نه تنها در بهشت، در جهنم هم اين چنين است. كساني كه لياقت شفاعت را نداشتهاند و پيدا نكردهاند، جايگاهشان در همان مرتبه اول جهنم است. عذاب، خيلي برايشان دردناك است، اما نه به اندازه منافق و ظالم و آن كساني كه در اين دنيا خيلي بدي كردهاند و جايگاهشان درجه آخر است. قرآن ميفرمايد:
«اِنَّ المُنافِقينَ فِي الَّدْركِ الاَسْفَلِ مِنَ النّار وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصيراً»
روايتي هست كه: جهنم را به هفت طبقه تقسيمبندي كردهاند، طبقه اول، دوم، سوم و ... اين طبقهبندي هم از قرآن استفاده شده است. چنانچه درباره مراتب بهشت از قرآن بهره گرفتيم كه يكي جنت عدن داريم و بهشتي به نام «رضوان» كه بزرگتر از همه بهشتهاست.
«وَعَدَ اللهُ المُؤمِنينَ وَ المُؤمِناتِ جَنّاتٍ تَجْريِ مِنْ تَحْتِهاَ الاَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ مساكِنَ طَيِّبَه في جَنّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانُ مِنَ اللهِ اَكْبَرُ ذلكَ هُو الفَوزُ العَظيمُ»
اما درباره جهنم در دعاي كميل اميرالمؤمنين(ع) آمده: «اَمْ كَيْفَ يَتَقَلْقَلُ بَيْنَ اَطْباقِها»
علي كل حال، مثل اينكه از قرآن و روايات اهلبيت(ع) به خوبي استفاده ميشود كه بهشت و جهنم داراي مراتبي است و هر كس به اندازه درجهاش و به اندازه عملش در اين دنيا، بهشتي يا جهنمي ميشود. لذا درباره فضيلت قرآن، رواياتي داريم كه روز قيامت، به آنهايي كه با قرآن سروكار دارند، خطاب ميشود: «اِقْرَأ وَ ارْقَ»
به اندازهاي كه قرآن خواندهاي بالا برو. نظير آسانسور كه در اينجا آسانسورش مادي و در آنجا معنوي است به اندازهاي كه سروكار با قرآن داشتي درجه بگير.
چيزي كه نبايد فراموش كنيم اين است كه در بهشت، هر كس مرتبه دوم را دارد مرتبه اول را هم داراست. مقام جمعالجمعي است. هر كس كه مرتبه سوم را دارد، مرتبه اول و دوم را هم دارد و كسي كه در مرتبه اعلي عليين هست همه مراتب را دارد. اما كسي كه مرتبه اول را دارد، ديگر مرتبه دوم را نميبيند. روايات هم فرموده، در بهشت آنهايي كه بالاترند، پائينترها را ميبينند، اما آنها كه مقام پائينترين دارند، بالاترها را نميبينند. اگر چه از روايات استفاده ميشود علت اين كه پائينترها مقام بالاترها را نميبينند براي اين است كه غم و غصه نخورند، ولي حرف بالاتر از اينهاست.
لذا آنكه پيش امام حسين(ع) است و «في شُغُلٍ فاكِهونَ» يكي از مراتب است چنين كسي حورالعين دارد قصر دارد مرتبه اول را دارد و امام حسين(ع) را هم دارد.
افرادي هم در بهشت هستند كه، حورالعين، قصور و باغ دارند، اما ديگر نميشود كه با امام حسين(ع) هم نشست و برخاست كنند. ديگر نميشود براي اينها هم از طرف خداوند نامه بيايد. مِنَ الحَيِّ الَّذي لا يَمُوتُ اِلَي الحَيِّ الَّذي لا يَمُوتُ اما خواص با اينكه هم حور دارند و هم قصر و هم باغ، آنچنان از وصال معشوق غرق در لذتند كه اصلاً توجهي به حور و غلمان و «جنات تجري من تحتها الانهار» ندارند مقامشان خيلي بالاتر است. آنان در خلوت عشق غنودهاند و لذت صحبت عاشق با معشوق و معشوق با عاشق را لمس نمودهاند. اين لذتها غير از لذت خوردن و آشاميدن است. در همين دنيا افرادي كه مقيد به نماز شب و رابطه با خدا باشند، مقامشان به جايي ميرسد كه امام صادق(ع) ميفرمايد:
«اَلرّكْعَتانِ في جَوْفِ اللَّيْلِ اَحَبُّ اِلَيَّ مِنْ خَيْرِ الدُّنْيا وَ ما فيها» دو ركعت نماز در دل شب براي من از دنيا و آنچه در دنياست بهتر است.