عنوان: قاعده عدم تداخل اسباب و مسببات
شرح:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم . رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی .

یکی از قواعدی که ذکر فرمودند ، قاعده عدم تداخل اسباب و مسببات است مثلاً اگر گفتند "ان ظاهرات فاعتق رقبه مومنه و ان افترت فاعقبه مومنه"دو تا سبب ، دو تا مسبب و اگر کسی هر دو را بجاآورد ، معلوم است که باید دو تا عتق رقبه بکند و ما بگوئیم یکی کفایت می کند ، این با ظهور سببیت و مسببیت منافات دارد تداخل اسباب دو تا سبب یک  مسبب شودتداخل مسببات دو تا مسبب یک مسبب شود این تکویناً نه ، تشریعاً هم نه ، خوب در این قاعده مسائلی را باید متعرض شد مسأله اول راجع به عدم تداخل اسباب و مسببات ، یک امر بدیهی است یک امر ضروری است ، تکوین باشد یا تشریع باشد . تکوین باشد دو تاعلت نمی تواند یک معلول داشته باشد . توارد علتین برمعلول واحدمحال است دو تا مسبب نمی تواند یک سبب داشته باشد برای این که معنی دو تا مسبب یک سبب داشتن این است که این مسبب نیست و الاآن یک سبب چون که مسبب از مراتب همان سبب است اگر بخواهد دو تا اراده من مثلاً در باب اراده مثال بزنم ، من تصور می کنم بخواهد دو تا تصدیق پیدا شود ، نمی شود بخواهد اصلاً پیدا نشود نمی شود یک تصویر یک تصدیق ، یک تصدیق یک تصویر ، حالا این تصدیق می شود اراده ، من اراده می کنم بیایم این جا خوب این آمدن من به این جا ، آن اراده بساست برای این که محرک شود برای آمدن من به این جا لذا اگر بگوئیم که دو تا اراده یک مراد نمی شود به این معنی که آن اراده اگر تام باشد کار خودش را می کند مزاحمت دو تا اراده با هم پیدا می کنند ، می شود توارد علتین بر معلول واحد که محال است بعکس بگوئیم دو تا مراد یک اراده این هم محال است ، چرا این محال است ؟ برای این که اراده واحده ، مراد واحد را می خواهد اگر دو تا شد ، یک تناقض یک ضدیت جلو می آید و آن این است که او می گوید من مال این هستم ، او می گوید من مال اینم ، بر می گردد به این که مال هیچکدام (نمی شود) اگر دقت کرده باشید در باره پروردگار عالم " لو کان فیهما الهة الا الله لفسدتا " که اسمش را گذاشتند برهان تمانع همین را می گوید که اگر در این عالم وجود دو تا خدا حکم فرما باشند آن عالم وجود می گوید آن یا ان علت ، خدا می گوید مال من است یا بلعکس لازم می آید تمانعی در عالم وجود پیدا شود یعنی این عالم وجود نه مربوط به او باشد نه مربوط به او ، مربوط به هر دو یعنی تمانع مربوط به هر دو یعنی نبود معلول یعنی نبود علت و بالاخره این که یک علت یک معلول این از نظر فلسفه از نظر منطق یک امر بدیهی است یک امر ضروری است اسمش را هم گذاشتند توارد علتین برسر معلول واحد محال است خوب این بحث ما نیست بحث ما در اعتباریات است نه در تکوین و این که اگر شارع مقدس یک سبب برای مسببی بیان کرد مثلاً گفت " اذا جامعت فغسل " بعد به خانم گفت " اذا حست فغسل " در این جا با این می تواند یک غسل کند جای آن دو تا یکی جنابت یکی هم حس یا نه حتماً باید دو تا غسل کند یا مثلاً مثالی که زدم درماه مبارک رمضان یکی از مبتلات پیدا شده باید کفاره بدهد ، حالا دو تا پیدا شد ، هم خورد همجماع کرد خوب آن دو تا سبب می گوید دو تا مسبب می خواهم این باید کفاره بدهدبرای آن هم کفاره بدهد برای این " ان اکلت " کفاره بدهد " ان جامعت " در ماه مبارک رمضان کفاره بدهد خوب ظهور شرط که اسمش را شرط می گذاریم یا ظهور سبب با ظهور علت می طلبد مشروط مستقل را می طلبد مسبب مستقل را می طلبد علت مستقل را این در اعتباریات چرا ؟ در اعتباریات این را نمی توانیم بگوئیم که توارد علتین بر سر معلول واحد ، این که در کتابها آمده این غلط است ما نمی توانیم عالم اعتبار را با عالم تکوین خلط کنیم ، عالم این نه ضدین دارند نقیضین دارد احکام فلسفه روی اعتبارات اصلاً و ابراً نیست و این که می بینیم درد سردرست شده در اصول فقه و گفته های ما برای همین است که عالم اعتبار را عالم تکوین بار می کنند و این درد سر عجیبی است ، نه ، عالم با عالم تکوین هیچ ربطی ندارد فلسفه با اصول با فقه با عالم اعتبار ، با عالم قانون هیچ ربطی ندارد آن مربوط به وجود است ، این مربوط به اعتبار است در اعتبار اصلاً وجودی در کار نیست لذا این که می خواهیم بگوئیم توارد علتین بر سر معلول واحد این طوری نیست چنانچه در شریعت مقدس اسلام زیاد داریم که دو تا سبب یک مسبب ، مثل این که مثلاً " اذا بولت فتوضاً " حالا دو الی سه بار بول کرد " اذا نومت فتوضاً دو الی سه مرتبه خوابید ، یک مسبب کفایت می کند ، لذا آنکه جلوی ما را می گیرد تشرع را مثل تکوین می کند ظهور نفس است اذا بولت فتوضع ، اذا نومت فتوضع ، ظهور این قضیه این است که دو تا وضو می خواهیم اگر بخواهید بگوید یک وضو می خواهد ، دلیل می خواهد اگر گفت : اذا ظاهرت فاعتق رقبه و اذا جامعت یوم رمضان فعلیه عتق رقبه عتق رقبه دوتا ظهوراست و دوتا علت اعتباری ، دو تا شرط است دوتا مشروط می خواهد ،حالا اسمش را بگذارید سبب دوتا مسبب می خواهد ، اگر بخواهید بگوئید یکی کفایت می کند یک دلیل عالی می خواهد این ظهور را از دست ما بگیرد ولی تا دلیل نباشد ظهور می گوید عدم تداخل اسباب و مسببات . لذا (ظهور) ظهور لفظ است و ما درحالی که می بینیم در تکوین اصلاً محال است ، در تشریع محال نیست می گوید 10 مرتبه اگر بول کردی و بعد از بول خوابیدی ، چیز های دیگر هم از تو سر زد که مبطل وضو بوده ، برای این ها همه ، یک وضو کفایت می یا در غسل مثلاً 10 تا چیز که موجب غسل است پیدا شده ، یک غسل کفایت می کند ، می تواند شارع مقدس این را ، اما در تکوین که نه هیچ فیلسوفی نمی تواند بگوید حتی شارع مقدس هم نمی تواند بگوید و با بودن علت تامه ، معلول نباشد ، معلوم است تکوین نمی شود اما تشریع می شود .در تشریع چون اعتبار است تخصیص می خورد ، ظهور لفظ بما می گوید تداخل اسباب و مسببات نه ، اگر شرطی آمد ، مشروط می خواهد ، این ظهور لفظ است اما این ظهور لفظ را شارع قدس می تواند بهم بزند و بگوید الا در این جا که دو تا شرط است و یک مشروط کفایت می کند وقتی هم گفت دو تا شرط است یک مشروط کفایت می کند ، معنی اش هم تداخل اسباب و مسببات هر دو تا است ، کمپیدا می شود که تداخل مسبب باشد تداخل سبب نباشد اصلاً اگر فقها و این کسانی که قاعد فقهیه نوشتند این جور بحث کرده بودند که عدم تداخل اسباب ، کفایت می کرد اما حالا بحث شده گفتند عدم تداخل اسباب و مسببات حالا اگر شارع مقدس بگوید که وقتی به ذمه تو دو تا آمد یکی کفایت می کند آن حرف دیگر است معنی اش این است که تداخل اسباب شده دیگر خواه نا خواه تداخل اسباب تداخل مسببات هم می شود دیگر دو تا سبب است یک مسبب در حالیکه دو تا مسبب باید باشد اما به یک مسبب شارع مقدس اکتفا می کند . این بحث اول است می شود بگوئیم بحث اول یک ضرورت است وآن این است که عدم تداخل اسباب و مسببات دلیلش چیست ؟ ضرورت ، این ضرورت معنی اش چیست ؟ درتکوین توارد علتین بر سر معلول می شود که محال است ، در تشریع خلاف ظاهر می شود و این خلاف ظاهر محال است ، یعنی محال شرعی جائز نیست . لذا عدم تداخل اسباب و مسببات تکویناً جائز نیست ، سبب فلسفی دارد تشریع جائز نیست سبب اصولی دارد یعنی ظواهر حجت است و اماره است و اماره به ما می گوید برای هر سببی مسببی لازم است . مثل همه ظهور ها ما من مطلق الا یقید . حتی نتوانستند یک فرد پیدا کنند در این ما من عام الا وقد خص خود این عام است ، تخصیصش کجاست ؟ می گویند همین حرفهای ما ، آن جا که تخصیص بردار نباشد و حتی در شرع هم می گویند بعضی عامها تخصیص بردار نیست شارع مقدس می گوید ظلم نکن الا در این جا ، خوب نمی شود گفت و دو بعلاوه دو برابر با چهار الا در یک جا ، نمی شود ، لذا این دو تا شرط مشروط می خواهد که حالا آن جا شرط است اسمش را بگذارید علت این ها ، خیلی اهمیت ندارد شرطش می گوئیم سببش می گوئیم ، علتش می گوئیم . می گوئیم که اگر ان شرطیه یک شرط آورد ، این ان می گوید من جزای مستقل می خواهم این ظهور است این اماره است اگر بخواهید بحث را از این اماره بردارید باید یک دلیل بیاید بنام تخصیص . یک دلیل بیاید بنام تقیید و تا آن دلیل نیست دیگر ظهور حجت است تا این اندازه می توانیم بگوئیم حجت است بمعنی این که اگر بخواهیم خلاف این حجت بکنیم تناقض است ، که آن هم نمی دانم حالا هست یا نه اما اینجور که عرض می کنم صاف می شود که عدم تداخل اسباب و مسببات در تکوین فلسفه ، در تشریع اصول ما ، ظهور لفظ .مسأله دوم که یک خلط حسابی هم شد این است گفتند آقا ما خیلی جاها می بینیم (برای) دو تا سبب یک مسبب است ، هم در تکوین همدر تشریع و این اگر یادتان باشد صاحب معالم (رض) در معالم بحث مفصلی داشت ، صاحب معالم مثال می زد دیگران هم مثال زدند گفتند یک گاری را می خواهید حرکت بدهید خوب اگر یک اسب باشد می تواند حرکت بدهد ، دو تا اسب  هم باشدمی تواند حرکت بدهد لذا یک اسب علت تامه است حالا دو تا اسب این را حرکت می دهند توارد علتین بر معلول واحد شد این را چکار کنیم توارد علتیم بر معلول واحد که محال است در این جا هست یا نه ؟ آری. متحرک هست ؟ آری . متحرک یکی است یا 2 تا ؟ یکی . محرک هست ؟ آری . محرک چند تا ؟ 2 تا . خوب در این جا تواتر علتین بر معلول واحد است بعضی ها جواب دادند قدر جامع (است) ، اما قدر جامع یک امر انتزاعی است ، امر واقعی نیست . قدر جامع را ما از دوتا اسب انتزاع می کنیم می گوئیم این دوتا اسب یک قدر جامعی دارند درحرکتشان می برند لذا قدر جامع که نه ؛ شاید مراد از قدر جامع که گفته شده ای جور بگویند می گفتند ، در فلسفه گفته شده گفتند آقا ما تأثیر و تأثر را باید بسنجیم چه مقدار تأثیر می خواهیم تا این درشکه حرکت کند ؟ مثلاً 50 درجه اگر یک اسب باشد آن 50 درجه را ایجاد می کند اگر 2 تا اسب باشد 50 درجه را ایجاد می کنند و علت تامه ان است نه این اسب اینجور می شود که توارد علتین نیست در این جا هم یک علت است یک معلول ، بعبارت دیگر یک حرکت هست و یک محرک و یک متحرک و این دو تا اسب آن حرکت 50 درجه را ایجاد کردند  واین 2 تا هیچکدام علت تامه نیستند ، می خواهید اینجور بگوئید ، بگوئید این اسب گاهی علت تامه است کجا ؟ آنجا که تنهایی به درشکه اش ببندند و درشکه راببرد ، گاهی علت تامه نیست علت ناقصه است آنجا که 2 تا با هم یک درشکه راببرند بر می گردد به این که آن یکی که 50 درجه تأثیر داشت الان 50 درجه را نیرو نمی دهد ، راحت تر 25 درجه نیرو می دهد ، می شود علت ناقصه این اسب می شود علت ناقصه آن (یکی) اسب هم می شود علت ناقصه ، روی هم رفته حرکتشان ، قوه شان می شود و این درشکه را حرکت می دهد این هم برمی گردد به همان حرف اولی که مقدار تأثیر آن علت تامه است . فرض کنید یک نوع حرکت همین حرکت درشکه بطور معمولی دارد می رود ، این با یک اسب می  تا اسب هم می شود ، ایراد شده به 2 تا اسب ، یک اسب که می توانست پس هر کدامشان علت تامه است توارد علتین بر معلول واحد ، جواب دهید ، نه ، در این جاها علت ناقصه است نه علت تامه اگر هم می خواهید جواب دهید این که 2 تا شان با هم یک قدرت ایجاد کردند علت بسیط است باید بسیط باشد لذا این جور می شود که آنجا که یکی باشد قدرت تأثیر 50 تاست آنجا هم که دو تا باشد قدرت تأثیر 50 تاست آنکه درشکه را حرکت می دهد آن وقت تأثیر است آن نیروست آنجا که این نیرو مال هردو باشد ، علت ناقصه می شود آنجا که مال یکی باشد علت تامه می شود خوب این خیلی حرف ندارد حرفش را هم زدند و در مقابل بداهت همنمی شود حرف زد ، اما در ما نحن فیه یک چیزهایی هست که تداخل است و این فراوان هم هست مثلاً در باب طهارت ، اینجوری است که 10 مرتبه بول بکند ، 10 مرتبه هم به خواب برود ، وقتی وضو گفت از همه آن 10 مرتبه کفایت می کند ، اگر مطالعه کرده باشید ، فقها بزرگان در این جا می گویند که این تداخل است این استثناء است این تداخل اسباب و مسببات است ، یا لااقل تداخل اسباب است من به این ایراد دارم چرا ؟ از دو جهت ؛

1-این تداخل اسباب نیست برای این که مثلاً آنکه وضو داشت ، بول کرد دیگر وضو تمام شد ، حالا این بول دوم که امد ، اصلاً دیگر علیت ندارد همان بول اول خبث هست و تمام شد ، بول سوم ، خواب دوم ، خواب چهارم  ، مابقی چیز ها که گذشت و وضو را باطل می کنند همه این ها هیچ ، چیست که چیزی است ؟ آن اولی حتی این که مثلاً بعضی از بزرگان که در این جا گفتند 2 تا بول روی هم حدث را تقویت می کند ، خیلی اشتباه کردند ، اگر یک بول بکند ، حدث ضعیف است ، اگر 2 تا بول بکندحدث قوی  می شود ، این هم مسلم نیست یعنی یکی است و با قوت ، نه، اصلاً ضعف و قوت ندارد ، 10 مرتبه خواب برود یا یک مرتبه ، اما یک چرتی بزند که دیگر گوشهایش نشنود ، تمام می شود ، حدث موجود می شود ، علت موجود می شود ، دومی بدون تأثیر است اصلاً علت نیست ، سومی ، اصلاً علت نیست ، چهارمی ، اصلاً علت نیست آن وقت یک علت بنام حدث اصغر ، این موجود است بواسطه وضو این حدث اصغر از بین می رود .لذا تداخل نیست ، تداخل آن جاست که  ما 2تا سبب داشته باشیم ، 2 تا مسبب بطلبد ، حالا شارع بگوید در این جا که 2 تا سبب است من می گویم بگو یک سبب این را می گویند تداخل اسباب و مسببات و من خیال نمی کنم هیچ کجا باشد و این که مشهور شده در میان قوم ، در این کتابها که این قاعده را گفتند این قدر پا فشاری دارند من نمی توانم جایی پیدا کنم تداخل اسباب باشد ، یعنی 2 تا سبب باشد شارع مقدس بگوید که یک سبب کفایت می کند ، هیچ کجا نداریم حالا مثل همین حدثی که این ها مثال می زنند ، خوب تمام چیز هایی که را باطل می کند این ایجاد کرد ، خوب حالا چه ایجاد شد ؟

حدث . این حدث قوت و ضعف دارد ؟ نه ، یعنی مثلاً اگر کسی بول کرد بعدش هم آمد و خوابید ، بعد دوباره وضو گرفت ، حالا وضو یک حدث قوی را از بین برده ؟ تا ان جا که خواب نرفت فقط بول کرد . حالا وضو گرفت این وضو یک حدث ضعیف را از بین برده این جور نیست ، مسلم این جور نیست ،حدث در وقتی که موجود شد ، دیگر هیچکدام از حدثهای بعدی سببیت ندارند بنابراین اینجا و همین مثالی کهزدم در اب وضو برای حدث اصغر ، هیچ کجا نداریم که تکررات ایجاد سبب بکند اگر خواب رفت ، بول نکرد یک حدث ضعیف اگر بول کرد یک حدث قوی که بعضی گفتند این هم نمی شود بلکه حدث پیدا می شود یک امر بسیطی هم هست این یک مسألهکه ما اصلاً جایی پیدا نمی کنیم در این گونه مثالها که بخواهیم بگوئیم که یک حدث موجود شده بواسطه آن نام حدث دیگر موجود شده شارع مقدس گفته تداخل " ان بولت اونمت فتوضاً بوضو واحد"، تداخل اسباب یا تداخل ، نه برای خاطر این که خودمان می فهمیم حدث دو تا ، سه ا و چهار تا ندارد ، مسأله مس میت و اینها مسأله دیگری است که به آن هم می رسیم ، آن ها تناقض با هم است ، آن ها دونحو حدث است ، اما در این حدث اصغر مثال بزنیم در این حدث اصغر هیچ کجا نداریم که دو حدث اصغر ، هر کجا هست امر بسیطی است که بواسطه مبطلات وضو پیدا می شود ، گاهی یک مبطل است ، گاهی 10 مبطل است ، گاهی آن یک مبطل تکرر دارد ، گاهی تکرر نیست . لذا ما عدم تداخل اسباب و مسببات می گوئیم و این جا اصلاً تداخل نیست تا این که شارع مقدس بگوید تداخل ، عرض کردم ظهور می گوید تداخل اسباب جائز نیست ، این جا اصلاً سبب نداریم ، تا تداخل شود .یک حرف دیگر هم در مسأله هست ، شاید بهتر از این باشد وآن این است که وضو خود سبب است ، وضو سبب طهارت است ، انشاءالله برای فردا

و صلي الله علی محمد و آل محمد