عنوان: آب مستعمل ( استنجاء )
شرح:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

بحث راجع به آب مستعمل بود بالاخره بحث رسید به این‌جا که اگر پارچه پاکی را یا دست پاکی را در آب قلیل شستند با آن آب می‌شود وضو گرفت می‌شود غسل کرد چنانچه می‌شود با آن آب یک نجسی را طاهر کرد.

مسئله بعد راجع به ماء مستعمل که با آن وضو گرفته باشند آن هم بحث رسید به این‌جا که وضو از آن ماء مستعمل اشکال ندارد.

راجع به غسلهای مستحبی یک کسی غسل مستحبی کرد در یک آب قلیلی البته بدنش پاک بوده حالا دیگری بخواهد از این آب غسل جمعه بکند اشکال ندارد.

فقط اشکال بود که اگر بدن پاک است و با آب قلیل غسل جنابت کرد یا غسل حیض غسل واجب، آیا می‌شود با این آب، دیگری غسل جنابت بکند یا با آن آب وضو بگیرد یا نه؟ این اختلافی بود .مشهور در میان فقهاء گفته بودند می‌شود.

مشایخ ثلاثه و بعضی دیگر یعنی صدوق و شیخ مفید فرموده بودند نمی‌شود و تمسک کرده بودند به یک روایت از نظر ما صحیح السند ظاهر الدلاله و مشهور فرموده بودند که روایت ضعیف السند است به آن روایت نمی‌شود تمسک کرد قاعده اقتضا می‌کند جواز را یعنی قاعده استصحاب مثلا اقتضا می‌کند این که جایز باشد.

اما دیروز ما عرض کردیم روایت صحیح السند است دلالتش هم خیلی خوب است اما معارض دارد و معارض می‌گفت که اگر آب قلیل باشد و با آن آب قلیل غسل کنیم دیگری می‌تواند با آن آب قلیل غسل بکند و چون معارض داشت آن روایتی که می‌گفت نمی‌شود حمل کردیم بر کراهت البته آن‌جا که ضرورتی در کار نباشد و الا اگر ضرورت در کار باشد یک مقدار آب بیشتر ندارد و هر دو می‌خواهند غسل بکنند و نمی‌شود با این آب هر دو غسل بکنند یک کدام غسل می‌کند در یک ظرفی البته قبلاً بدنش را طاهر می‌کند و دیگری هم از همان آب غسل می‌کند دیگر خواه ناخواه اگر دوم را گفتید سوم و چهارم و پنجم تا این آب مضاف نشده غسل کردن پی در پی خودش یا دیگری، آب را اول غسل می‌کند نگه می‌دارد دفعه دوم با آن غسل می‌کند دفعه سوم با آن غسل می‌کند دیگر این جاها کراهت هم معلوم نیست داشته باشد معلوم العدم است برای این که دوران امر بین کراهت و بین تیمم و معلوم است نوبت به تیمم نمی‌رسد حتماً باید با آن آب غسل بکند دیگر خواه ناخواه در موقع ضرورتش باید بگوییم کراهت هم ندارد.

بحث امروز ما که بحث مشکلی است مبتلا به هم هست و آن آب مستعمل در استنجاء و به درد هم می‌خورد خیلی برای خاطر ترشحاتش مثلا در صحرا است آب هم هست با آن آب استنجا می‌کند آب قلیل الا این که ترشح می‌کند به پایش ترشح می‌کند به لباسش خب اگر بگوییم پاک است این استنجاء کرده محل بول و غایط را پاک کرده آن آبهایی هم که ترشح کرده اشکال ندارد لذا مسئله دو فرع دارد یک فرع در این که آب استنجاء پاک است یا نه؟ یک فرع این که حالا که پاک است رفع خبث رفع حدث می‌شود کرد یا نه؟ حالا اگر کسی مثلا گفت پاک است و استنجاء کرد در یک ظرفی که آن ظرف ذرات بول و غایط در آن مبان نیست آیا می‌تواند بعد دو دفعه با این آب استنجا، بکند یا نه؟ این یک مسئله. آیا می‌تواند با این آب اگر آب ندارد وضو بگیرد یا غسل بکند یا نه؟

راجع به اصل قضیه مثل این که یک نحو اجماعی در مسئله هست از قدماء و از متأخرین گفته‌اند آب استنجاء پاک است، روایات فروانی هم داریم که پاک است، شاید هم این پاک برای خاطر این که عسرو حرج جلو نیاید و این که در صحرا در بیابان استنجاء می‌کند ترشح می‌کند و ترشح به پایش ترشح به لباسش لذا گفته‌اند پاک است.

در مقابل این که پاک است بعضی مثل شهید دوم در مسالک و در متأخرین مثل مرحوم آقای خوانساری آقای آسید احمد خوانساری و همچنین ما قائلیم به این که نجس است اما معفو است، لذا مرحوم شهید رضوان الله تعالی علیه فرموده‌اند که نجس است اما مثل خون کمتر از درهم است همین‌طور که با خون کمتر از درهم، نجس است اما می‌شود نماز خواند این هم همین است ترشحات آب استنجاء نجس است اما می‌شود نماز خواند، بعد انشاءالله در باب محل غایط خب مشهور در میان فقهاء است روایت هم زیاد داریم می‌تواند محل غایط را بشوید می‌تواند هم با سه تا پارچه‌ای سه تا مثلاً دستمال کاغذی سه تا سنگی پاک بکند. حالا پاک می‌شود یا نه؟ باز همین است مشهور در میان فقهاء فرموده‌اند پاک می‌شود اما مثل مرحوم شهید مثل مرحوم آقای خوانساری و ما می‌گوییم که نه نجس است اما معفو است وقتی پاک می‌شود که با آب بشویند و اما اگر محل غایط را با پارچه‌ای پاک کرد می‌شود با آن نماز خواند اما نجس است. البته قول شاذ است یعنی در میان فقهاء خیلی کم است در محشین بر عروه هم خیلی کم است و آن که مشهور در میان فقهاء است ماء الاستنجاء طاهر، ماء الاستنجاء یعنی غساله، آن غساله بحث دیگر دارد انشاءالله بعد در باره‌اش صحبت می‌کنیم که غساله آب قلیل آیا پاک است یا نجس؟ آن یک مسئله خیلی مفصل مشکلی است انشاءالله بعد از همین مسئله در باره‌اش صحبت می‌کنیم اسمش را می‌گذارند ماء الغساله اصطلاح در فقه ما این است که اگر با آب قلیل دستتان که نجس است این دست را تطهیر کردید آیا آبهایی که از دست نجس شما می‌ریزد روی زمین زمین را نجس می‌کند یا نه؟ آن مسئله بعد ماست.

مسئله حالای ما این است که ماء الاستنجاء در حالی که خب محل بول محل غایط نجس است با این آب تطهیر می‌کند حالا این آب مثل آن آب غساله نجس است یا پاک است؟ خب مشهور در میان فقهاء چه قدماء چه متأخرین گفته‌اند پاک است لذا اختلاف در آن دارند که دلیل هم ندارند که آیا می‌شود با این آب استنجاء دودفعه استنجاء کرد یا چیز نجس را پاک کرد آیا با آن ماء استنجاء می‌شود وضو گرفت؟ می‌شود غسل کرد؟ مشهور گفته‌اند آری، غیر مشهور گفته‌اند نه،

حالا روایاتی در مسئله هست که این روایت‌ها ظهور دارد در طهارت.

روایات را مرحوم صاحب وسائل در باب 13 از ابواب ماء مضاف من یکی از آن روایات را که صحیح السند و ظاهر الدلاله است را ذکر کرده‌ام دیگر اگر می‌خواهید همه روایات را ببینید یک نسق است آن جا مراجعه کنید.

صحیحه محمد بن نعمان قال قلت لابی عبدالله علیه السلام اخرج من الخلاء فاستنجی بالماء فیقع ثوبی فی ذلک الماء الذی استنجیت منه فقال لابأس به من استنجا کردم معمولاً آن وقت‌ها مستراح و این اوضاعی که الحمدالله الان داریم نداشتنددیگر، یک گودالی پیدا می‌کردند در آن جا استنجاء می‌کردند حالا این سئوال می‌کند من وقتی که از مستراح بیرون آمدم دیدم که لباسم افتاده در آن آبی که با آن استنجاء کرده‌ام حضرت فرمودند طوری نیست، لذا لابأس به را بخواهیم معنا بکنیم حرف مرحوم شهید را بگوییم لابأس به یعنی نجس است اما معفو است، خلاف ظاهر است.

مرحوم آقای خوانساری می‌گویند که دوران امر است بین تخصیص و تخصص، و تخصص اولی از تخصیص است برای این که اگر ما بگوییم پاک است آن روایاتی که می‌گوید آب قلیل اگر نجس باشد به ملاقات بدن نجس می‌شود آن عام است باید بگوییم الا فی ماء الاستنجاء این تخصیص است و اما اگر گفتید نه لابأس نجس است اما عفو از آن شده آن روایت‌ها تخصیص نخورده بلکه یک حکم تعبدی آمده ماء الاستنجاء نجس الا انه معفو عنه، لذا دوران امر بین تخصیص و تخصص و اصاله عدم تخصیص می‌گوید تا بتوانی تخصیص نزنی اولی است از این که تخصیص بزنی، اگر ما گفتیم عفو است می‌شود تخصص آن روایاتی که سابقاً خواندیم که آب قلیل به ملاقات نجس نجس می‌شود را تخصیصش نزده‌ایم این جا نگفته‌ایم الا فی ماء الاستنجاء، اگر بگوییم عفو است، اما اگر بگوییم نه ماء الاستنجاء مثل ماء قلیل نیست ماء قلیل به ملاقات نجس نجس می‌شود الا فی ماء الاستنجاء می‌شود تخصیص، دوران امر بین تخصیص و تخصص، تخصص اولی است،

خب فرمایش ایشان متین است انصافاً مرحوم شهید دلیلی ذکر نفرموده‌اند و شاید هم از مرحوم شهید هم استفاده بکنید که ایشان می‌گویند عمومات ماء القلیل به ملاقات نجس نجس می‌شود در این جا هم می‌آید، پس بنابر این این ماء الاستنجاء آب قلیل است به ملاقات نجس نجس شده حالا اگر بخواهی بگویی نه فقهاء چه می‌گویند؟ فقهاءمی‌فرمایند که الا فی ماء الاستنجاء آب قلیل به ملاقات نجس نجس می‌شود الا فی ماء الاستنجاء می‌شود تخصیص و این ماء الاستنجاء هم پاک است اما اگر گفتید که نه ماء الاستنجاء نجس است آب قلیل است به ملاقات نجس نجس می‌شود پس این لابأس یعنی چه؟ یعنی برای خاطر تسهیلا للامر مثل خون کمتر از درهم می‌گوییم عفو است.

لذا این غساله نجس است یعنی محل مخرج بول را مثل آب قلیل بریزید به محل مخرج بول آن آب که نجس نمی‌شود آن آب پاک می‌کند حالا یا تکرر بخواهد یا نخواهد بالاخره آب را به محل مخرج بول بریزید پاک می‌شود حالا حرف در این است حالا که پاک شد آن غساله استنجاء اگر دستشان بولی باشد یا نجس باشد آب را بریزند روی آن غساله است عین را برده، آن غساله را مشهور در میان فقهاء می‌گویند نجس است می‌گویند که آب قلیل است ملاقات با عین نجس کرده نجس است حالا همان مشهور که می‌گویند نجس است می‌گویند اگر دست را تطهیر کنی نجس است اما اگر استنجاء کنی محل بول و غایط را تطهیر کنی می‌گویند پاک است دلیلشان چیست؟ این روایت‌ها، می‌گوید این روایت‌ها تخصیص زده آن جا که آب قلیل به ملاقات نجس نجس می‌شود الا ماء الاستنجاء، این حرف مشهور.

مرحوم آقای خوانساری چه می‌گویند یا مرحوم شهید در مسالک؟ آنها چه می‌گویند؟ آنها می‌گویند که در این که ماء الاستنجاء هم محل بول و غایط را تطهیر کرده پاک است این هم کار پاکی را با آن بکن،نه پاک است، معفو است، مثل خون کمتر از درهم که نجس است اما معفو است این هم این جوری است ، دلیل عقلی هم آورده‌اند گفته‌اند دوران امر بین تخصیص و تخصص، تخصص اولی از تخصیص است اگر قائل به نجاست بشویم تخصص است و بگوییم عفو است اگر قائل به طهارت بشویم تخصیص است آن عموماتی که می‌گوید آب قلیل به ملاقات نجس نجس می‌شود باید بگوییم الا فی ماء الاستنجاء، لذا این لابأس می‌گوید که با آن می‌شود نماز خواند، این لابأس می‌گوید که مثل خون کمتر از درهم هرچه با آن خون عمل می‌کنی با این هم بکن،

مشهور چه می‌گویند؟ می‌گویند که لابأس به یعنی انه طاهر حرف مرحوم شهید حرف مرحوم آقای خوانساری که این تخصیص و تخصص را آورده‌اند عالی است خوب است اما عرف چه می‌فهمید؟ انسان گیر این جاست که حرف این دقی اصولی دوران امر بین تخصیص و تخصص حرف خوبی است اما این روایت این آقا چه از این روایت فهمید؟ قلت لابی عبدالله علیه السلام اخرج من الخلاء فاستنجی بالماء فیقع ثوبی فی ذلک الماء الذی استنجیت منه، جامه من با این آب استنجاء ملاقات کرد افتاد پته قبای من در این آب استنجاء حضرت فرمودند طوری نیست، خب این چه فهمیده؟ ظاهراً آن که فهمید این است که این آب پاک است و اما بگوییم این آب نجس است جامه‌ات هم نجس است اما معفواست عرف نمی‌فهمد،

فتلخص مما ذکرناه این روایت‌ها را بدهیم دست عرف عرف می‌گوید تخصیص ولو این که همین عرف هم می‌گوید اذا دارالامر بین تخصیص و تخصص در جاهای دیگر ، می‌گوید تخصص اولی است اما وقتی این روایت‌ها را بدهیم دست عرف مسلم عرف می‌گوید که تخصیص است نه تخصص و این آب غساله استنجاء غیر از آن غساله رفع نجاست به ماء قلیل است برای تسهیل للامر هم همین جور فرموده‌اند چون که اگر می‌خواستند بگویند نجس است حرج نوعی جلو می‌آمد نمی‌گویند به قاعده حرج، حرج نوعی جلو می‌آمد برای رفع حرج نوعی امام علیه السلام فرمودند اصلاًبگو پاک است بالاخره این را عرف نمی‌فهمد که بگوییم لابأس به یعنی انه نجسٌ و معفو این را عرف نمی‌فهمد دیگر فهم عرف مقدم می‌شود بر فهم عقل موقع اضطرار هم باشد موقع اضطرار هم نمی‌شود که بگوییم پاک است یک وقت پاک است یک وقت پاک نیست موقع اضطرار این جور می‌شود که با لباس نجس، نجس است اما می‌توانی نماز بخوانی، این را حضرت فرمودند لابأس به، لذا پاک است تخصیص ادله است یا نجس است صورت عفو است و چون که عرف می‌فهمد پاک است بنابراین آن قاعده دوران امر بین تخصیص و تخصص یک امر عقلی است فهم عرفی مقدم بر فهم عقلی است این خلاصه بحث در این جاست.

اما اگر بخواهید از کسانی که خیلی بحث مفصل در این باره کرده مرحوم محقق همدانی است قبلش مرحوم شیخ انصاری بعدش هم مرحوم محقق همدانی دیگر بعدش هم مقررین بر عروه حرف خیلی این جاها زده‌اند اما خلاصه حرف این است که من عرض کردم دیگر شما هستید که از آن چه بفهمید.

اشکالی که هست مسئله دوم است که آیا با این آب استنجاء دودفعه می‌شود استنجاء کرد خب اگر گفتیم عفو است که نه، معلوم است نجس است و هیچ، اما آیا می‌شود با این آب استنجاء آب ندارد یک شیشه آب بیشتر ندارد محل مخرج بول را با آن آب تطهیر می‌کند آب‌ها را می‌ریزد توی یک طشتی حالا با این آب می‌شود وضو گرفت یا نه؟ حالا نه، می‌شود رفع خبث کرد یا نه؟ مشهور در میان فقهاء گفته‌اند رفع خبث آری اما رفع حدث نه و دلیلی برای مسئله ندارند می‌گویند اجماع، حضرت امام رضوان الله تعالی علیه می‌فرمایند که انصراف، می‌گویند ادله متطهرات انصراف دارد از این که بشود با این آب رفع خبث کرد، دیگر خواه ناخواه رفع حدث را هم ایشان می‌فرمایند به طریق اولی و می‌فرماید اصلاً این که یک تنفر عرفی دارد، متشرعه از این آب متنفر است و ایشان نفرموده‌اند همین جور مرادشان است معمولاً این طهارتی که شارع مقدس گفته برای خاطر آن ترشحاتی است که گاهی در بیابان است گاهی در صحرا است آب نیست یک مقدار آب دارد محل بول را تطهیر می‌کند ترشحات می‌ریزد به لباس همین مثالی که در روایت بود که استنجاء کرده لباسش افتاده توی آب این جاها خوب است و اما ما دیگر حالا بخواهیم بیش از این‌ها برویم جلو بگوییم که بریزد توی یک ظرفی دفعه دوم با این آب استنجاء بکند می‌گویند انصراف باب مطهرات از اینجا،

راجع به وضو وغسلش هم می‌فرماید که علاوه بر آن اجماع انکار عرفی، عرف از این حرف استیهاش دارد که ما بگوییم با آب استنجا وضو بگیر،

تقریباً در این جا نه، در آب غساله مرحوم حاج آقا رضا همدانی آن‌جا همین فرمایش حضرت امام را دارند ایشان هم می‌فرماید از این گونه آب‌ها نفرت عرفی هست بنابراین بخواهد دو دفعه استنجاء بکند نمی‌شود بخواهد وضو بگیرد نمی‌شود غسل بکند نمی‌شود و بالاخره این‌ها استحسانهای خوبی است اما آدم خیلی مشکلش است این استحسانها اجماعمان را هم از بین می‌برد اجماع هست در مسئله، البته راجع به رفع خبث نه، برای رفع حدث راجع به آن وضو بگیرند یا غسل بکنند اما همین را هم راجع به رفع حدث مقدس اردبیلی، صاحب حدائق، مرحوم آقای خویی می‌فرمایند که اجماعش که خیلی پشمی به کلاهش نیست و دلیل برای نفی هم نداریم شما می‌گویید این آب پاک است با آب پاک همه کار می‌شود کرد هم رفع خبث می‌شود کرد هم رفع حدث می‌شود کرد.

مشکل است انسان بگوید اما علی کل حال اگر راستی انسان جرأت داشته باشد اجماع را بزند کنار حرف مرحوم آقای خویی حرف خوبی است اما این چنین جرأتی که انسان اجماع را بزند کنار و بگوید رفع حدث هم می‌شود با آب استنجا وضو هم می‌شود گرفت، خب این تا این‌جا خوب است اما حالا دوران امر است بین این و تیمم، تیمم کند یا نه؟ در آن مانده‌اند، لذا معمولاً صاحب عروه است ظاهراً و دیگران می‌گویند هر دو ، هم وضو بگیر هم تیمم کن، دلیل نداریم اما راستی فتوی دادن روی این حرفها هم کار مشکلی است تقاضا دارم لااقل اگر حالش را ندارید که باید داشته باشید این فرمایشات مرحوم محقق همدانی را ببینید اگر چیزی پیدا کردید که دلچسب باشد بگویید تا دیگران از شما استفاده بکنند.

وصلی الله علی محمد و آل محمد