جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين


 
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت مرحوم آيت‌الله نمازى«رضوان‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: حكم اشراف به خانه ديگران و بازكردن در و پنجره به طرف كوچه
    موضوع درس: خارج فقه
    شماره درس: 13
    تاريخ درس: ۱۳۸۳/۱۰/۵

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

    در اين مسئله مبتلا به كه مخصوصاً مسئله ديروز است يك مقداري صحبت كرديم و بالاخره بحث ما رسيد به اينجا كه اگر كسي بخواهد تصرف كند در كوچه هاي عمومي،در كوچه هاي خصوصي بايد اجازه بگيرد.اگر در خيابانها و كوچه هاي عمومي است از حاكم شرع و اگر در كوچه هاي خصوصي است از افرادي كه كوچه مال آنهاست و بدون اجازه نمي شود اين كار را کرد .

    همچنين مسئله بعدي هم همين بودكه اگر كسي در ملك خودش-تصرف در كوچه ها نيست – بخواهد ساختماني و يا كاري انجام بدهد كه مضّر براي همسايه،مضّر براي محله باشد جايز نيست و قاعدهُ لاضرر كه شاُن نزولش هم همين جاست اين كار را منع مي كند.

    درباره اين دو تا مسئله مهّم روايتي در مسئله نداريم الا اينكه يك روايت ضعيف السندي در مسئله هست كه غالب اين روايت دلالت بر منع دارد و مي گويد نمي شود و فقط روايت دعائم هم مثل كتاب فقه الرضا اشبه به فتوي است نه روايت.عبارتهاي فقه الرضا،عبارت دائم عبارات جعفريات به خوبي نشان مي دهد كه اين كتابها روايي نيست،اين كتابها فتوايي است.فتواي خودش را مثل نهايه شيخ طوسي،فتواي خودش را مثل نهايه را به عنوان روايت آورده براي اين كه تخيل مي كرده روايت در مسئله هست يا خيال مي كرده اجماع در مسئله هست از همين جهت هم علامه(رضوان الله تعالي عليه)در تذكره مي فرمايد:من روايتي در مسئله پيدا نكردم نفياً يا اثباتاً.اين فتواي خودم است كه دارم مي گويم كه جايز است يا جايز نيست يا مرحوم صاحب جواهر روايت پيدا نكرداند. لذا تمسك به سيره مسئله را اثبات كنند و عدم ردعش را هم با آن تاريخ كه پيامبر اكرم(ص)يك ناوداني براي عمويشان باز كرده اند.

    مسئله ما تمام است كه ما گفتيم اينها جايز نيست،مگر با اجازه،اگر اجازه در كار نباشد اين نمي تواند تصرف در كوچه،تصرف در كوچه هاي خاص،اشراف خانه ها بكند.بحث تا اينجا تمام شد الا اينكه چون در جلسه قبل آقاي محمدي مدعي بودند رواياتي ما داريم كه دلالت مي كند بر جواز.

    اين آقا در این كتاب كه وارد بحث شده اند[1] مي گويند ادله اربعه دلالت مي كند بر جواز، مي شود تصرف در كوچهاي عمومي كرد،مي شود پنجره در كوچه هاي خصوصي گذاشت،مي شود اشراف در محله پيدا كرد و ساختمان مشرف بر خانه باشد،به ادلهُ اربعه.براي كتاب تمسك مي كنند به آيات حّل و آيات تسخير.يعني مثلاً((خلق لكم ما في الارض جميعا))[2] و يا ((سخّر لكم ما في السموات و ما في الارض))[3] مي گويد اينها دلالت مي كند بر جواز و معلوم است اين آيات نه اطلاقي دارد،نه دلالتي دارد،اينها يك آياتي است در مقام بيان امتنان اين كه زمين مال شماست از آن استفاده بكنيد اما حالا كجا مي شود از زمين استفاده كرد؟آيا در ملك مردم هم مي شوداز زمين استفاده كرد؟آيا در حيازات اوليه مي شود همين جور بدون اجازه رفت و در زمين تصرف كرد يا((و سخر لكم ما في  السموات ومافي الارض))در مقام امتنان است كه بشر تو مي تواني مسخر عالم وجود بشوي،تو مي تواني خيلي كارها بكني.اين عالم مسخر تو است اما حالا كجا؟جه؟خب معلوم است اين جور آيات اصلاً برّاني از بحث ما است هيچ دلالت بر بحث ما ندارد بهتر بود به((الناس مسلطون علي اموالهم)،ايشان تمسك مي كردند كه آن هم((الناس مسلطون علي اموالهم))سابقاًگفتيم اين دليل حيثي است،اطلاق ندارد يعني در چارچوب شرع شرع انسان مسلط بر اموالش است حتي اشراف درست بكند بر خانه مردم،لذا اين آيات كه اصلاً براني است از حرف ما.

    بعد تمسك می کنند  به روايات و مي فرمايند قسم كبيرداريم كه دلالت مي كند بر جواز و يكي از اين قسم كبير را ايشان نقل نمي كند در حالي كه بايد از اين قسم كبير يك روايت نقل كرده باشند.مي فرمايند اما آيات،آيه تسخير واما روايات((فهو قسم كبير))بعد روايات منع را نقل مي كنند رواياتي كه مي گويد نمي شود و مي فرمايند روايات منع آنجاست كه ضرر باشد،حرف خوبي است. روايات منع هم به درد نمي خورد براي اينكه روايات منع همه اينها ضعيف السند است و نمي تواند مطلب براي ما درست بكند اما خوبي اش اين است كه ايشان كه مي فرمايند ادلهُ اربعه دلالت مي كند بر جواز روايات منع را مي آورند كه دلالت مي كند بر عدم جواز و اي كاش ايشان يك روايت از روايات جواز نقل كرده بودند يا آدرسي داده بودند كه اين قسم كبير كجاست؟

    راجع به اجماع هم،خب مسئله شهرت دارد.اما خود ايشان ازبسياري از بزرگان قدماء،متاُخرين نقل مي كنند عدم جواز را.علاوه بر اينكه حالا اجماع اگر هم در مسئله هست.اگر اجماع در مسئله باشد مدركي است و به درد فقه نمي خورد اما علي كل حال اجماع هم در مسئله نيست.مثل مرحوم شيخ طوسي مخالفت كرده مرحوم ابن حمزه مخالفت كرده ،مرحوم علامه اختلاف دارد،مرحوم شهيد در دروس اختلاف دارندوعلي كل حال بسياري از فقهاء مخصوصاٌآنجا كه مضر باشد،شايد همه فقهاء مي گويند كه جايز نيست .نمي شود كه ما قاعده لاضرر را كنار بگذاريم و بگوييم هر كار در ملكمان مي خواهيم بكنيم.

    يك حرف ديگر هست كه ان شاءالله بعد درباره اش صحبت مي كنيم كه مرحوم آخوند در قاعده لاضرر يك بحث مختصري كرده اند كه اگر تعارض بين ضررين شد چكار بكنيم؟مثلاًدر خانه اش بايد چاه بكند،نمي شود كه چاه در خانه نباشد اما اگر چاه را بكند ضرر مي خورد  به همسايه و منزل همسايه نمناك مي شود.حالا چاه مي تواند بكند يا نه؟خب تعارض ضررين يا تعارض قاعده لاضرر و تعارض تزاحم و لاحرج مي شود چكار مي شود كرد؟اين را ان شاءالله بعد درباره اش صحبت مي كنيم و اما حالا يك فقيه پيدا بكنيم كه بگويد ولو اينكه مضّر به ديگران باشد براي خودش هم ضرر نداشته باشد اين جايز است خيال نمي كنم كسي ملتزم بشود گر چه اين عباراتي كه از شرايع خوانده ايم كه نظريش هم در كلمات فقهاء آمده به ذهن مي زند كه اينها مي خواهند بگويند ولو اينكه مضّر باشد و براي خودش ضرر نداشته باشد اين مي تواند ساختمان بسازد مشرف بشود بر خانه هاي مردم،مي تواند از كوچه هاي عمومي استفاده كند،حتي در بعضي از اين روايات آمده البته منع است كه بعضي از فقهاءاسم آورده اند مي تواند با لوعه چاه فاضلاب را توي كوچه ها بكند و سرازير بشود مستراح او توي كوچه ها مثل آن وقت ها آن كساني كه مشرف شده اند حج مي داند كه اين كوچه ها مكه چه خبرها بود حالا الحمدلله خوب شده است كه مستراح هاي خانه ها توي كوچه ها بود كه ما وقتي مي خواستيم برويم رمي جمرات چه مصيبتي بود براي ماها.حالا انسان بگويد اينها همه جايز است،طوري نيست،اينها همه مشكل است،اينها يك امر ضروري است كه اصلاً انسان نمي تواند ملتزم بشود.حالا عقلش را هم ايشان اصلاً نمي آورند اول مي گويند تمسك به ادلهُ اربعه و اماالكتاب آيات تسخير و اما روايات فهو قسم كبير و ديگر اسم از اجماع و عقل نمي آورند كه اين ادلهُ اربعه پس عقلش كو؟ديگر تمسك نمي كنند به عقل.اما اول مي گويند و يدّل عليه ادلة الاربعه.عقل را هم كه آنچه عقل همه ماكه اينجا نشسته ايم دلالت مي كند اين است كه نمي شودمستراح خانه توي كوچه باشد و نمي شود ما خانه بسازيم اشراف بر همسايه و خانه همسايه را آفتابش را از بين ببريم و خانه همسايه را امنيتش راازبين ببريم.اينها به عكس است،عقل دلالت مي كند بر عدم جواز.حالا اجماع هم گفته اجماع در مسئله نيست،شهرت هست اما يك روايات ضعيف السندي كه مرحوم صاحب وسايل يك روايتش را در احياءموات مي آورند.البته ضعيف السند و مرحوم صاحب وسايل آنجا حرف علامه را نقل مي كنند كه ايشان گفته جايز است و اين روايت مي گويد جايز نيست. ايشان مي خواهند روايت را طرد بكنند براي اينكه شهرت گفته جايز است يعني اينجوري است.

    حالا علي كل حال چند تا روايت ايشان نقل كرده براي عدم جواز نه،براي جواز و اين روايت مي گويد جايز نيست.حالا رواياتش را بخوانيم خود ايشان هم تمسك كرده روايات را براي عدم جواز،حالا ما روايات را براي عدم جواز،حالا ما روايات را بخوانيم.

    عبارت ايشان اين است((و كيف كان و يّدل علي ذلك يعني علي الجواز الكتاب و السنةو الاجماع والعقل ككما استدل له ايضاًبالسيره))خب سيره همان عقل است كه ايشان در مقابل عقلش مي گذارد.((امامن الكتاب فكآيات الحل و آيات التسخير و غيرهما و امامن السنه فقسم كبير من الروايات))واي كاش يكي از اين روايات را نقل مي كردند.گفتم مرحوم علامه مي گويد من نصي پيدا نكرديم در مسئله،و ما نصي پيدا نكرديم در مسئله.مرحوم صاحب جواهر نصي پيدا نكرد در مسئله.لذا مي فرمايند كه سيره،سيره من زمن النبي الي الان. ((وامامن السنة فقسم كبير من الروايات و الروایات المانعه محمولةعلي الضررِ‍ٌ.))

    آن رواياتي كه مي گويد نمي شود حمل بر ضررش مي كنيم خب همه حرفها توي همين است كه آنها مي گويند ضرر هم نداشته باشد جايز است.

    حرف مرحوم محقق(رضوان الله تعالي عليه)همين بود نمي تواند كسي معارض كند مگر اينكه يك ضرري بيايد توي كار،آن وقت بگوييم،نه والالو خلّي و طبعه تصرف در كوچه جايز است،بحث در اين است.

    حالا ايشان مي گويند روايات حمل بر ضرر مي شود. حالا روايات چيست؟((مثل ما رواه القطب الراوندي))روايات را همه اش را مرحوم نوري در مستدرك نقل كرده اند در احياءموات كه يكي را صاحب وسايل نقل كرده و اين چهاپنج تا را هم مرحوم نوري در مستدرك نقل كرده اند،همه اش ضعيف السند است و مرسل است و نمي دانيم اصلاً چيست؟((مثل ما رواه القطب الراوندي انه روي)) قطب راوندي روايات كرده به طور((ان الفرات مدت علي عهد علي عليه السلام))فرات طغيان كرد((فقال الناس نخاف الغرق))گفتند ممكن است سيلاب بشود و همهٌ كوفه را خراب بكند((فركب و صلي علي الفرات))اميرالموٌمنين عليه السلام سوار شدند ويا جمعيت رفتند و حالا هم كجا هم مي خواستند بروند نمي دانم.مي خواستند بروند جلوي آب را بگيرند؟نمي دانم((فمّربمجلس الثقيف))مرور كردند به مجلس ثقيف كه اينها يك قاعده اي داشتند در آنجاهايي كه مثلاًخانه مي ساختند يكي تختي مي ساختند و مي رفتند،آنجا مي نشستند و با هم حرف مي زدند مثل سقیفة بنی نجار اينها اينها توي كوچه نبود يعني درش توي كوچه باز مي شد اما خانه نبود.سقيفهٌ بني ساعده كه ابي بكراز صندوق درآمد خب همين بود ديگر يك جايي بود،يك تختي بود. ده بيست نفر مي شد آنجا بنشيند مي رفتند،مي نشســتند و با هم حرف مي زدند،اين سقيفهٌ بني ساعده بود، يك سقيفه هم داشتيم كه بني نجار بود.اين سقيفه مال كي بود؟معلوم نيست.يك سقيفه اي بود،بعضي اوقات هست.الآن هم هست مثلادرساحل دريا يا در ساحل فرات يك تـخت مي زند و اين اختصـاص پـيدا مي كنـد و مي روند روي اين تخت مي نشينند و تفريح مي كنند((فمّر بمجلس ثقيف))كه اين يك مجلس بود.سقيف يعني تخت مانندي. أميرالمؤمنين را مسخره كردند.

    ((فالتفت اليهم و قال يا بقيةثمود)).أميرالمؤمنين عليه السلام عصباني شدند و گفتند كه شما از طايفه ثمود هستيد((يا صغار الخدود))شما از بچه هاي آن طايفه هستيد((هل انتم الاطغام لئـام من لـي بهـؤلاء الا عـبد))من شـما را بگـيرم عـبدتان بكنم،نمـي دانـم أمـيرالمـؤمنيـن عليه السلام اين قدر عصباني مي شدند و اين حرفها را مي زدند يا نه؟((فقال مشايخ منهم انّ هؤلاءشباب جهّال فلا تؤاخذنا بهم وأعف عنا))حالا مراد عمده اينجاست((قال لااعفو عنكم الا علي اناارجع وقد هدمتم هذه المجالس))اين مجالس را،اين سقيفه هارا،اين سايبانها را كه شما در كنار فرات درست كردايد و روي آن مي نشيند و حرف مي زنيد و اختصاص به شما دارد بايد خراب كنيد((وسددتم كل كوة))هر پنجره اي هست بايد اين را نابود كنيد((و قلعتم كل ميزاب))هر ناوداني در كوچه هاست بايد از بين برود((و طمحتم كل بالوعة))و هر مستراحي توي كوچه هاست،آب فاضلابي توي كوچه هاست بايد از بين ببريد((كل بالوعةعلي الطريق فان هذا كله في طريق المسلمين و فيه اذيً  لهم))اينها همه در راه مسلمانها است و اذيت براي مسلنانها است و حرام است و بايد از بين ببريد((فقالو نفعل و مضي و تركهم ففعلوا ذلك كله))[4] اينها همه ناودانها را خراب كردند،بالوعه ها را جاي ديگر درست كردند و بالاخره كوچه ها را درست كردند تاأميرالمؤمنين عليه السلام آمدند برگردند.

    ((و عن ادعائم عن ابي عبدالله عليه السلام انه قال من اراد ان يحول باب داره عن موضه او يفتح معه باباًغيره في شارع مسلوك نافذ فذلك له))اين دلالتش خوب است كه سابقاً خواندم. روايت دعائم كه من گفتم اين يك فتوي است از اين آقاي قاضي نعمان كه اين كتاب را نوشته،فتاوايش راجمع كرده بنام روايت فقه الرضا((الاان يتبين ان في ذلك ضرراًبينا)) اگر ضرر داشته باشد نمي شود و الاطوري نيست و محقق بالاتر از اين گفته اند.  گفتند بايد راه را نگيرد ولو بالوعه بگذارد و طوري نيست((وان كان في رائقةسكه غير نافذه لم يفتح فيه باباً))اگر كوچه،كوچه اختصاصي شد،آن ديگر جايز نيست((ولم ينقله من مكانه الا برضي اهل الرائقه))[5].كوچه خصوصي رضايت اهل كوچه را بايد جلب كرد،خب ما همين را گفتيم.كوچه عمومي هم رضايت مالك را بايد جلب كرد،مالك كل المسلمين هستند و كل المسلمين نايبشان امام عليه السلام حكومت اسلامي است.

    ((وعن الصادق عليه السلام انه نهي عن اخراج الجدار في طرقات المسلمين))كه بخواهد ديوار بكشد معنايش اين است كه مثلاً-هست الآن-سكو مي گذارد توي جاده كه از پله ها برود بالا دو تا پله اش توي خيابان است،دو تاپله اش توي كوچه است.خب مسلم جايز نيست((و قال من اخراج جدارداره الي طريق ليسله فان عليه ردّه الي موضعه))

    اگر دو تا پله مثلاً بگذارد توي كوچه،دو تا پله بگذارد توي خيابان كه گفتم الآن هست توي خيابا نها، توي كوچه ها از اين كارهـاي زشت مي كنند مثـل مغـازه ها كه ويترين را  مي آورند جلو توي پياده رو.گاهي هم براي اينكه بخواهند همهٌ پله ها تو باشد نمي شود دو تا پله مي گذارد توي كوچه. حضرت فرمود اين نمي شود ((من اخراج جداره داره الي طريق ليس له)).

    ((و عن الشيخ الطوسي في الغيبة عن ابي بصير في حديث له اختصرناه اذا قام القائم عليه الصلاة والسلام دخل الكوفه و امر بهدم المساجد اربعه))نمي دانم از اين مساجد اربعه مرادشان چيست؟حالا مسلم مسجد کوفه هست (( حتی یبلغ اساسها )) تا بیخ خراب میکنند (( فلیصیرها عریشاً کعریش موسی)) مسجد را یک سطحی درست میکنند طاق و این چیزها نه، یک عرشی یک فضائی این جوری مسجد را درست میکنند . حالا اینجا مراد است. حضرت فرمودند(( و یکون المساجد کلها جماً لا شرف لها کما کان علی عهد رسول الله )) هر چه مناره و گلدسته و چند طبقه و اینها هست که اینها اشراف بر خانه های مردم دارد، اشراف بر محله دارد اینها را حضرت خراب می کنند حالا و لو اینکه مسجد باشد حضرت خراب می کنند (( و یوسع الطریق الاعظم )) خیابانکشی می کنند (( و یهدم کل مسجد علی الطریق )) مسجدهای توی راه را که می خواهند خیابان کشی کنند خراب می کنند (( و کل جناح و کنیف و میزاب علی الطریق))[6] هر چه بالکن است و هر چه که مستراحش توی راه باشد و هر چه ناودان است، اینها را همه خراب می کند .

     می خواهند بگویند حضرت یک کارهایی میکنند که حالا مثلاً نمی شود و بدانید که حتی مسجد را خراب می کنند و مناره ها را هم که اشراف دارد خراب میکنند ، دیگر چه رسد بالکن و امثال اینها را .

    (( و عن الجعفریات باسناده الی علی علیه الصلاة و السلام ان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم امر منادیه فنادی من ضیق طریقنا فلا جهاد له )) [7] هر که کوچه ها را تنگ کند، تنـگ کردن کوچه یک دفعـه دیوارش را مـی آورد این طـرف . چنانـچه بعضـی از ایـن بی ادب ها میکنند. گاهی کوچه راتنگ نمی کند اما مثلاً چیزهایشان را می گذارند توی پیاده رو ، چیز گذاشتن توی پیاده رو حرام است برای اینکه این کوچه مال مردم است و کوچه مردم را گرفتن حرام است .

    ((و یظهر من صاحب الوسایل نوع تردد فی الحکم لانه عنون الباب ب ...)).

    حالا ((ثم روی عن ابی جعفر علیه السلام )) این روایت را در احیاء موات مرحوم صاحب وسایل نقل کرده اند (( فی حدیث طویل انه قال اذا قام القائم صار الی الکوفه و هدم بها اربعه مساجد )) این همان روایت قبلی است که خواندیم ، دیگر نباید ایشان نقل کرده باشند ((و لم یبق مسجد علی وجه الارض و له شرف الا هدمها و وسع الطریق الاعظم و کسر کل جناح خارج فی الطریق و عطل الکنیف و المیازیب الی الطرقات فلا یترک بدعة الا ازالها و لا سنةالا اقامها)).[8]

    خب اینها، این روایت ها که مرحوم صاحب وسـایـل وقتـی این روایت را نقل می کنند

    می فرمایند که این روایت را علماء بر طبقش فتوا نداده اند(( قال صاحب الوسایل و ذکر جماعة من علمائنا منهم و الشهید القانی انه لا بأس باخراج الرواشن و الا جنحه الی الطریق النافذةاذا کال لا تضّر بالمارّة لا تفاق الناس علیه فی جمیع الاعصار)) این حرف صاحب جواهر است (( من غیر نکیر)) که ماگفتیم همه عقلاء این را منکر می دانند (( و سقیفة بنی ساعده و بنی نجار اشهر من الشمس فی رابعة النهار و قد کان فی المدینة فی زمن النبی صلی الله علیه و آله و سلّم )) این چه ربطی به بحث ما دارد که صاحب وسایل می گوید؟ برای اینکه سقیفه بنی ساعده و بنی نجار اینها نه اشرافی داشت به خانه های مردم و نه توی کوچه بود بلکه سقیفه بنی ساعده مثل یک خانه بود و درش توی کوچه باز می شد . آن طایفه بنی ثقیف وقتی که بیکار بودند می رفتند آنجا می نشستند و گعده می گرفتند ،که همین سقیفه بنی ساعده را هم رفتند و نشستند و امیرالمؤمنین علیه السلام را خانه نشین کردند .لذا سقیفه بنی ساعده یک ملکی بود از طایفه ثقیف ملک بود ،درست هم کرده بود ، آباد هم کرده بودند الا این که بجای اینکه خانه بسازند تخت ساخته بودند و درش باز بود و عصرها می رفتند می نشستند آنجا و گعده میگرفتند. این چه ربطی به بحث ما دارد؟ مسلم سقیفه بنی ساعده بوده و سقیفه بنی نجار بوده و الان هم همین است الان هم کنار همین رودخانه زاینده رود وقتی برویم جلو، خب می بینیم بعضی اوقات یک سایبانی زده اند، یک تختی زده اند و دهاتی ها می آیند، می نشینند آنجا و گعده می گیرند، خب اینها چه اشکالی دارد.

    بینی و بین الله ما وقتی قطع نظر کنیم از همه فتاوا و همه روایات و همه گفته ها و بیاییم توی مردم می بینیم که بالکن زدن توی کوچه ، اجازه می خواهد. چنانچه فقهاء می گویند اگر کوچه خصوصی باشد اجازه می خواهد الان هم در دنیا بالکن که می خـواهنـد بزنـند توی خیابانها باید با اجازه بزنند، پول می دهند،حسابی هم پول میدهند، و شهرداری پول میگیرد و حسابی هم پول می گیرد . یک متر بخواهد بیاید جلو، اگر بیاید جلو خانه را خراب میکنند، این همیشه همین جور بوده. عقل هم میگوید درست است ، عقل می گوید درست است و تصرف در کوچه مردم ، بخواهد مستراح را بگذارد توی کوچه مردم، فاضلاب را بگذارد توی کوچه مردم، اصلاً کدام عقلی می گوید طوری نیستکه فاضلاب خانه ات را بگذار توی کوچه؟

    عربها لا ابالی گری می کردند. شاید این فتاوا هم از آنجا پیدا شده حتی آن وقتها که ما یادمان نیست نجف می گویند که خانه هایش مستراح نداشته و می آمدند توی کوچه و حالا چه جوری هم تطهیر می کردند؟ نمی دانم که یک ایرانی رفته بود آنجا گفته بود که خورد و خوراکت با من ، مستراح توی کوچه . خب یک وقت اینجوری است یک افراد لا ابالی و امثال اینها. خیلی خوب اما حالا بینی و بین الله همان عربها که بعضی لا ابالی بودند، بگوییم که خانه مستراح نمی خواهد ، خانه چاه فاضلاب نمیخواهد ، چاه فاضلاب را بگذار توی کوچه! مسلم هیچ کس نمیتواند این حرفها را باور بکند.

    علی کل حال لو خلّی و طبعه جایز نیست . حالا اگر کسی هم بگوید که جایز است – دلیل می خواهد برای جواز – می گوییم همه اینها را قاعده لا ضرر برمی دارد. اما محقق و امثال اینها می گویند نه، این حرفها بالاتر از اینها . حالا اگر ضرری نداشته باشد که ما اینچنین چیزی نمی توانیم پیدا کنیم یعنی چه جور می شود پیدا کرد. یک کسی فاضلاب خانه اش را توی کوچه بگذارد و بگوییم ضرر ندارد . روشنایی کوچه را بگیرد ، بالا خانه بزند، سرداب بزند توی کوچه و بگوییم این ضرر ندارد ! این طوری نیست ! اشکال ندارد! خب این مالک دارد. مالکش همه مردم اند به قول صاحب جواهر که گفتیم همه مردم نیستند بلکه حکومت اسلامی است و وقتی حکومت اسلامی شد از همین جهت که از کوچه خصوصی باید اجازه بگیرد، از کوچه عمومی باید اجازه بگیرد . همانطور که علامه فرموده اند روایت در مسئله نداریم. من خیال می کنم روایت نداشتن هم بخاطر این است که به وضوح باقی گذاشته اند و چون به وضوح باقی گذاشته اند دیگر واضح بوده که نمی شود لذا سؤالاً و جواباً از این سؤال و جوابی نشده.

    مباحثه فردا این است که حالا اگر کسی بگوید که خب بخواهد این چاه بکندتوی خانه اش ضرر دارد برای همسایه اش و اگرهم چاه نکند برای خودش ضرر دارد یا مثلاً الان اگر طبقه دوم نسازد در عسر و حرج می افتد، میخواهد پسرش را مثلا زن بدهد خانه اش جوری است که مهمان باید در طبقه دوم باشد در عسر و حرج می افتد و اگر هم طبقه دوم را بسازد اشراف پیدا می شود این تعارض بین ضررین و تعرض بین قاعدتین عنوان ثانوی را چه باید گفت؟ گفتم مرحوم آخوند در آخر لا ضرر این بحث را دارند محشین هم آنجا حاشیه دارند این مطالعه کنید تا فردا ان شاء الله .

                                                                و صلی الله علی محمد و آل محمد

     



    [1]  - الفقه ، ج  52 ، آیت الله سید محمد شیرازی ، ص 200 .

    [2]  - سوره بقره ، آیه 29 .

    [3]  - سوره جاثیه ، آیه 13 .

    [4]  - المستدرک ، احیا ء الموات ، باب 11 ، حدیث 1 .

    [5]  - الدعائم ، ج 2 ، ص 505 .

    [6]  - وسایل الشیعه ، کتاب احیاء الموات ، باب 20 ، حدیث 1 .

    [7]  - الجعفریات ، ص 85 .

    [8]  -وسایل الشیعه ، ج 17 ، کتاب احیاء موات، باب 20 حدیث 1 .

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365