شما بايد بتوانيد با تلطّف و مهرباني هر دو را راضي کنيد و اختلاف بين آنها را رفع کنيد، امّا اگر جداً شوهر راضي نباشد، رفتن شما به آنجا بيش از حد ضرورت جايز نيست.
موضوعات مرتبط
ميخواستم متأهّل شوم امّا پدرم قبول نكرده و گفتند دستم خالي است بايد مدّتي صبر كني تا چيزي دستم بيايد و بتوانم خرج عروسي تو را كفايت كنم، براي من هم سخت است چون به گناه ميافتم البته نه گناهي كه به فعل و عمل باشد بلكه گناه فكري اذيّتم ميكند و هر كاري كردم نتوانستم گناه فكري را از خودم دور كنم.
فعلاً عروسي نكنيد و با فكر نكردن و خود را مشغول به درس نمودن (منصرف) از ازدواج ــ(منصرف)ــ شويد تا خدا فرج برساند.
معيار اسلام براي ازدواج چيست؟ و از كجا بدانم جواني كه به خواستگاريم آمده اين معيارها را دارد؟
معيار اسلام در ازدواج دين و اخلاق است و اگر كسي به خواستگاری شما آمد با تحقيق و صحبت با او ميتوانيد معيار اسلام را به دست آوريد، كسي كه دين و اخلاق داشته باشد محبّت به اهل بيت دارد و همين مقدار كفايت ميكند.
عقد موقّت شش ماهه خوانده شده، دو ماه آن گذشته و بدون آن كه شوهر بقيه مدّت را ببخشد عقد دائم خوانده شده، اين چه صورتي دارد
عقد دائمي در عقد موقّت اشكال ندارد و صحيح است.
منكوحه غير مدخوله، در دوران عقد از شوهر اوّل طلاق ميگيرد سپس با مرد ديگري كه داراي دو فرزند از زن مطلّقه اوّل است ازدواج ميكند و به مدّت پنج سال به ادّعاي زوجه، و دو سال و نيم به ادّعاي زوج، در زير يك سقف زندگي مشترك داشتهاند. پس از گذشت مدّت فوق، مرد مدّعي ميشود كه زن ازدواج اوّل خود را (كه غير مدخوله هم بوده) از او كتمان داشته است و از اين طريق فريب در ازدواج نموده، تقاضاي فسخ نكاح به جهت تدليس را دارد.
1) بر فرض اين كه زن ازدواج اوّل خود را به مرد نگفته باشد، با توجّه به وضعيّت خود مرد (كه سابقاً همسر داشته و از او نيز دو فرزند دارد) آيا تدليس تحقّق يافته يا نه؟
2) آيا كتمان ازدواج اوّل، تحت شرايط سؤال اوّل، باعث فقدان صفت كمالي در زن است؟
3) با توجّه به گذشت مدّت زندگي مشترك در شرح مسأله، آيا حقّ فسخ وجود دارد؟
حقّ فسخ ندارد و اگر بخواهد جدا شود بايد طلاق بدهد.
عدّه نداشته و ازدواج صحيح است.