عنوان: مسئله 32 و 33 و 34 و 35 و 36
شرح:

أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.

 

در بحث امروز یک مسئلۀ مهم داریم که آخر بحث ان‌شاءالله مباحثه می شود. اما چند مسئله هم داریم. یعنی بحث امروز چند مسئله است که در آنها اختلاف نیست و مسئله است. ایرادی هم به مرحوم سیّد«رحمت‌الله‌علیه» نیست. برای اینکه مرحوم سیّد«رحمت‌الله‌علیه» که عروه را نوشتند، رسالۀ عملیه ایشان بوده است و معلوم است که رساله‌های عملیه احتیاج به استدلال ندارد. استدلال‌هایش در جای دیگری است و بالاخره امروز چند مسئله داریم که اینها حرف ندارد و همه اختلاف ندارد و واضح است.

 

مسئله 32:

إذا علم المأموم بطلان صلاة الإمام من جهة من الجهات ككونه على غير وضوء أو تاركاً لركن أو نحو ذلك لا يجوز له الاقتداء به و إن كان الإمام معتقداً صحتها من جهة الجهل أو السهو أو نحو ذلك.

امام نمی‌داند که وضو ندارد و مأموم فهمید که امام وضو ندارد. امام نماز می‌خواند اما نماز باطل است. مأموم هم «لایجوز الإقتدا به» برای اینکه ولو اینکه امام معتقد است که نمازش درست است، اما اعتقاد امام شرط برای صحت نماز مأموم نیست. لذا من نوشتم «لثبوت البطلان واقعاً عند المأموم و عمد امر ظاهری للإمام».

 

مسئله 33:

إذا رأى المأموم في ثوب الإمام أو بدنه نجاسة غير معفوة عنها لا يعلم بها الإمام لا يجب عليه إعلامه، وحينئذ فإن علم أنه كان سابقا عالما بها ثم نسيها لا يجوز له الاقتداء به...

مأموم می‌بیند که به دست یا بدن امام خون هست اما او نمی‌داند و می‌خواهند نماز بخوانند. در اینجا مأموم می‌تواند به امام اقتدا کند برای اینکه نماز امام ولو باطل باشد، اما نماز مأموم اشکال ندارد.

این مسئله نیز همین است. قیل و قالی ندارد و یک مسئله‌ای است که اختلافی در آن نیست و از نظر فقها و از نظر فقهی، مسئلۀ واضحی است.

 

مسئله 34:

إذا تبين بعد الصلاة كون الإمام فاسقا أو كافرا أو غير متطهر أو تاركا لركن مع عدم ترك المأموم له أو ناسيا لنجاسة غير معفوة عنها في بدنه أو ثوبه انكشف بطلان الجماعة لكن صلاة المأموم صحيحة.

سببش اینست که مأموم یک نماز خوانده، ولو اینکه دو رکعت اول یعنی حمد و سوره خوانده نشده، یا خوانده شده اما پشت سر فاسق بوده است، نماز مأموم صحیح است. امام هم نماز نخوانده، اگر العیاذبالله فاسق یا کافر یا جاهل به مسئله باشد. علی کل حالٍ در حالی که امام نماز جماعت نخوانده برای اینکه فاسق بوده یا کافر بوده و یا وضو نداشته، ضرری به نماز مأموم نمی‌رساند. نماز امام باطل و نماز مأموم صحیح است، برای اینکه واقعاً نمازی که مأموم خوانده، رکعت اول و دومش را نخوانده اما سهواً بوده و اشکالی در نمازش ندارد. این هم یک مسئله است که قیل و قال و اختلاف ندارد و بحث، واضح است.

 

مسئله 35:

إذا نسي الإمام شيئا من واجبات الصلاة ولم يعلم به المأموم صحت صلاته حتى لو كان المنسي ركنا...

این مسئله 34 و 35 تقریبا از نظر الفاظ تفاوت دارد و اما از نظر واقع، تفاوتی ندارد. نماز مأموم صحیح است، ‌برای اینکه اگر امام چیزی از واجبات نماز نیاورده، ضرر به صحّت نماز مأموم نمی‌زند.

بله، اگر در وسط نماز فهمید که مثلاً عورتین امام پیداست، باید به او تنبّه دهد. اگر بتواند تنبّه می‌‌دهد و اگر نتواند، خواه ناخواه باید قصد فرادا کند و اینکه مرحوم سیّد«رحمت‌الله‌علیه» در اینجا می‌فرمایند: «وجب علیه نیة الإنفراد»، اگر منسی، رکن باشد یا قرائت باشد.

دیروز درباره‌اش صحبت کردیم و گفتیم در رکن می‌توان گفت اما در قرائت نه، و اینکه اگر امام قرائت نخواند، یا غلط خواند، ضرر به نماز مأموم نمی‌زند و در این مسئلۀ الان نیز همین است. نماز امام باطل است اما نماز مأموم اشکال ندارد. ولو اینکه می‌بیند نماز امام باطل است، اما نمی‌تواند او را متنبّه کند و حتی گفتیم قصد فرادا هم لازم نیست و امام نماز خودش را باطل می‌خواند و این هم نماز خودش را صحیح می‌خواند.

این چند مسئله در اینجا حرف ندارد و اختلافی در آن نیست و از نظر فقهی یک مسئله‌گو که مسلّط بر مسائل فقهی باشد، می‌فهمد که تا اینجا مباحثۀ ما استدلالی نبود و مسئله‌گویی بود برای اینکه احتیاج به دلیل نداشت و اگر احتیاج به دلیل داشت، دلیل آن واضح بود.

مسئله‌ای که امروز مورد بحث است و مسئلۀ مهمی هم هست، واقع هم می‌شود، اینست.

 

مسئله 36:

إذا تبين للإمام بطلان صلاته من جهة كونه محدثا أو تاركا لشرط أو جزء ركن أو غير ذلك فإن كان بعد الفراغ لا يجب عليه إعلام المأمومين، وإن كان في الأثناء فالظاهر وجوبه.

امام در وسط نماز فهمید که نمازش باطل است. بعد از نماز امام فهمید که نماز مأمومین باطل است. اینکه نماز مأمومین باطل است ربطی به نماز امام ندارد و نماز مأمومین باطل است، اما قاعدۀ «لاتعاد الصلاة الاّ بالخمس» می‌گوید نماز تو صحیح است. حتی لازم نیست به آنها هم بگوید. مثلاً بعد از نماز امام فهمید که وضو نداشته، الان لازم نیست اعلام کند که من وضو نداشتم. برای اینکه اعلام کند یا اعلام نکند، نماز مأمومین صحیح است. تا اینجا حرفی نداریم.

و اما اگر در اثناء باشد «فالظاهر وجوبه». در وسط نماز فهمید وضو ندارد، آیا باید اعلام کند یا نه؟

اگر امام بعد از نماز فهمید وضو ندارد، اعلام لازم نیست برای اینکه نماز مأمومین درست است و اینکه بگوید من وضو نداشتم برای مأموم فرقی ندارد برای اینکه نماز مأموم صحیح است. اما اگر در إثناء باشد، مرحوم سیّد«رحمت‌الله‌علیه» نتوانستند جزماً بگویند «فالظاهر الإعلام» اما بالاخره فتوا دادند «فالظاهر الإعلام».

در روایات داریم و فعلاً آن روایات مبتلابه نیست. در روایت داریم که اعلام کند و برگردد و بگوید من وضو نداشتم و حتی کسی را به جلو بکشاند و از همان جا او را امام جماعت قرار دهد. علی کل حالٍ این کار را بکند یا نکند، اما بالاخره باید اعلام کند که من وضو نداشتم و نمازم باطل است و شما هم مثلاً قصد فرادا کنید و نمازهایتان را بخوانید.

حرف در اینجاست که آیا این اعلام لازم است یا نه؟

در اینجا اختلاف است. صاحب جواهر«رحمت‌الله‌علیه» خیلی اصرار دارد که این اعلام لازم است و باید در وسط نماز اعلام کند به مأمومین که من وضو ندارم و شما نمازهایتان را بخوانید. اما بعضی از بزرگان گفتند اعلام لازم نیست و این می‌تواند به حسب صورت نماز بخواند،‌ البته خدعه است و نماز را تمام کند و نماز مأمومین هم «وقعت صحیحة» و نماز امام هم نماز نبوده است.

 

روایت 4 از باب 36 از ابواب الجماعة؛ وسائل الشيعه، جلد 8، صفحه 372:

صحیحة عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَؤُمُّ الْقَوْمَ وَ هُوَ عَلَى غَيْرِ طُهْرٍ- فَلَا يَعْلَمُ حَتَّى تَنْقَضِيَ صَلَاتُهُمْ- قَالَ يُعِيدُ وَ لَا يُعِيدُ مَنْ صَلَّى خَلْفَهُ- وَ إِنْ أَعْلَمَهُمْ أَنَّهُ عَلَى غَيْرِ طُهْرٍ.

این روایت در جایی است که نماز تمام شده باشد،‌ و اما در وسط نماز، در روایتی داریم «و لیس علیهم أن یعلمهم»[1]؛ نماز خودش باطل است و نماز مأمومین هم باطل است اما باطل ظاهری است و اعلام لازم نیست و او نماز صوری بخواند و مأمومین هم نماز واقعی می‌خوانند و نماز هر دو صحیح است و اعلام هم لازم نیست. الاّ اینکه مثل مرحوم سیّد«رحمت‌الله‌علیه» بلکه صاحب جواهر، خیلی پافشاری دارد که نمی‌تواند خدعه بازی درآورد. اینکه می‌داند وضو ندارد اما مأمومین را گول بزند و نماز صوری بخواند و بعد از نماز، نماز مأمومین صحیح است و نماز امام وضو نداشته و نمازش را می‌خواند. اما این امام مقداری نمازش یا همۀ نمازش باطل بوده، ولی نگفته و به جای اینکه وسط نماز اعلام کند، اعلام نکرده و با خدعه نماز خوانده است.

در اینجا چیزی که باید گفته شود، اینست که اگر خدعه بازی درآورد، اگر از مهام امور است و مجبور است نماز صوری را بخواند، علی کل حالٍ نماز مأمومین صحیح است. حرف در اینجاست که آیا باید اعلام کند تا مأموم نماز واقعی بخواند و این نماز را رها کند و نماز دیگری بخواند و یا اینکه می‌تواند به حسب ظاهر و به حسب صورت، نماز بخواند و اعلام نکند. مثل اینکه بعد از نماز بفهمد وضو نداشته، نماز مأمومین درست است و اعلام لازم نیست؛ در اینجا هم که در وسط نماز است، اعلام لازم نیست اما فریب داده است.

مسلّما وجوب وضعی ندارد. ولو اینکه مرحوم صاحب جواهر«رحمت‌الله‌علیه» ادعای اجماع هم می‌کند و الان هم مرحوم سیّد گفتند «والظاهر وجوبه»؛ اما این این را بگوییم، وجوب تکلیفی است. با جملۀ «و لا یجبُ إعلامهم» بگوییم این وجوب نیست بلکه مستحب است. در رودربایستی گیر کرده و چاره‌ای ندارد به جز اینکه نماز را صورتاً تمام کند. نمازش باطل است و باید نمازش را بخواند. اما آیا گناه کرده؟ آیا نماز مأمومین باطل است؟

نماز مأمومین را نمی‌توان گفت باطل است، لذا «والظاهر وجوبه»، وجوب تکلیفی است و نه وجوب وضعی. بنابراین نماز مأمومین صحیح است. او در رودربایستی گیر کرده و نمی‌توانسته اعلام کن و صوری نماز خوانده و نمازش باطل است. نماز مأمومین صحیح است و نماز امام باطل است و امام دوباره نمازش را می‌خواند و به هیچ کس هم نمی‌گوید. علی کل حالٍ جرئت نیست که بگوییم مطلقا اعلام لازم نیست. این با روایاتی که می‌گوید اعلام کن، نمی‌سازد. با فتوای فقها و با اجماع صاحب جواهرها هم نمی‌سازد، اما اگر جرئت فقهی باشد، می‌توانیم بگوییم که در وسط نماز، نماز امام باطل شد و یا فهمید که نمازش باطل است و به رو نیاورد. نمازش را بخواند به صورت صوری و وقتی نماز تمام شد، لازم نیست بگوید و علی کل حالٍ نماز مأمومین اشکال ندارد و امام هم نماز خودش را می‌خواند. فقط اینجا یک خدعه جلو آمده و این امام باید بگوید ای مأمومین نمازتان باطل است اما نگفته است؛ لذا اگر جرئت باشد به جای «والظاهر وجوبه» بگوییم «والظاهر استحبابه». بلکه در مهام امور «والظاهر وجوبه» است. اما این جرئت فقهی را نداریم، لذا بهترین راه همین است که مرحوم سیّد«رحمت‌الله‌علیه» فرمودند و مهام امورش را نگفتند و اگر امام فهمید که مثلاً وضو ندارد، اعلام کند. برگردد به مردم بگوید من وضو ندارم. مردم هم اگر بشود در وسط نماز امام جماعت درست می‌کنند و اگر بشود قصد فرادا می‌کنند و اگر نشود، یک نماز دیگر می‌خوانند.

این خلاصۀ حرف در اینجاست. گفتن حرف من مشکل است، اما از نظر استدلال اگر جرئت داشته باشیم، می‌توانیم بگوییم که اگر در وسط نماز، امام فهمید نمازش باطل است، به رو نیاورد و اجازه دهد نماز تمام شود. آنگاه نماز مأمومین صحیح است و این هم نمازش را بخواند. اگر جرئت فقهی هم نداشته باشیم «والظاهر وجوبه»، وجوب تکلیفی است و بگوییم واجب است که اعلام کند. خواه ناخواه باید این حاشیه را به «والظاهر وجوبه» مرحوم سیّد بزنیم و بگوییم الاّ در مهام امور. در مهام امور مسلّم اعلام لازم نیست.

  و صلّی الله علی محمّد و آل محمّد


[1]. وسائل الشيعه، ج 8، ص 272، باب 36، ح 5.