از بحثهاى قبلى به خوبى استفاده
شد كه رابطه دنيا و آخرت، رابطه عينيّت و ظاهر و باطن است و اين دو در حقيقت دو
روى يك سكّهاند، سكّهاى كه يك روى آن دنيا و روى ديگر آن آخرت است. آنچه را ما
در اينجا مىكاريم در آنجا برداشت مىكنيم و نتيجه اعمال دنيايى را در آن سرا
مىيابيم، اگر خوب است به صورت نعمتهاى بهشت و اگر بد است به صورت نقمتهاى جهنّم:
»فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ
ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرَّاً يَرَهُ.» [1]
»هر كس به اندازه ذرّهاى كار خير
انجام دهد آن را مىبيند و هر كس به اندازه ذرّهاى كار بد كرده آن را مىبيند.»
اين آيه شريفه كه نظير آن در قرآن شريف فراوان بوده و از
محكمات است و تقدير و تأويل ندارد، دلالت مىكند كه انسان، خودِ آن خير يا شرّ را
مىبيند نه جزاى آن را، اگر ذرّهاى خوبى كند همان را به صورت پاداش و نعمتهاى
بهشتى مىيابد و اگر ذرّهاى بدى كند، همان را به صورت آتش و نقمتهايى در جهنم
مىيابد و از طرف حقّ تبارك و تعالى - به
آنها چنين خطاب مىشود:
»ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ
اَيْديكُمْ وَ اَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلّامٍ لِلْعَبيدِ.» [2]
»اين در مقابل كارهايى است كه از
پيش فرستادهايد، خداوند نسبت به بندگانش هرگز ستم روا نمىدارد.»
بنابراين مسأله خلود و جاودانگى پاكان و نيكان در بهشت و
خلود و جاودانگى آلودگان و معصيت كاران در جهنّم براى اهل جهنّم امرى طبيعى است.
همچنين عذابهاى دردناك جهنّم نظير نعمتهاى بهشتى امرى قرار دادى و به عنوان كيفر
يا پاداش نيست تا گفته شود آن كيفرها و پاداشها با آن اعمال موقّت دنيايى تناسب
ندارد و خلود در جهنّم با اعمال زشت موقّت - كه حدّ بالاى آن مثلاً در يك دوره
عُمر صد ساله است - متناسب نيست.
البته «توبه» در اين دنيا و «مغفرت» و «شفاعت» در آخرت
براى كسانى كه لياقت دارند و با دست خود اين شايستگىها را از بين نبردهاند، باعث
رهايى گناهكاران مىشود و به عبارت ديگر ميان انسان و آتش فاصله مىاندازد و بلكه
از قرآن شريف استفاده مىشود كه »توبه« انسان و »مغفرت« خداوند و »شفاعت« اهل بيت(سلاماللهعلیهم):، آتش و نقمتهاى آن را نابود
مىكند:
»اِلّا مَنْ تابَ وَ امَنَ وَ
عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَاُولئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ.»
[3]
»مگر كسانى كه توبه كنند و ايمان
آورند و عمل صالح انجام دهند كه خداوند گناهان آنان را به نيكيها تبديل مىكند.»
همچنانكه از قرآن كريم استفاده مىشود كه بعضى اعمال نيز،
نعمتهاى بهشتى را نابود مىكند و در حقيقت حسنه را به سيّئه تبديل مىنمايد:
»لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ
بِالْمَنِّ وَ الْاَذى كالَّذى يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا يُؤْمِنُ
بِاللَّهِ وَ الْيَومِ الْاخِرِ.» [4]
»بخششهاى خود را با منّت و آزار
باطل نكنيد مانند كسى كه مال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مىكند و به
خداو روز قيامت ايمان نمىآورد.»
»وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ
عَنْ دينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ فَاُولئِكَ حَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ فِى
الدُّنْيا وَ الْاخِرَةِ وَ اُولئِكَ اَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ.» [5]
»كسى كه از آيينش برگردد و در حال
كفر بميرد تمام اعمال نيك او در دنيا و آخرت بر باد مىرود و آنان اهل دوزخ هستند
و هميشه در آن خواهند بود.»
اين نكته آخر يعنى تبديل حسنات به سيئات و بالعكس، همان
چيزى است كه متكلّمين و علماء علم كلام، از آن با عنوان »حبط و تكفير« ياد
كردهاند كه «حبط» عبارت است از اينكه ثواب اعمال پيشين بر اثر گناهان از بين برود
و «تكفير» به اين معنى است كه كيفر و آثار گناهان پيشين به خاطر اعمال نيكِ بعدى،
زائل شود. كلاميّون شيعى به تبعيّت از قرآن كريم و معصومين:، در اين زمينه، كلمات
متين و ارزندهاى دارند كه بايد به محل تفصيل آن مراجعه كرد.
===================
پینوشتها
[1] زلزال، 7و8.
[2] انفال، 51.
[3] فرقان، 70.
[4] بقره، 264.
[5] بقره، 217.