيچ ، نمي كند ، در آنجايي كه جبري در كار است ، مي گويد من چه كنم ؟ در شام مانده ام ، دينارهاي مرا كسي نمي خرد . دينارهاي دمشقي مي خواهند كه من ندارم . بخواهم پيش صراف بروم او 1000 دينار از من مي گيرد ، 900 دينار مي دهد كه قضيه مثل به مثل و « الذهب بالذهب » از بين مي رود ، من چه كنم ؟ حضرت مي فرمايند كه يك درهم اضافه كن تا كار درست شود . وقتي آن شد ، آن زيادي در مقابل آن يك درهم باشد ، چيزي كه اصلاً رباخوري نيست و براي آن قول امام ( ع ) كه تعبد است ، امام ( ع ) يك تعبد ديگر درست كردند . اگر يادتان باشد راجع به جو و گندم همين را مي گفتيم ، كه جو و گندم دو جنس اند ، امام ( ع ) مي گويند يك جنس است مي گوئيم خيلي خوب ، كه مرحوم محقق 10 فرع ، آقاي بجنوردي هم اينجا 10 فرع راجع به همين چيزها كه ما ديگر متعرض نشديم ايشان فرض كردند . كه خرماي نرسيده با خرماي رسيده ، خرماي خشك با خرماي تر اينها چه وضعي دارند ؟ لذا ما مثل جو و گندم را مي گفتيم 2 جنس . امام(ع) فرمود يك جنس است ، مي گوئيم خيلي خوب اين تعبد روي تعبد است و مي گوئيم خيلي خوب طوري نيست . چنانچه ديروز راجع به 2 جنس همين را گفتيم كه راجع به 2 جنس ديگر ربا نيست ، اگر يك دليلي و روايتي باشد ديگر تعبد بعد از تعبد مي شود . در يك مورد خاصي نه اينكه قانون درست كنيم و اين قانون را درهمه جا ببريم بنا به قاعده « نعم الفرار من الحرام الي الحلال » ما اينطور درست كرديم .

    يكي از فضلاي جلسه ديروز آمده بود و مي گفت اين رواياتي كه شما حمل بر تقيه كردي وجه ديگري هم دارد و اينكه در روايت اول آمده كه نسيه اش اگر مجهول باشد اشكال دارد ، اما اذا وصفته ، ندارد . اين فرمايش هم جمع خوبي است ، همينطور كه آنها حمل بر كراهت كردند ، ايشان هم حمل بر جهل مي كند ولي علي الظاهر آنطور كه من عرض كردم روايات چونكه در ميان عامه شهرت بسزايي داشته ، روايات را حمل بر تقيه كرديم نه بر كراهت . مرادم اينست كه آنجا هم كه 2 جنس باشد ، اينها هيچكدام رباخوري نيست الّا اينكه در خصوص يك جنس گفتند اين رباخوري است ، اين رباست ، حالا چرا رباست ؟ نمي دانم .

    رباخوري نيست اما امام ( ع ) عموم منزلت درست كردند فرمودند اين رباست . جو و گندم را هم فرمودند اين رباست . اين ديگر چرا ؟ گفتند جو و گندم يك جنس است . اينها در يك مورد خاص شاذي از ائمه طاهرين ( ع ) صادر شد و هيچكدام مربوط به رباخوري نيست و ربا فوري از نظر مصالح و مفاسد نفس الامري « يمحق الله الربا و يربي الصدقات » است ، ما با يك قوطي كبريت و يك حيله شرعي بخواهيم اينرا حلال كنيم و ربا خوري را حلال كنيم ، نمي شود و اينكه نمي شود را من مي گويم و الّا مشهور در ميان فقهاست كه مي شود ، « نعم الفرار من الحرام الي الحلال » .

    چون اين بحث ، خيلي ارزنده است و من تبعاً لاستاد عزيزم امام   ( رض ) هيچكدام از اين حيله هاي شرعي را قبول ندارم . اين رباخوري ها كه الآن در جمهوري اسلامي در بانكها و قرض الحسنه ها است . قرض الحسنه كه نام خيلي مقدسي است ولي يك ميليون به يك بسيجي مي دهد كه شام شب ندارد و مي خواهد براي دخترش عروسي بگيرد، (مي دهند) 4 ماهه ، اول 400 تومان بر مي دارد و 600 تومان مي دهد و 4 ماهه ، حالا اينرا درست هم مي كند و مي گويد اين 400 تومان كارمزد اين اتاق (بانك) من 600 تومان به تو مي دهم (تو هم) 1 ميليون برگردان ، مي گوئيم اينكه نمي شود . مي گويد « نعم الفرار من الحرام الي الحلال » آن 400 تومان در مقابل كارمزدم . اين معلوم است كه مزخرف است اما حالا چه كارش بكنيم ؟ هفته آينده كه تعطيل است براي مطالعه شما در هفته آينده تا ما از شما استفاده كنيم .

وصلي الله علي محمد و آل محمد .