أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
بحث دربارۀ شرایط نماز جماعت بود. شرایطی را فرمودند و مباحثه کردیم و دوباره شرایطی را شروع کردند.
شرط اول که دربارهاش صحبت کردیم، اینست که باید بین امام و مأموم حائل نباشد و اگر حائل بین امام و مأموم باشد، اگر فوراً رفع شود، مانعی ندارد، اما اگر طول بکشد، سیّد«رحمتاللهعلیه» یک جا میفرمودند نماز باطل است و یک جا میفرمودند جماعت باطل است. اما از روایت استفاده کردیم که جماعت باطل است. این راجع به مرد و امام جماعت است.
راجع به زن و امام جماعت، اگر حائل طوری باشد که مجلس واحد حساب شود و گفتار و کردار امام در منظر زنها باشد. در اینجا حائل مانعی ندارد و اما اگر حائل زن و مرد را از هم جدا کند، نماز باطل است.
تا اینجا را مباحثه کردیم و تتمهای داشت و بنا شد امروز آن تتمّه را امروز مباحثه کنیم و آن تتمّه اینست:
روایت 1 از باب 63 از ابواب الجماعة، وسائل الشیعه، جلد 8، صفحه 411:
موثقۀ عمار الساباطي عن أبي عبد الله عليه السلام قال: سألته عن الرجل يصلي بقوم وهم في موضع أسفل من موضعه الذي يصلي فيه فقال: إن كان الامام على شبه الدكان أو على موضع ارفع من موضعهم لم تجز صلاتهم، فإن كان ارفع منهم بقدر إصبع أو كان أكثر أو أقل إذا كان الارتفاع بطن مسیل فان كانت أرضا مبسوطة وكان في موضع منها ارتفاع فقام الامام في الموضع المرتفع وقام من خلفه أسفل منه والأرض مبسوطة إلا انهم في موضع منحدر قال: لا بأس.
عمار همینطور که در رجال آمده، خراسانی است و ساباطی است اما معمولاً او را موثق میدانند. چیزی که به روایات او ضرر زده است، به قول استاد بزرگوار ما آقای بروجردی«رحمتاللهعلیه» چون عرب نبوده، نمی توانسته لغات را استخدام کند. لذا میبینیم در غالب روایات عمار اشکالهای شکلی هست و این اشکالهای شکلی موجب شده است که ضرر بزرگی به روایت عمار بخورد. از جمله آن روایات هم این روایت است.
روایت از نظر لغت هم اشکال ندارد. روایت اینست که از امام پرسیدند که امام جماعت بالا و مأمومین پایین هستند. امام صادق«سلاماللهعلیه» فرمودند که نباید جای امام جماعت بالاتر از مأمومین باشد و اگر بالاتر شد، نماز باطل است. اما اگر به اندازۀ یک انگشت و یا بیشتر و یا کمتر باشد و یا اینکه جماعت در زمین سرازیری واقع شده باشد، مانعی ندارد.
روایت میخواسته یک مطلب را بگوید اما به اینجاها رسیده است و آن اینست که موضع امام جماعت باید بالاتر نباشد الاّ اینکه عرف بگوید بالاتر نیست. مثلاً به اندازۀ یک انگشت یا به اندازۀ یک وجب باشد و یا زمین سرازیر باشد، اشکال ندارد. درحقیقت همان که اعلام فرمودند، در روایت عمار هم آمده و اگر عمار به طور کلی گفته بود بین امام و مأموم چه زن باشد و چه مرد باشد، باید مساوی باشد و اما اگر عرف بگوید مساوی است، اما عقل بگوید مساوی نیست، مانعی ندارد. مثلاً به اندازۀ یک وجب باشد یا زمین سرازیر باشد و بلندی و کوتاهی آن معلوم نباشد. مثل اینکه در دامنۀ کوه نماز میخواند و عرفاً نمیگویند امام بالاتر است و بالاخره باید بین امام و مأموم بلند و کوتاه نباشد، البته با دقت عرفی و نه دقت عقلی. این مربوط به اینجا هم نیست بلکه فقه ما همین است. معمولاً فقه ما دقت عقلی ندارد مگر اینکه بگوید دقت عقلی دارم. و اما اگر نگوید دقت عقلی دارم، برمیگردد به عرف. البته تسامحات عرف حجت نیست اما دقتهای عقلی عرف هم لازم نیست و همین مقدار که عرف در مسئلۀ ما حکم به تساوی کند، کفایت میکند و من جمله اگر زمین سرازیر باشد.
من خیال میکنم این ان قلت قلتها به همین حرف برمیگردد و همه این حرف را قبول دارند و اگر اشکال و حرفی هست، یا برای اختلاف در روایت است و یا برای اختلاف در گفتگوست. اما اینکه همۀ آنها یک چیز میگویند و آن فهم عرفی و کلام عرفی است، مانحن فیه نیز همین است. بنابراین شرط اول اینست که حائل نباشد و اما بین زنها مانعی ندارد. شرط دوم اینکه مساوی باشند و فرقی بین زن و مرد ندارد و هر دو را با دقت عقلی و با دقت عرفی نمیسنجیم، بلکه با فهم عرفی میسنجیم. اگر عرف بگوید حائل نیست، کفایت میکند. یا اگر عرف بگوید تساوی هست، کفایت میکند. این همه ان قلت قلتها برمیگردد به این عرض من و این عرض مرا همه قبول دارند و ندیدم کسی اشکال کند و اگر اشکال کرده، اشکال احتیاط است، یا احتیاط وجوبی و یا احتیاط استحبابی؛ و اما در اصل مطلب ظاهراً در این دو مطلب اختلافی نباشد.
الثالث: أن لا يتباعد المأموم عن الإمام بما يكون كثيرا في العادة إلا إذا كان في صف متصل بعضه ببعض حتى ينتهي إلى القريب، أو كان في صف ليس بينه وبين الصف المتقدم البعد المزبور وهكذا حتى ينتهي إلى القريب، والأحوط احتياطا لا يترك أن لا يكون بين موقف الإمام ومسجد المأموم أو بين موقف السابق ومسجد اللاحق أزيد من مقدار الخطوة التي تملأ الفرج، وأحوط من ذلك مراعاة الخطوة المتعارفة، والإفضل بل الأحوط أيضاً أن لا يكون بين الموقفين أزيد من مقدار جسد الإنسان إذا سجد بأن يكون مسجد اللاحق وراء موقف السابق بلا فصل.
مسئله اینست که دور از هم نباشند. اما همین جا مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» میفرمایند «بما يكون كثيرا في العادة». بعد چون احتیاط هست، میفرماید:
والأحوط احتياطا لا يترك أن لا يكون بين موقف الإمام ومسجد المأموم أو بين موقف السابق ومسجد اللاحق أزيد من مقدار الخطوة التي تملأ الفرج
احتیاط لایترک اینست که فاصلۀ کم مانعی ندارد اما به اندازۀ یک گام و نه به اندازۀ یک قدم. یعنی تقریبا یک متر میشود. گاهی راه میرود و گاهی تند راه میرود و گاهی قدمها را بلند برمیدارد. به سومی «تملأ الفرج» میگویند یعنی گامها را پر میکند. مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» میفرماید بیش از این نباشد.
وأحوط من ذلك مراعاة الخطوة المتعارفة،...
بالاتر از این احتیاط لایترکی که کردیم، گام باشد و «تملأ الفرج» نباشد. بعد میفرمایند:
والإفضل بل الأحوط أيضاً أن لا يكون بين الموقفين أزيد من مقدار جسد الإنسان إذا سجد بأن يكون مسجد اللاحق وراء موقف السابق بلا فصل.
یعنی به اندازۀ سجدهگاه انسان باشد و بیش از این فاصله نباشد. مسجد الانسان را معنا میکند که اصلاً بین صفها فاصله نباشد.
این عبارت نظیر عبارات مرحوم عمار ساباطی است. مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» باید از پایین گرفته باشند و بالا رفته باشند و در بعضی از موارد احتیاط کنند، اما ایشان از بالا گرفتند و احتیاط واجب کردند تا رسیدند به آنجا که اصلاً فاصله بین مسجدین نباشد. به قول عوام مأمومین سرشان را پشت پاهای امام بگذارند. نمیدانم چه شده که ایشان عبارات را برعکس فرمودند.
میفرمایند:
الثالث: أن لا يتباعد المأموم عن الإمام بما يكون كثيرا في العادة
تا اینجا عالیست و عرف میگوید باید از امام دور نباشد. بنابراین هرچه عرف گفت. مثلاً عرف میگوید تا یک گام طوری نیست اما مابقی اشکال دارد. مرحوم سیّد در اول این را میفرمایند و مطلب تمام میشود. اما بعد مرحوم سیّد به عکس میفرمایند که:
والأحوط احتياطا لا يترك أن لا يكون بين موقف الإمام و مسجد المأموم أو بين موقف السابق ومسجد اللاحق أزيد من مقدار الخطوة التي تملأ الفرج، وأحوط من ذلك مراعاة الخطوة المتعارفة، والإفضل بل الأحوط أيضاً أن لا يكون بين الموقفين أزيد من مقدار جسد الإنسان إذا سجد بأن يكون مسجد اللاحق وراء موقف السابق بلا فصل.
علی کل حالٍ باید بگوییم در مسئلۀ سوم هم اختلاف نیست. مسئلۀ اول و مسئلۀ دوم و مسئلۀ سوم یک مطلب فتوایی است، اما هرکدامش یک احتیاطاتی است که این احتیاطات، استحبابی است و وجوب نیست.
اول اینکه باید حائل نباشد، الاّ کم. دوم اینکه باید صفها مساوی باشد الاّ کم. سوم اینکه باید دور از یکدیگر نباشند، الاّ کم. این الاّ کم به هر سه میخورد و یک معنای عرفی هم هست. عرف میگوید مثلاً یک خطوه و یا عرف میگوید اگر بخواهی خیلی خوب شود، اصلاً حائل نباشد. اگر می خواهی عالی باشد، اصلاً فاصلۀ بین صفها نباشد. اگر میخواهی خیلی عالی باشد، اصلاً دور از یکدیگر نباشد و اما اگر در هر سه مسئله دور از یکدیگر باشد و به فتوا عمل نشود، نماز باطل است.
مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» در اول که وارد بحث میشوند، میفرمایند اگر فاصله شد، جماعت باطل است. اما بعد از قولشان برمیگردند و میفرمایند نماز باطل است. ما هم دیروز و امروز روایت خواندیم که روایت میفرماید نماز باطل است؛ لذا مثلاً اگر مأموم یک متر بالاتر از امام باشد، این نیست که جماعتش باطل است بلکه نمازش باطل است. اما مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» در اول که وارد بحث میشوند، میفرمایند جماعت باطل است و اما بعد که وارد خصوصیات میشوند، میفرمایند نماز باطل است و اگر بخواهیم قاعده را مراعات کنیم، باید بگوییم نماز باطل است. مخصوصاً اینکه روایت را خواندیم که در روایت میگوید «لم تجز صلاته». این غیر از اینست که بگوید «لم تجز جماعته». لذا روایت به ما میگوید چه اول و چه دوم و چه سوم، اگر مراعات نشد، نماز باطل است. این شرط برای جماعت نیست بلکه شرط برای نماز است؛ لذا مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» از او باید بگویند «لم تجد صلاته» و بعد وارد این بحثها بشوند. اما اول میگویند «لم تجز جماعته» و بعد که وارد میشوند میفرمایند «لم تجز صلاته». بنابراین بعید نمیدانیم که یک اشتباه لفظی از مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» شده باشد و مراد مرحوم سیّد اینست که این شرایط، شرایط واقعی است و مربوط به بود و نبود نماز است و مربوط به بود و نبود جماعت نیست.
این خلاصۀ بحث ما امروز و همچنین بحث دیروز است. مسئله را میشد با پنج شش سطر تمام کنیم اما مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» بیش از یک ورق در این شرط اول و دوم و سوم مذاکره کردند اما این را هم باید توجه کنیم که اختلافی بین سیّد و دیگران نیست. میتوان گفت همه میگویند باید حائل نباشد الاّ در میان زنها و باید فاصله نباشد و بین زن و مرد فرق نمیکند و باید دور از یکدیگر نباشند و بین زن و مرد فرق نمیکند و هر سه شرط عرفی است. اگر کم به شرطها عمل نشد، طوری نیست و اما اگر زیاد شد، به طوری که عرف بگوید عمل به این شرط نشده، نماز باطل است.
و صلّی الله علی محمّد و آل محمّد