أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري وَ يَسِّرْ لي أَمْري وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني يَفْقَهُوا قَوْلي.
میلاد پربرکت امام پنجم، امام باقر (علیه السلام) را به همهی شما تبریک میگویم و از طرف همهی شما این میلاد پربرکت را به ساحت مقدس حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تبریک میگویم و از حضرت زهرا )سلام الله علیها( میخواهم نظر لطفی به جلسه عنایت کنند وبا عیدی گرفتن از حضرت زهرا )سلام الله علیها( از جلسه بیرون برویم و این مباحثه که بهترین هدیهها برای امام باقر (علیه السلام) است، از طرف شما خدمت امام باقر (علیه السلام) هدیه میکنم و ان شاء الله با عیدی گرفتن از امام باقر (علیه السلام) از مجلس بیرون برویم.
مباحثهی ما درباره مسألهی مشکلی بود و آن مسألهی مشکل این بود که مرحوم محقق فرمودهاند: همینطور که حج در مدت عمر یک مرتبه برای مردمی که مستطیع هستند، واجب است؛ عمره هم مثل حج است. برای کسانی که استطاعت دارند، ولو استطاعت حج ندارند، عمره واجب است.[1]
مرحوم صاحب جواهر هم ادعای اجماع میکنند و میفرمایند: روی فرمایش مرحوم محقق اجماع بقسمیه است و اینکه اگر کسی در باب حج مستطیع نیست، اما در باب عمره مستطیع است، باید عمره مفرده برود. آن حج عمره تمتع دارد و اگر مستطیع است «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً»،[2] عمره هم مثل حج است. این فرمایش مرحوم محقق است که خیلی جزماً میفرمایند: «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً»، مرحوم صاحب جواهر هم میفرمایند: اجماع بقسمیه است و عمرهی مفرده برای کسی که مستطیع باشد، واجب است. به آیهی «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ»[3] تمسک میکنند.
دیروز عرض کردم: اگر به راستی در میان تشیع یا در اسلام، چنین مسألهی ای بود، باید یک شیوعی مثل حج داشته باشد. همینطور که حج افراد، یا حج تمتع و یا حج قران، یک مرتبه در مدت عمر برای مستطیع واجب است و این یک ضرورت در فقه ما است و یک ضرورت در اسلام عزیز ما است، لذا پنجم فروع الدین حج است؛ فروع الدینی که نماز و روزه و خمس و زکات و حج و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر است و این در میان همه، چه سنّی و چه شیعه، چه گذشته و چه الان یک مسألهی ضروری در فقه و یک مسألهی ضروری در اسلام شده است، اگر فرمایش مرحوم محقق و صاحب جواهر درست بود، این هم شیوعی پیدا میکرد و فروع الدین به جای ده مورد، یازده مورد میشد. باید میگفتند: اول نماز، دوم روزه، سوم خمس، چهارم زکات، پنجم حج، ششم عمره، هفتم جهاد، هشتم و نهم امر به معروف و نهی از منکر. همینطور که امر به معروف و نهی از منکر در فروع دین، دو چیز است، این حج و عمره هم باید همینطور باشدف اما اصلاً اسمی در میان عامه و خاصه آورده نشده است.
بچه که بودیم، به ما یاد دادند که اصول دین پنج مورد است و فروع دین ده مورد است، در میان عامه هم همینطور است. حال آنها 3 اصول دین دارند و ما 5 تا داریم، برگشت آن دو هم به اصول دین اسلام و مذهب است ویک چیز فوق العاده مشهوری است. فروع دین هم همینطور است. حالا در فروع دین، حج را شمردهاند، اما عمره را عامه و خاصه نشمردهاند و اگر بود، باید یک شهرت بسزایی پیدا کند. در میان همه مردم عمره غیر از حج است. حج عمره دارد و حج بدون عمره نمیشود. حالا ما اگر حج تمتع درست کنیم، عمره میخواهد، اما جزو حج است و مستقل نیست. عمره در حج قران و حج افراد هم جزو حج است. اما الان میخواهیم بگوییم عمره مفرده در مقابل حج است؛ یعنی ما شیعیان بگوییم: عمره مفرده داریم. همین که مردم الان میروند؛ یعنی به مکه میروند، محرم میشوند، طوافی میکنند، سعی بین صفا و مروه و تقصیر میکنند. حالا ما میگوییم: علاوه بر اینکه تقصیر میکنید، طواف نساء هم به جا بیاورید، اما سنّیها پشمی به کلاه طواف نساء نمیبینند، چه در عمره و چه در حج؛ اما ما میگوییم: در عمره مفرده طواف نساء به جا بیاور.
دیروز گفتم: مرحوم محقق و خیلیها طواف نساء را اصلاً جزو اعمال نشمردهاند و گفتهاند: طواف نساء مستقل است و مربوط به حج نیست و مربوط به عمره هم نیست و باید آورده شود؛ برای اینکه زن به مرد و مرد به زن حلال شود. لذا مرحوم محقق همین جا طواف نساء را در عمره مفرده نشمردهاند، اما در مسألهی اول میفرمایند: عمرهی مفرده مرکب است از این که طواف کند «من ادنی الحل» و سعی بین صفا و مروه کند و تقصیر کند. بعد میگویند این عمره مفرده مثل حج برکسانی که مستطیع باشند در مدت یک مرتبه واجب است. مرحوم محقق طواف نساء را نشمرده، برای اینکه ایشان مدعی است که طواف نساء جزو عمره و حج نیست و یک امر مستقلی برای خودش است.
مرحوم صاحب جواهر هم میفرمایند: این عمره مفرده کاری به حج ندارد و در حج باید از میقات محرم شود. این عمره مفرده همین است که اول من ادنی الحل محرم میشود، بعد هم طواف میکند، سعی بین صفا و مروه میکند و بعد تقصیر میکند. الاّ اینکه باید طواف نساء را هم بیاورد، برای اینکه زن برایش حلال شود و اگر زن است، مرد برایش حلال شود.
این مسألهی اولی است که مرحوم محقق فرمودهاند، مرحوم صاحب جواهر هم تشریح کردهاند و ادعای اجماع کردهاند، که الان بحث ما در عمره مفرده است.
مرحوم محقق در مسألهی دوم میفرمایند: همینطور که حج برای کسی که استطاعت داشته باشد، یک مرتبه در مدت عمر واجب است ؛ عمره هم همینطور است و اگر استطاعت داشته باشد، در مدت عمر یک مرتبه واجب است. حالا اگر مرتبهی دوم و سوم برود، آن مراتب مستحب است، اما در مدت عمر یک مرتبه باید این عمره مفرده را برود.[5]
مرحوم صاحب جواهر هم میفرمایند: اجماع بقسمیه داریم، بعد هم به آیهی «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ» تمسک میکنند و بعد هم تقریبا ده روایت میآورند، برای اینکه عمره مثل حج، یک مرتبه در مدت عمر، برای کسی که بتواند مستطیع باشد، واجب است.
لذا اولین حرفی که داشتیم این بود که اگر این حرف درست باشد، باید شیوعش مثل حج باشد. همینطور که حج از ضروریات اسلام است، چه در میان خاصه و چه در میان عامه؛ باید وجوب عمره هم از ضروریات باشد، چه عندالعامه و چه عندالخاصه. اما آنچه همیشه از ضروریات بوده، این است که حج برای مستطیع یک مرتبه واجب است و اما عمره برای مستطیع مستحب است، یک مرتبه یا ده مرتبه باشد. این اجماع بقسمیه، بلکه بضرورة است، پس مراد مرحوم صاحب جواهر از این اجماع بقسمیه چیست؟ اگر به راستی واجب باشد، باید قرآن میفرمود.
آیهی «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ و العمرة مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً» و آیهی «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ»، که مرحوم جواهر صاحب در اینجا به آنها تمسک میکنند، معنایش این است که حج و عمره مفرده، چون عبادت است، خلوص میخواهد و لله میخواهد و اگر لله نشد، حج باطل است، عمره هم باطل است؛ برای اینکه این امر عبادی را نیاورده است. الان مردم اینقدر که توجه روی عمره دارند، روی نمازجماعت ندارند. اینطرف و آنطرف میزنند، وام میگیرند و بالاخره عمره چیز مشهوری شده است، اما میدانند که عمره واجب نیست. یک نفر عامی و بیسواد و دهاتی که در دهاتشان آخوند ندارند، عمره زیاد میرود ومیداند که کار مستحبی میکند. یک نفررا پیدا نمیکنیم که بگوید: حج واجب است، عمره هم واجب است و من که نمیتوانم به حج بروم، پس به عمره میروم، تا آن وجوب و فریضه را به جا بیاورم. و این را در میان تشیع نداریم، در میان سنّیها هم نداریم. سنّیها به عمرهی مفرده، مخصوصا در ماه رجب خیلی اهمیت میدهند. در این ماه رجب مخصوصا در دهه اول غوغایی از این سنّیها، راجع به عمرهی مفرده است، اما یک نفر در میان آنها نیست که عمرهی مفرده را واجب بداند. مگر اینکه نذری کرده باشد، یا استیجاری باشد و یا یک عنوان ثانوی بر آن بار باشد و اما به اینکه این عمره مفرده، به عنوان واجب باشد، در میان شیعه و سنّی نیست و این روایاتی که صاحب جواهر نقل میکنند، هیچکدام دلالت ندارد. اگر هم روایات دلالت داشته باشد، باید حمل بر مستحب مؤکد کنیم. ما در اسلام، نظیر این را زیاد داریم؛ مثلا راجع به نماز جمعه روایات زیادی داریم که واجب است، یا راجع به عمرهی مفرده در ماه رجب روایت داریم که واجب است و این کلمه وجوب راجع به بعضی چیزها خیلی استعمال شده است.
حج عمره میخواهد، لذا اگر بگویند: حج به جا بیاور، اول عمره به جا میآورید و بعد محل میشوید و دوباره محرم به حج تمتع میشوید و حج را به جا میآورید. اما عمره واجب نیست. ما بگوییم: عمره در ماه رجب برای مستطیع واجب است و اگر کسی مستطیع است و میتواند در ماه رجب عمره به جا بیاورد، عمره برایش واجب است؛ چنانچه در ماه ذی الحجه اگر کسی مستطیع است، بر او واجب است که حج به جا بیاورد، نمیشود گفت. آن وقت در ماه ذی الحجه کاری که باید بکند، این است که این حج دوازده جزء دارد و جزء اول آن عمره است که سابقاً مفصل راجع به آن بحث کردیم.
آنچه الان بحث ما است، این است که در ماه رجب برای کسی که مستطیع است و میتواند عمرهی مفرده به جا بیاورد، واجب است که این کار را بکند. مرحوم محقق این را میگویند، صاحب جواهر هم به اجماع بقسمیه تمسک میکنند، به قرآن و به آیهی «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ» و «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ» هم تمسک میکنند.
فرمایش مرحوم محقق این است: وشرائط وجوبها، شرائط وجوب الحج و مع الشرائط تجب فی العمر مرةً.»؛ چنانچه حج واجب است، این عمره هم واجب است.
مرحوم صاحب جواهر میفرمایند: «بل الإجماع بقسمیه علیه ،مضافاً الی الکتاب و السنة، قال الله تعالی: "وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ"» و من تلک الروایات، روایت 1 از باب 2 است، که دیروز آن را خواندم.[6]
وصلی الله علی محمد و آل محمد