بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.
شب جمعه متعلّق به قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطۀ بین غیب و شهود، یعنی حضرت ولیعصر«عجّلاللهتعالیفرجهالشّریف» است؛ اظهار ارادت کنید خدمت آقا با سه صلوات.
عرض ارادتی خدمت امام صادق«سلاماللهعليه» داشته باشيم. امام صادق«سلاماللهعليه» به تشيّع خيلی حق دارند. فرهنگ تشيّع مرهون امام صادق«سلاماللهعليه» است.
تشيّع فرهنگی غنی دارد. هم در احکام و هم در اخلاق و هم در اعتقادات، که سنّی يا ساير فرق اسلامی اين غنای ما را ندارند. به قول استاد بزرگوار ما آقای بروجردی«رضواناللهتعالیعليه» میفرمودند: اصلاً سنّیها در فقه ششصد روايت دارند، اما شيعه يک کتابش مثل وسائل، سیهزار روايت دارد. اگر اين غنا در تشيع پيدا شده است که بهترين و بالاترين غناهاست، در اثر زحمات امام ششم، امام جعفر صادق«سلاماللهعليه» است. لذا ما شيعيان هم از نظر احکام و هم از نظر اخلاق و هم از نظر اعتقادات، در غنا هستيم و فرهنگ تام و کامل داريم. اولاً بايد اظهار ارادت و تشکر کنيم از امام صادق«سلاماللهعليه» که زحمت کشيدند و توانستند به واسطۀ شاگردانشان، تشيّع را غنی کنند. قبل از امام صادق«سلاماللهعليه» و مخصوصاً قبل از امام باقر«سلاماللهعليه»، نمیگذاشتند شيعه راجع به فرهنگ اسلام کار کند و مثل امام حسن و امام حسين و امام زينالعابدين«سلاماللهعليهم»، روايت کم دارند. سببش کوتاهی از امام حسن و امام حسين و امام سجاد«سلاماللهعليهم» نبود، بلکه يکی مردم بودند که نخواستند و نشد و لذا مردم شهادت امام حسين«سلاماللهعليه» را خواستند و بنیاميه را ريشهکن کردند. اين فرهنگ را نخواستند و نشد. يکی هم اينکه دشمن نمیگذاشت و جدی بود در اينکه اسمی از تشيّع برده نشود.
اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» در آن پنج سال حکومتشان کارهايی نظير نهجالبلاغه کردند، اما يک در ميليون است و بيش از اين نشد. هم تقصير مردم و هم تقصير ظلم و جنايت بود، تا کمکم بنیاميه نابود شدند و بنیالعباس روی کار آمدند و بنیاميه نمیتوانستند مزاحم شوند و بنیالعباس هم قدرت نداشتند تا مبارزه کنند، بنابراين فرصتی برای امام باقر و امام صادق«سلاماللهعليهما» پيدا شد و امام باقر خيلی کار کردند، البته يک دهم از فرهنگ تشيع از امام باقر است و يک دهم از فرهنگ تشيع مرهون ائمۀ طاهرين و پيغمبر اکرم«سلاماللهعليهم» است و اما هشتاد درصد فرهنگ تشيّع مرهون امام صادق«سلاماللهعليه» است. يکی اينکه مردم خواستند و شد. يک قاعدۀ کلی است و هميشه چنين است و اگر مردم بخواهند، میشود. نمیتوانم و نمیشود و نمیدانم در قاموس مردم نيست و به راستی مردم اگر بخواهند، میشود. مردم خواستند بنیاميه را نابود کنند و کردند. مردم خواستند و در ضعف بنیالعباس، امام صادق«سلاماللهعليه» از فرصت استفاده کردند. هشتاد درصد از فرهنگ تشيّع مرهون امام صادق«سلاماللهعليه» است. اما بايد اين را فراموش نکنيم که اسم امام صادق و اينکه مذهب ما مذهب جعفری است، اینها همه خوب است، اما مردم در این زمینه مؤثر بودند. ناگهان در مردم يک بحران علمی پيدا شد. راوی میگوید: در مسجد مدينه قريب هزار نفر میگفتند: قال الصادق و قال الباقر. جدیّت کامل هم داشتند. مردم همه چيز خود را و تمکّن مالی خود را و از نظر شخصيت، شخصيت اجتماعی خود را با تحمّل ظلم بنیالعباس، فدای فرهنگ تشيع کردند. الحمدلله امام صادق هم بودند و فرصت حسابی بود و شاگردان امام صادق توانستند لاأقل بيش از صد هزار روايت از امام صادق«سلاماللهعليه» نقل کنند. بحارالانوار بیش از صد جلد است و شاید نود درصد رواياتش از امام صادق«سلاماللهعليه» و شاگردان ایشان است. بايد از شاگردان امام صادق هم خيلی تشکر کنيم. قطعاً يکی از شما آقايان و خانمها نيست که دو رکعت نماز برای زراره يا ابن ابیعمير خوانده باشد. برای اين کسانی که عمر و همه چيز خود را فدای فرهنگ تشيع کردند. مسلّم شما تصديق میکنيد که غنی کردن اين فرهنگ و زنده کردن فرهنگ تشيّع از کار امام حسين«سلاماللهعليه»، اگر بالاتر نباشد، کمتر نيست. امام حسين آمدند و تشيّع مرده را زنده کردند. اما اين تشيع بیفرهنگ بود و معلوم است دين بیفرهنگ به هيچ درد نمیخورد و يک مشت خرافت و بدبختی میشود. اگر تشيع فرهنگ نداشت، سرتاپا خرافت بود. مخصوصاً اينکه يکی از کارهای زشت دشمن نسبت دادن بدعتها و خرافتها به شيعه است. لذا شاگردان امام صادق«سلاماللهعليه»، میگفتند اين روايت جعل است يا اين روايت درست است و روايت امام صادق اينست و اين روايت معارضش است و اين روايت بايد کنار رود و مربوط به شيعه نيست و بالاخره خيلی کار کردند. مسافرتهای غريب و عجيب میکردند. يعنی زن و بچه و کسب و کار را در عراق يا کوفه رها میکرد و به مدينه میآمد و طلبه امام صادق«سلاماللهعليه» میشد. اما کار میکرد و شبانهروز زحمت میکشيد و بالاخره اين شاگردان، فرهنگ تشيع را به واسطۀ امام صادق زنده کردند. اين رسالههای مراجع تقليد از آنجا سرچشمه میگيرد، يعنی چکش مراجع تقليد، وسائلالشّيعۀ حرّ عاملی است که سی هزار روايت در فقه است. اين رسالۀ عمليه احکام از آنجا سرچشمه میگيرد و اين را سنّيها ندارند و لذا مجبورند به قياس و استحسان و خوددرآوری تمسک کنند. اما شيعه، قال الباقر و قال الصادق دارد. اينها کتاب زياد نوشتهاند و صحّاح ستّه دارند، اما همۀ اين کتابها مربوط به اهلبيت«سلاماللهعليهم» نيست، بلکه مربوط به صحابه و تابعين است و مثلاً روايت به ابی هريره میرسد و میگويد: روايت صحيحالسّند است. يا روايت به کعبالاحبار میرسد و میگويد: روايت صحيحالسّند است. اما قال رسول الله و قال اميرالمؤمنين و بالاخره اهلبيت«سلاماللهعليهم» بگویند، نیست، در حالیکه همۀ روايات شيعه بايد اينطور باشد و الاّ میگويند: روايت ضعيف است و روايت ضعيف هم حجّت نيست. يعنی مثلاً روايت برسد به زراره با آن مقامش يا برسد به محمد بن مسلم با آن همه مقامش، که اينها خيلی مقام دارند و بعضی از آنها سی هزار روايت نقل کردهاند. اما محمد بن مسلم بايد روايت را برساند به امام صادق و امام باقر تا اينکه ما بگوييم روايت حجت است و الاّ اگر محمد بن مسلم بگويد حکم اينطور است، آنگاه ما میگوييم روايت مرسل است و حجّت نيست. اگر بخواهيم حجت کنيم، راههای ديگری لازم دارد. اين فرهنگ تشيّع است، قرآن، اهلبيت و اهلبيت، قرآن.
بارکالله به شاگردان امام صادق که خوب کار کردند و تمسّک به روايت ثقلين کردند. اين روايت ثقلين را پيغمبر اکرم در هر فرصتی فرمودهاند. هر فرصتی که جلو میآمد پيغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» اين روايت را میخواندند که: «إِنِّى تَارِكٌ فِيكُمُ الثِّقْلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِى أَهْلَ بَيْتِى وَ إِنَّهُمَا لَمْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَىَّ الْحَوْضَ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهما لَنْ تَضِلُّوا»[1]
ای مسلمانها! قرآن، اهلبيت و اهلبيت، قرآن. اگر يکی از آنها باشد ضلالت است و بايد هر دو با هم باشند. دو انگشت مبارک را پيش هم میگذاشتند و میفرمودند: بايد اينگونه باشد. اين فرهنگ تشيع است. همۀ شما اهل منبريد و اين را میدانيد که پيغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» شايد دو سه ساعت بعد از دنيا رفتند. آمدند به مسجد و نتوانستند نماز را ايستاده بخوانند و نشسته خواندند و نتوانستند روی منبر روند و روی پلۀ اول نشستند، به خاطر همين حديث ثقلين. حتّی پيغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» بنا نبود در مدت عمرشان چيزی بنويسند و لذا قرآن اسمش را امّی گذاشته که نه چيزی خواندهاند و نه چيزی نوشتهاند. اما شيعه و سنّی نقل میکنند که پيغمبر اکرم وقتی به خانه آمدند، فرمودند: «ائْتُونِي بِدَوَاةٍ وَ كَتِفٍ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَاباً لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً»
از اين جمله همه میفهمند و سنّيها هم گفتهاند که پيغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» میخواستند روايت ثقلين را به دست مبارک خودشان بنويسند، اما نگذاشتند و توهين عجيبی به پيغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» کردند و پيغمبر همه را از اتاق بيرون فرستادند[4] و حضرت زهرا و حضرت علی و امام حسن و امام حسين«سلاماللهعلیهم» ماندند و پيغمبر از دنيا رفتند.
اين روايت ثقلين همين را میگويد که شيعه فرهنگ دارد. دو بال دارد، يکی قرآن و يکی اهلبيت. اينها دوش به دوش يکديگر میشود شيعه و فرهنگ تشيع و اين فرهنگ تشيع مرهون امام صادق«سلاماللهعليه» است. البته گفتم صددرصد امام باقر هم در اين کار دخالت دارد. مابقی ائمۀ طاهرين را نگذاشتند و الاّ اگر گذاشته بودند، در زمان امام جواد و حضرت رضا و امام هادی«سلاماللهعليهم» چه خبرها میشد. با يک نفر مثل امام صادق«سلاماللهعليه» لاأقل هزار جلد کتاب در دسترس ماست و مرهون زحمات امام صادق است. اگر دوازده امام را گذاشته بودند به راستی کار کنند و تشيّع را زنده کنند، که تشيع يعنی اخلاق و احکام و اعتقادات و دين مرکب از اين سه چيز است، آنگاه ما الان در فرهنگِ عجيبی بوديم. الحمدلله الان فرهنگ ما غنی است. نمیتوان گفت مراجع تقليد در يک جا لنگ هستند، اگر احتياط میکنند، نه اينکه ندانند، بلکه برای اينکه میخواهند شما به واقع برسيد و الاّ مرجع تقليد همۀ احکام اسلام را میداند و از وسائلالشيعۀ حرّ عاملی به دست آورده و او بيش از نود درصدش را از امام صادق به دست آورده است و ما از شاگردان امام صادق«سلاماللهعليه» به دست آوردهايم. لذا اولاً همۀ شما آقايان و خانمها اگر میخواهيد امام صادق«سلاماللهعليه» از شما راضی باشند بايد کتابهای دينی در احکام در اخلاق و اعتقادات، مطالعه داشته باشيد. اما متأسفانه شما هم که خوبيد، به راستی در شبانهروز چند ساعت کار دينی میکنيد؟ اين از اوجب واجبات است و در اخلاق و احکام و اعتقادات بايد کار دينی کرد و الاّ امام صادق«سلاماللهعليه» از شما راضی نيستند. جوانها! کسی را داريم به نام ابن ابیعمير که تاجر بود و به جرم شيعهگری او را گرفتند و هفت سال در زندان بود. بيست و يک هزار تازيانه به تناوب به او میزدند. يعنی عصر به عصر برای تماشا او را در ميان مردم میآوردند و تازيانه میزدند تا غش میکرد، به جرم اينکه فرهنگ تشيع را به شما داده است. اگر روز قيامت ابن ابیعمير از شما بپرسد من اين صدمات را خوردم و هرچه توانستم فرهنگ تشيع را به شما دادم، حال شما چه کرديد؟! شما برای خودتان يا زن و بچههايتان چه کردهايد؟! چقدر مسئله بلد هستيد؟! چقدر در شبهات میتوانيد جوابگو باشيد؟! و بالاخره چقدر اخلاق میدانيد و عمل به اخلاق میکنيد؟!
نسئلک اللّهم و ندعوک باسمک العظیم الأعظم الأعز الأجل الأکرم
بحق فاطمه، یا الله
یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک
جهت اطّلاع از مصادر روايت ر. ك: بحار الأنوار، ج 23، ص 106تا 152؛ إحقاق الحق و إزهاق الباطل و ملحقّات آن، ج 9، ص 309 تا 375 و ج 18، ص 261 تا 289 و ج 24، ص 161تا 236 و ج 33، ص 39 تا 50. همچنين مرحوم مير حامد حسين هندى تمامى مجلدات «18 تا 21» ام كتاب عبقات را به بحث پيرامون سند و دلالت اين حديث اختصاص داده است.
[3] . الإرشاد إلى معرفة حجج الله على العباد، ج 1، ص 184؛ صحيح البخارى، ج 4، ص 1612؛ صحيح مسلم، ج 3، ص 1259